تراوشات ذهن یک ماهی بی مغز
خورشید باش
امروز بعدازظهر موقع برگشتن دم درب مارخونه داشتم آسمون رو نگاه میکردم خورشید داشت می تابید ، یک ابر کوچیک اومد جلوش رو گرفت ولی خورشید اونقدر با قدرت و محکم و استوار به تابیدن ادامه میداد که اشعه های نورش از کنار ابر می تابیدند مثل پرتوهای نور ، نمیشد دیگه ببینی اش چون ابر جلوش رو کامل پوشونده بود اما حریف نورش نمی شد ، از کوچکترین روزنه ها نورش رو می تابید به سمت زمین و کهکشان ، به این فکر میکردم چرا همیشه این خورشیده که نشانه عشق و ایثاره ، چرا هروقت کسی میخواد از عشق اش حرف بزنه میگه تو مثل خورشیدی یا مثل آفتابی ، چون خورشید بدون هیچ توقعی ، بدون اینکه چیزی از کهکشان ها یا سیارات دریافت کنه با قدرت درون اش ، با قلب تپنده اش فقط می تابه و می تابه ، حتی وقتی هوا پر از ابرها باشه ، از پشت اش همه رو جا رو روشن میکنه ُ حضورش رو احساس میکنی ، حتی اگر خودش نتونی ببینی ، از هیچکس هیچی نمیخواد ، به هیچکس توی این هستی بدهکار نیست ، از هیچ چیزی توی این کهکشان نیرو و انرژی نمیگیره ، از درون اش با قلبش با تمام وجود میسوزه و فقط می تابه ، با خلوص و ثبات قدم ، همیشگی و ماندگار ، ابدی و بی پایان ، این معنی عشقه ، و این مثال عاشق ها برای عشق ، هر روز موقع سوار شدن سرویس نگاهش میکنم ، از پشت یک ساختمون که درست روبروی منه آهسته و آرام ، با وقار و باشکوه ، با همون عظمت و بخشندگی همیشگی اش بیرون میاد و بهم سلام میکنه ، منم بهش سلام میکنم ، بهش میگم سلام مظهر عشق و استواری ، سلام بی پایان بی ادعا ، اگر هیچکس حواس اش توی این شهر به نباشه ، حواس من بهت هست ، عشق ابدی ، قلب ام رو باز میکنم به روی تو تا بهش بتابی ، تا عشق رو از تو یاد بگیرم ، تا افتادگی و خلوص رو از تو یاد بگیرم ، برای بودن ات ، ممنون ، عاشق بی مثال ، زیبای تنها ، برای همین دست نیافتنی هستی ، برای همین بی همتایی ، تو تنهایی چون کسی قواره ی تو نیست ، تو تنهایی چون چیزی به بزرگی تو نیست ، همه ی ما کوچیک و حقیرتر از اونی هستیم که بخواییم کنار تو باشیم ، عشق یگانه ی هستی ، ای خورشید . . .
مطلبی دیگر از این انتشارات
انزوای رویکردهای کلاسیک ارتباطات رسانهای با ظهور پلتفرمهای تبلیغاتی جدید
مطلبی دیگر از این انتشارات
الویت بندی
مطلبی دیگر از این انتشارات
وی ای آر چگونه کار میکند؟