ای خدا

بنامت ای خدادفتر شعری سرودم
بعد ازحمدوثنایت سوره یی گشودم

بدیدم درجهانت خیلی چیزها
زهرکس هرچه خواستی بستودم

زآدم وحوا هوس چیزهایی شنیدم
به اسرافیل درشیپورش صوری شنیدم

زمیکائیل که درتقسیم روزی پارتی بدیدم
به عزرائیل زجان کندن جز دوستی ندیدم

زجبرئیل در وحی وامانت امانی بدیدم
همه ایل بودن ز "ایل"بودن ایلی گرفتم

ز اسرائیل واسماعیل و ذبحایی بخواندم
ززنده بگور واصحابِ خدودچیزی شنیدم

هرچه گشتم هرچه دیدم در آسیابود
گویی قاره ی سبز دروَهم ورها بود

ندیدم قاره ای سیاه گوید مارا
مُرسلی یا نامُرسلی زآنجا آید مارا

خدایا قاره ی امریکا کلاً زیادرفت
گمانم مردمانش به لواط بباد رفت

گمانم لوط وَهم وخیالش آسیا بود
نمیدانم چرا "نتیچه" اش امریکابود

دگر زلوط "لوطبازان" خبری هست
زقانون"همجنس بازان"هوسی هست

به "لخت وعریان بودن "افتخارهست
بعشق وعشق بازی " به یار اعتبارهست

خدایا درزمینی آسمانی !همه جایی
مگر آنان زبزرگانند!کمی با بیمه بیابی

عجب صبری خدادارد !!مات میمانی
شرمنده ام زعُریان بندگانت میدانی

دانیکه "ولی" زمهروعشقت شرمسار است
اوبیهوده گفت سخت نگیر غمگُسار است