تاثیر مدیریت استراتژیک بر سیاست اقتصادی- بخش سوم

از زمان شناخت کافی بر مدیریت استراتژیک تفکرات بر این بود که میتوان تنها استفاده ای که از این دانش داشت صرفا پیشبرد اهداف نظامی در جنگها، درگیری ها و تماما استفاده های ابزاری با استفاده از تکنولوژی و سلاح در جنگ میباشد. همانطور که در تمامی جنگهای تاریخ بشریت از آن استفاده شده است به عنوان مثال در جنگهای ایران و رم، یونان، حنگ جهانی اول و دوم به طور بارز از مدیریت استراتژیک در جهت پیشبرد اهداف برای رسیدن به اهداف نظامی و سیاسی استفاده شده است.

به مرور زمان سیاستمداران و اقتصاددانان بعد از جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسیدند که میتوان از مدیریت استراتژیک استفاده های اقتصادی و اجتماعی نیز نمود. به همین ترتیب شروع به نظریه های استراتژیک بر پایه ی اقتصاد و یا برعکس در طول جنگ سرد مطرح شد. اولین کشورهایی که از مدیریت استراتژیک و اقتصاد به صورت ترکیبی استفاده کردند آمریکا و شوروی بودند.

پایه های مدیریت استراتژیک از انجایی زده شد که کشورها تفکر تبدیل شدن به قدرتی بزرگتر و توانایی مقابله با دیگر کشورها را در سر پروراندند، از همه مهمتر بالا بردن توانایی بقا کشور در بدترین شرایط ممکن را پیش بینی میکند. سابقه ی مدیریت استراتژیک ساختاریافته در ایران به بعد از جنگ جهانی دوم برمیگردد. زمانی که دولتی نوپا تشکیل شده بود و در پی استقلال سیاسی منطقه ای و جهانی بود، در حالی که خودش تحت اشغال کشورهای دیگر قرار داشت. پس از خارج شدن نیروهای کشورهای خارجی برنامه ی ایران آغاز شد.

ایجاد زیرساختهای استراتژیک مهمترین عامل برای ایجاد بستری در پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و هر گونه اتفاق مثبتی در کشور را لازم میداند. برای ایجاد چنین برنامه ی گسترده و پویایی نیازمند ثروت زیادی میباشد که در نهایت با مثال پول پول میاورد همراه شود.

ایجاد بستری مناسب برای سرمایه گذاری بر روی صنعت نفت بزرگترین دستاورد در اولین قدم زیرساخت استراتژیک بود. با ایجاد بازاری بزرگ و تقریبا کم رقیب در صنعت نفت و فروش نفت در حجم بسیار بالا، ثروت و پول یه سمت کشور سرازیر شد. سرمایه ای که میتوان پایه های بزرگ اقتصادی را ساخت، ساخت راههای حمل و نقل، جاده ای و راه آهن برای حمل و نقل راحت تر اقلام، افراد، برای اهداف اقتصادی بزرگ و مهم و متصل شدن تمام کشور به همدیگر از مهمترین اقدامات اولیه بود.

پویا کردن اقتصاد، سرمایه گذاری دولتی در صنعت، کارخانه ها، شرکتهای واردات و صادرات، اهدای تهسیلات مالی به سازمانها و شرکتها و کارخانه ها برای ایجاد بخش خصوصی و بزرگتر کردن سهم اقتصاد ایران در داخل و خارج، ایجاد روابط گسترده و دوستانه ی سیاسی با دیگر کشورهای جهان و اقتصاد باز با تمام کشورها، بزرگتر کردن قدرت نظامی کشور با سرمایه گذاری بر روی صنایع نظامی داخلی، صنایع نظامی مشترک با دیگر کشورها و خرید های سنگین تسلیحاتی از کشورها قدرتمند جهان

ایجاد فرهنگ سازی مردم برای زندگی آینده، مردم سالاری، میهن پرستی، فداکاری برای کشور و...

این پروژه بازه ی زمانی ندارد و باید همیشه در حال انجام باشد

ایجاد ارزش افزوده برای صادرات کشور و کنترل واردات کشور برای بهتر شدن در زمینه ی اقتصاد جهانی

بالا بردن میزان کیفیت محصولات ایرانی چه در داخل و چه به صورت صادرات

خرید سهام های کمپانی های بزرگ دنیا برای داشتن سهم بازار بیشتر در اقتصاد جهانی، افزایش نفوذ سیاسی در کشورهای منطقه و جهان

افزایش قدرت نظامی و حضور نظامی در منطقه برای تسلط بر خاورمیانه و نشان دادن کشور به عنوان یک ابرقدرت نوظهور

اتخاذ بیشترین میزان احتیاط برای ادامه ی روابط با کشورهای قدرتمند جهان مثل آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین ( با پیش فرض اینکه همیشه دشمن میباشند ولی باید بیشترین میزان نزدیکی از نظر سیاسی و تجاری را داشته باشد)

اشتباهات استراتژیک و تاثیر آنان بر میزان درگیری سیاسی داخلی و بین المللی

1 عدم اجرای فرهنگ سازی صحیح در مورد مردم- نتیجه: رسوخ اعتقادات بدون اساس و پایه، عقاید و تفکرات پوچ، نابود کردن کشور و بردگی گرفتن مردم ( شورش، انقلاب، جنگ داخلی، برکناری حکومت و ایجاد حکومتهای دست نشنانده، تروریستی برای عدم پیشرفت کشور)

2 زود هنگام بودن اجرای طرح ابرقدرت نوظهور- نتیجه: تفکر و تصمیم گیری جهانی برای پر خطر بودن قدرت ایران و برنامه ریزی برای نابودی آن

3 عدم هماهنگ سازی برخی از زیرساخت های ایران شامل: احداث نادرست نیروگاههای اتمی، سدها، صنعت کشاورزی، صادرات و واردات