Technical Writer - https://arastoo.net
تجربه ۵ سال تولید محتوا
پنج سال پیش برای اولین بار در دنیای وب فارسی، تولید محتوا و نوشتن مطالب وبلاگی در زمینه برنامه نویسی و آموزش مفاهیم کامپیوتر را با وبسایتهای مختلف شروع کردم.
مهمترین دلیلم برای اینکار این بود که خب ترم دوم دانشگاه بودم و خونه جدیدی رو اجاره کرده بودم و به پول نیاز داشتم تا بتونم اجاره خونه بدم و حداقل از گشنگی نمیرم. اما دومین نکته مهم در این ماجرا این بود که قبل از اون موقع من چند سالی بود مشغول داستان نویسی بودم و وضعیت نگارشم خیلی خوب بود. یه سری نکات دیگه هم از اهمیت بالایی برخوردار بودن که من نسبت بهشون اطلاع خیلی زیادی نداشتم. مثلا اینکه اگه میخوام کار تولید محتوا رو انجام بدم از چه منابعی استفاده کنم و اینکه آیا ۱۰۰ زدن درس زبان انگلیسی عمومی و تخصصی توی کنکور سال ۹۴ برای ترجمه مقالات کافی بود یا نه؟ هر چی ماجرا جلوتر میرفت جواب دادن این سوالات برام خیلی راحتتر میشد.
در ادامه این مطلب قصد دارم، تجربیاتم، شکستهام و چیزهایی که توی این سالها یاد گرفتم رو با شما به اشتراک بگذارم.
تجربه پریدن توی آب عمیق
نمیدونم این حرف کیه ولی میگه که یک روش خوب برای یادگیری شنا اینه که خودت رو بدون ترس پرت کنی توی آب پر عمق، یا به خوبی می تونی دست و پا بزنی و خودت رو به کناره برسونی یا اتفاقاتی می افته که باعث میشه دیگه هیچوقت به شنا فکر نکنی.
خب منم تقریبا همین کار رو انجام دادم و خوشبختانه تونستم دست و پا بزنم. زمانیکه برای اولین بار به یکی از وبسایتها پیشنهاد دادم که براشون کار تولید محتوا رو انجام بدم هیچ ایدهای راجع به اینکه این کار میتونه به چه شکلی باشه، چقدر وقت میخواد و یا اینکه چه دانشی نیاز داره نداشتم.
ولی خب با گذر زمان متوجه شدم یکی از کارهاییه که خیلی توش توانایی دارم و میتونم توش موفق بشم. به همین خاطر بعد از یه مدت شروع کردم به پیدا کردن درک درستتر از کار تولید محتوا و اینکه سئو چیه و چطوری استوری لاین درست کنم و چیزهایی مثل این. در نهایت شد آنچه که امروز میبینید.
انگلیسی
اصلیترین موضوعی که ازش میترسیدم این بود که منابع همه انگلیسیاند و من جدای از اینکه تونسته بودم توی کنکور بترکونم، تجربه چندانی نداشتم. اما وقتی اولین بار مقاله انگلیسی در زمینه تجربه کاربری رو ترجمه کردم متوجه شدم خیلی باهاش راحتم و اصلا اذیت نمیشم. در نتیجه به نظرم خیلی هم خوب اومد. اما به همین اکتفا نکردم، شروع کردم به یادگیری زبان و کتابهای گرامر آکسفورد رو خوندم.
تا جایی پیش رفتم که تقریبا داشتم تصمیم میگرفتم رشته نرم افزار رو ول کنم برم ادبیات انگلیسی رو بخونم. که البته شکر خدا این کار رو نکردم و کلا بجاش بیخیال دانشگاه شدم برای یه مدت ۲ سالهای!
یادگیری زبان انگلیسی خیلی خوب داشت پیش میرفت تا جاییکه همین جوری بی گدار زدم تو آب و رفتم آزمون آیلتس شرکت کردم و نمره overall شد ۶.۵ گرفتم که خدایی برای کسی که کلا زیاد مطالعه نکرده بود و تقریبا هیچ پس زمینه ذهنی از چیزیهایی که قراره پرسیده بشه و تست گرفته بشه نداشت، خوب بود.
توی این مورد هم بی گُدار به آب زدم و از نتیجه راضیام.
ترکیب کردن
ترجمه یه مقاله صرف به نظرم کار چندان جذابی نمیاومد و به همین دلیل بعد از یه سال و نیم ترجمه تصمیم گرفتم خودم مطالب جدید بنویسیم ولی با استفاده کردن از چندین منبع مختلف. برای اینکار ابتدا چند تا مطلب مرتبط (انگلیسی) رو میخوندم و بعد از اون با خلاقیت خودم یه خط داستانی درست میکردم و تمام مطالب گفته شده توی اون مقالات رو توی یه مقاله موجز و مختصر بیان میکردم. واقعا از این کار احساس خوبی داشتم. خلاقیت رفته بود بالا و پایین نمیاومد لامصب.
سئو
اوایل تنها کاری که میکردم این بود که با در نظر گرفتن یک خط داستانی پیش میرفتم و چیز زیادی از دنیای سئو نمی دونستم. بعدا فهمیدم که حتی اگه محتوای زیاد خوبی هم نباشه باز هم شرکتها به تولید کننده محتوا نیاز دارن اما کسی که سئو بلد باشه و بتونه موتورهای جستجوگر رو در اختیار بگیره. خیلی روی این موضوع اعصابم خورد شد. یعنی چی آخه؟ چرا بجای محتوای آموزشی و بدرد بخور صرفا باید به این فکر کنیم که یه کلمه کلیدی چند بار تکرار میشه و اراجیفی از این دست. خب نمیتونستم با این اتفاق بجنگم چون نون و آبم در گرو این بحث بود و ناچارا منم مجبور شدم فیتیله خلاقیت رو بکشونم پایین و بیشتر به این فکر کنم که چطوری یه مطلب رو بیارم صفحه اول گوگل که البته توی این کارم حسابی حرفهای شدم. Google Search Console رو کشف کردم و کم کم داشتم یاد میگرفتم که گوگل چطوری کار میکنه و با چه محتوایی بیشتر حال میکنه.
آموزشی
بعد از مشاجرهای که با کارفرما داشتم متقاعدش کردم که باید یک بالانس مشخص بین محتوای خوب و اراجیفی که گوگل دوست داره برقرار کنیم و خوشبختانه اونم موافقت کرد و تصمیم بر این شد که ما مقالات کمتری ارائه بدیم اما این مقالات هم از لحاظ محتوایی با کیفیت و به قولی بدرد بخور باشند و هم بتونند نیازمندیهای یک مقاله خوب از نظر گوگل رو ارائه بدن. حالا همه چیز بهتر شد و میشه هم با خلاقیت ادامه داد و هم اهداف شرکت پیش بره.
صوت و تصویر
همیشه علاقه خاصی به محتوای متنی داشتم و هیچی برام آرامش بخشتر از نوشتن محتوای متنی نبود. در حقیقت خوندن کتاب و محتوای متنی برای خودم هم جذابتره چون مغزم رو فعالتر میکنه برای تصویر بخشی. اما خب دنیا اینطوری نیست و رسانه تقریبا بر محتوای متنی غالب شده و منم دوست ندارم از این قافله عقب بمونم. برای همین شروع به ضبط فیلمهای آموزشی برنامه نویسی کردم و در اولین تجربهها هم یک پادکست رو ضبط کردم که چون نمیتونستم مداوم روش کار کنم تعطیلش کردم. ولی حالا برای وبسایت راکت بصورت هفتگی قسمتهای جدیدی رو ضبط میکنم و در نتیجه میتونم متوجه بشم که کارم توی رسانه هم خوبه.
برای افرادی که دوست دارند وارد این حوزه شوند
در حقیقت هیچ روش و متد جادویی برای یادگیری وجود ندارد. من از آن دسته افرادی هستم که همواره تجربه را بر همه چیز ترجیح میدهم در نتیجه بهترین روش برای شروع کردن به انجام کارهای مربوط به تولید محتوا، این است که شما هم مانند من شیرجه بزنید. بعد از آن میتوانید همه چیز را مرحله به مرحله پیش ببرید و کلی چیزهای جدید را یاد بگیرید.
نکاتی برای نوشتن خوب یک مقاله
محاورهای یا نوشتاری – مسئله این است
هر وقت میرم توی کتابهای مربوط به مقالهنویسی و مطلبنویسی و… میبینم که نوشته باید از زبان نوشتاری استفاده کنید. که به نظر من اصلا درست نیست. ببینید، نوشتن مطلب از نظر حالت بیان، نباید برای همه یکسان باشه! شما در ابتدای قضیه باید مخاطبتون رو بشناسید، خب مخاطبتون از اون آدمهای خشک و جدی هستند که اگه بجای شما بگی تو بهشون برمیخوره؟ یا نه آدمهای باحال و سادهای هستند که فقط دنبال این هستن که یه مطلبی رو از نظر محتوایی بخونن و از خوندنش خسته نشن. این یکی از مهمترین دلایل برای انتخاب حالت بیانی هستش. حالا یکی دیگه از موارد، اینه که شما توی مثلا وبسایتتون که میخواید مقاله ارائه بدید چندتا نویسنده دارید؟ خب یکی از اصلیترین نکات به نظر من برای داشتن یه وبسایت حرفهای اینه که سازگاری و همخوانی وجود داشته باشه، یعنی مثلا یکی از نویسندهها نیاد به صورت محاورهای بنویسه و یکی دیگهای نوشتاری و خیلی رسمی! به نظرم این موضوع به وبسایت صدمه میزنه، چرا؟ چون شما با رعایت این مورد دارید برندسازی میکنید توی ذهن مخاطبتون، مثلا وقتی میگن ارسطو داتنت کجاست؟! میگه آهان همون وبسایت خشک و مسخرهایه که هی مقالههاش از نظر نوشتاری با هم فرق میکنه و آدم گیج میشه! -مثال بود فقط جدی نگیرید – … پس رعایت همخوانی نیاز داره به اینکه توی وبسایت یک قاعده برای این مورد وجود داشته باشه.
تایپوگرافی درست و حسابی – خیلی مهمه
راستش رو بخواید من خیلی روی این موضوع حساسم، نمیدونم چرا ولی احساس میکنم خیلی دوست دارم مطلبی رو بخونم یا بنویسم که از نظر ساختاری یه سری المان درست و حسابی برای جستجو کردن درِش رو داشته باشه. مثلا چی؟ مثلا اینکه شما توی مقالهتون سرفصلها یا عنوانبندی رو درست انجام بدید، مثلا اگه مقاله از ده بخش درست میشه، این بخش ها معلوم باشند نه اینکه صرفا بزاری همینجوری محتوا بره و بیاد. برای اینکار میتوانید عنوان اصلی مقالهتون رو به صورت عنوان در سطح یک یا توی اچتیامال همون h1 قرار بدید و برای بقیه سرفصلها از عنوانهایی با درجه بالاتر مثلا h3 یا h4 استفاده کنید. اگه توی یک بخش چندین بخش دیگه رو داشتید باز هم میتونید عنوانها رو با درجه بالاتر تا h5 و h6 داشته باشید. به همین خوبی. از خط افقی هم استفاده کنید، بعد از هر عنوان یه خط زیرش بکشید و بعدش متن اصلی در رابطه با اون عنوان رو بنویسید، این خیلی به کاربر یا خوانندهتون کمک میکنه تا بتونه بهتر مطلب رو بخونه و سریعتر به اون بخشی که میخواد دسترسی داشته باشه.
رعایت علائم نگارشی – اگه خیلی باحالید
شاید فکر کنید که استفاده از علائم نگارشی کار آدمهای ادیبه و آدمهای معمولی از اون استفاده نمیکنند، ولی راستش رو بخواید من میگم این کار، کار آدمهایی هستش که باحال و باسوادند، استفاده کردن از یک ویرگول ساده میتونه خواننده رو توی درک محتوا خیلی کمک کنه، خیلی جالبه ما توی دانشگاه کتابهایی داریم که ده ساله تدریس میشه ولی توشون جدای از نقطه (.) از هیچ چیز دیگهای استفاده نشده و همین موضوع باعث میشه که خوندن کتاب برای دانشجوها سختتر از هرچیزی بشه، بگذریم. در هر حال یکی از بهترین راهها برای استفاده از ویرگول اینه که شما قبل از انتشار مطلب یه بار اون رو بخونید، ببینید توی خوندن خودتون کجاها مکث میکنید اون جاها میتونید ازش استفاده کنید (البته نه لزوما!) … خیلی موضوع سادهای هستش، یا اگه یه مقاله رو ترجمه میکنید و میبینید برخی از قسمتهاش از علامتی مثل نقطهویرگول استفاده میکنه، ببینید چرا داره اینکار رو میکنه و خیلی کارهای دیگه. استفاده از ویرگول و نقطهویرگول و… منوط به همین نکته ساده نمیشه، قواعد زیادی پشتشه که میتونید توی اینترنت پیدا کنید و بخونید. مثلا کلمه قبل از ویرگول با ویرگول نباید فاصله داشته باشه ولی کلمه بعدش باید داشته باشه و از این حرفها!
پاراگرافبندی – چرا که نه؟
عجیب نیست براتون که دارم این رو میگم؟! جدا؟ خب پاراگراف بندی نکته خیلی مهمیه که باید رعایت کنید، وقتی دارید از چیزی تعریف میکنید و بعد از اون بحث رو عوض میکنید، حداقل باید یه خط بیاید پایینتر، شاید این موضوعی باشه که خیلی ساده و پیش پا افتادهست ولی باور کنید، خیلی از مطالبی که من میبینم توش رعایت نمیشه و این موضوع من رو عصبانی میکنه.
نیم فاصله – اوه پسر دوباره شروع شد!
شما هم فکر میکنید دارم مثل مادربزرگ و پدربزرگها صحبت میکنم ? نمیدونم شاید … نیمفاصله یکی از عذابها برای افرادی هستش که یه مدته دارن محتوا تولید میکنن و یا کسایی که تازه کارشون رو شروع کردن. برخی وقتها هم افرادی هستند که برای اینکه تعداد کلمات مطلبشون بیشتر بشه ازش استفاده نمیکنن ولی واقعیت رو بگم اصلا جواب نمیده چون توی هر هزار کلمه ممکنه کلا بیشتر از ۷۰ نیمفاصله نداشته باشید. به هر حال. استفاده کردن از نیمفاصله به مطلبتون زیبایی خاصی رو میده، خیلی شبیه چیزیش میکنه که مینیمال و تمیز نوشته یا طراحی شده. به همین دلیل خیلی پیشنهاد میکنم از نیمفاصله استفاده کنید، البته خیلی وقتها به شخصه خودم توی اون ۷۰ نیمفاصله که گفتم تعداد کمیش رو رعایت نمیکنم. مثل همین مطلب، مطمئنا برخی قسمتهاش رو میتونید پیدا کنید که رعایت نکردم. زبان استاندارد فارسی از این حالت به سادگی پشتیبانی میکنه، با خوندن صفحه ویکیپدیا کیبورد فارسی این موضوع میتونید چیزهای خوبی رو متوجه بشید.
از ایموجی استفاده کنید – اوه پسر شوخیت گرفته؟
جدی گفتم؟! خب بزارید بهتر بگم! اگه یه وبلاگ دارید و میخواید کاربراتون رو حفظ کنید، باید بگم که این مسئله خیلی جدیه. ببینید خواننده جدای از محتوا به یه چیزهایی نیاز داره که معتاد وبسایتتون بشه! نه وارد روزمرگیشون بشه البته!. ایموجی یکی از اون چیزهاست که به وبسایتتون نشاط میده، مطالبتون رو از حالت خستهکننده بیرون میاره و سعی داره که با مخاطبتون تعامل برقرار کنه. خیلی از سیستم های مدیریت محتوا و مرورگرها از این قابلیت پشتیبانی میکنند پس چرا شما ازش استفاده نمیکنید؟! مطمئنا این ایموجیها صرفا برای شبکههای اجتماعی و چت کاربرد نداره، می تونید توی وبلاگتون ازش استفاده کنید و یه نکته دیگه! هیچوقت هیچوقت از ایموجی توی نوشتن مقالات رسمی، متنهایی که قراره چاپ بشه و موضوعاتی مانند این استفاده نکنید، من یه بار تجربهش رو داشتم، از من گفتن.
تصویر میتونه به محتواتون مفهومی فراتر بده – شک ندارم
یه مطلبی رو داشتم میخوندم که میگفت یه تصویر میتونه بیشتر از هزاران کلمه برای مخاطب شما مفهوم داشته باشه و واقعیت هم همینه! استفاده از تصویر توی مطالبتون خیلی مهم و کاراست که باید همیشه بهش توجه کنید. فک کنم این موضوع خیلی واضحه پس نمیخوام خیلی روش تمرکز کنم.
استفاده از یک لایسنس – واو = WOW
یکی از موضوعاتی که وقتی وبلاگنویسی رو شروع کردم همیشه توی ذهنم بود این بود که خب من میخوام یه سری مطلب بنویسم (تولید کنم) و بعد منتشرشون کنم (عرضه کنم) خب این مطالب من باید مطابق با یک سری قواعد منتشر بشه! این بود که به فکرم رسید از یک لایسنس استفاده کنم. و چی بهتر از Creative Commons اگه به پایین صفحه مراجعه کنید میبینید که نوع لایسنس هم نوشته شده. البته شما میتونید برای مطالب مختلفتون از لایسنسهای مختلفی استفاده کنید که این کار کاملا شخصی و بسته به خودتونه.
Strong و Emphasized و Underline رو فراموش نکنید – تموم نشد؟!
باز هم یه موضوع ساده … باید به بعضیها بگم که آقااااا باور کن این المانها رو الکی نذاشتن هان! گذاشتن که من تو ازشون استفاده کنیم. وقتی میخوای روی یه موضوع تاکید داشته باشی و حالتهای دیگه از این المان ها استفاده کن. باور کن وقتی یه قسمتی توی متنت با اکثریت متنت تفاوت ظاهری داشته باشه میتونه تاثیر خیلی زیادی بذاره. پس از این المانها برای کلفت کردن متن، کج کردنش و زیرخطدار نمودنش بهره نمایید.
منابع رو بنویسید – معمولا نمیکنیم چون متقلبیم؟!
میتونم راجع به بخش دوم عنوان بالا یه ساعت حرف بزنم … ولی بیخیال! باور کنید اگه توی آخر نوشتهتون منابع رو بنویسید خیلی به محتواتون ارزش میذارید. این کار خیلی خوبیه و هیچوقت نباید ازش صرفنظر کنید. خیلی ها از این کار میترسند چون فکر میکنن خیلی جذاب میشن اگه این کار رو نکنن ولی من بهت میگم یه ابلهِ متقلب.
خلاصه ساده
خب به نظر من این موضوعات خیلی ساده و خیلی کلی هستند، البته باور کنید اینها چیزهایی نیستند که خیلی وقتها شما باید روی یه کاغذ بنویسید و وقتی مقالهتون رو مینویسید همش بهش فکر کنید، اگه صرفا به کارتون اهمیت بدید و با عشق و علاقه کارتون رو به جلو ببرید میدونید چیکار کنید. روی مطلبنویسی عجله نکنید، ما هیچوقت توی مطالبمون نباید انقدر روی تعداد زیاد مطالب تمرکز کنیم بلکه بهتره که روی کیفیتشون تمرکز کنیم. خیلی از وبسایتهای ایرانی رو سراغ دارم که روزی ۴ تا مطلب منتشر میکنن خب انصافا زیاده! وقتی شما هزارتا مخاطب دارید و مطالبتون هرکدوم ۱۰۰ تا بازدید میخوره بدونید که دارید اشتباه میرید، مخاطب مطالب علمی دوست نداره که توی یه روز ۴ تا موضوع رو یاد بگیره، دوست داره که یه مطلب رو کامل یاد بگیره، وظیفه وبسایتهای خبری هستش که روزی ۴ یا بیشتر مطلب بزارند نه یک وبسایت آموزشی یا چیزهایی از این قبیل. پس بهتره که چه به عنوان یک مدیر یا چه به عنوان یک نویسنده روی کیفیت و اصول درست محتوا کار کنید تا اینکه روی تعدادشون. موفق و شاد باشید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
استفاده از Currying در JavaScript
مطلبی دیگر از این انتشارات
شهر هوشمند به مثابه سرویس
مطلبی دیگر از این انتشارات
راه اندازی برند جمعی از طریق مارکت پلیس