مشاور و متخصص امور مهاجرتی
خروج از منطقه امن، دقیقا چیه و چرا در مهاجرت، یک پیشنیاز اساسی به حساب میاد؟
من رامین میرزادگان هستم. مشاور امور مهاجرتی به کانادا.
تصمیم دارم در این صفحه، به زبان خیلی ساده، قوانین مهاجرتی به کانادا رو در قالب یادداشتهای کوتاه براتون توضیح بدم.
با مطالعه این یادداشتها، در مدت کوتاهی به چشمانداز و دید نسبتا خوبی از قوانین و شرایط مهاجرت به کانادا دست پیدا میکنین.
منطقه امن یا comfort zone، جاییه که ما خودمون رو قرار میدیم و هیچ کار جدید و پر چالشی انجام نمیدیم و ترجیح میدیم همونجا باقی بمونیم.
در واقع این احتمال وجود داره که اوضاع زندگی شخصی ما، شغل ما، روابط عاطفی ما، مقطع تحصیلی ما، روابط و وابستگی به خانواده و عواملی از این دست، در بهترین حالت خودش نباشه، اما خیلی هم اوضاع نامناسبی نداشته باشه و به یک ثباتی رسیده باشه.
ثباتی که با هر کم و کیفی که در برهه حال داره، تصمیم به بهمزدنش نداریم.
آقایون و خانمها! ما دقیقا در وسط منطقه امن هستیم.
اما همواره در زندگی، کارهای چالشبرانگیزی وجود داره که ما تصمیم به انجامدادنشون میگیریم، با هدف بهبود اوضاع و پیشرفت؛ در کار، تحصیلات، زندگی و...
مهاجرت یکی از این تصمیمهاست.
تصور اینکه برای ساخت یک زندگی جدید (و نه لزوما بهتر)، برای کار، برای ادامه تحصیل و این قبیل موارد، کشور و خانواده و دوستان و کار فعلی رو رها کنیم و بریم به امید یک اتفاق بهتر، شاید یکی از جدیترین مصادیق خروج از منطقه امن باشه.
اما منطقه امن چیه و خروج از اون چه مراحلی داره؟
اول تصویر زیر رو ببینین.
ما همواره در اون دایرهی قرمز رنگ هستیم.یعنی در منطقهی امن.
با احساس امنیت و تسلط به همهچیز.
اما به محض اینکه پامون رو از اون دایره قرمز بیرون بذاریم و اصطلاحا یک قدم که از ساحل امنمون دور بشیم، وارد دایره نارنجی میشیم.
اسم این دایرهی نارنجی، منطقهی ترس هستش.
عدم اعتماد بنفس، بشدت تحت تاثیر نظرات دیگران بودن و بهانهتراشی برای فرار و بازگشت دوباره به منطقه امن، از مهمترین ویژگیهای این منطقهس.
اینجا همون جاییه که خیلیا جا میزنن یا به کلی بیخیال میشن یا موضوع رو موکول میکنن به آینده. مثلا در پروسه مهاجرت، دیگه زبان نمیخونن یا پساندازشونو خرج میکنن یا از یادگیری تخصصی که شروع کرده بودن سرباز میزنن.
اما کاش همه بدونیم که این دایرهی نارنجی، سختترین قسمت کاره و اگه دووم بیاریم و ازش رد شیم، وارد دایرهی زرد میشیم.
دایرهی زرد، اسمش منطقهی یادگیریه.
مقابله و مواجه شدن با چالشها و مشکلات، فراگیری مهارتهای جدید و گسترش منطقهی امن، از ویژگیهای این منطقهس.
در واقع بارقههای امید در شما شکل گرفته و احساس میکنین دارین یه کار بزرگ و نشدنی رو جلو میبرین و حتی ممکنه از پسش بربیاین و شکستش بدین و انجامش بدین.
پس با امید و انرژی وارد دایره چهارم میشین. دایرهی سبز رنگ که منطقهی رشد نام داره.
وقتی که وارد منطقه رشد بشین، آرزوهاتونو زندگی میکنین، هدف پیدا میکنین و این به زندگیتون معنا میده.
در واقع بسیاری از افراد را که شما، اونا رو افرادی موفق ارزیابی میکنید که در کشوری خارجی، شغلی خوب دارند و امکانات زندگی قابل توجهی رو برای خودشون مهیا کردن، از اول که همهی اینهارو نداشتن؛ اونا از منطقه امن خارج شدن، از منطقه ترس عبور کردن، منطقهی یادگیری رو تجربه کردن و در منطقهی رشد قرار گرفتن و به نتیجهی دلخواه رسیدن.
من در این چندین سال، با صدها نفر مواجه بودم که قصد مهاجرت به کانادا رو داشتن. از انواع روشها اعم از تحصیلی، کاری، سرمایهگذاری و... و افراد زیادی رو دیدم که با کوه انرژی و امید و آرزو اومدن و نتونستن از منطقهی ترس خارج شن و برعکس، افرادی که الان در بهترین نقاط دایرهی رشد هستن و هرروز رضایتمندی بیشتری دارن از تصمیمشون برای مهاجرت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور لباس شخصی ها رو شناسایی کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به سربازی اجباری
مطلبی دیگر از این انتشارات
متغیر محیطی PATH در لینوکس