دوازده جهان که به انها سفر کردم

نوشتن درباره کتابها شبيه تعريف کردن يک سفر پرماجرا است .شبيه زماني که بعد از اولين روز مدرسه و يا اولين مسافرت دوستان و خانواده رو دور خودت جمع ميکني و با چشم هاي گرد شده از هيجان با ولع و شوقي که انگار هيچ وقت خاموش نميشه به تمام لحظه ها و رنگ ها وحرف ها چنگ ميزني و اونهارو در بقچه کلمات ميپيچي .در اين مطلب سعي کردم که چندتا از بهترين کتاب هايي که خوندم معرفي کنم.

  1. بارون درخت نشين(ايتالو کالوينو)

داستان بارون از يک طغيان شروع ميشود.از يک سرپيچي که با توجه به قدوقامت بارون در آن زمان به يک لجبازي کودکانه که با شنيدن عطر نان هاي خوشمزه بعدازظهر به پايان ميرسد تعبيرشده و درابتدا چندان مورد توجه قرار نميگيرد.

روايت داستان برعهده بردار کوچکتر بارون است .کسي که زندگي و سازش بارون در طبيعت را تعريف ميکند.

بارون روي درخت ها مشغول زندگي ميشودو تا پايان عمر روي درخت ها زندگي ميکند.

بارو با وجود شروع زندگي در جنگل به هيچ وجه حقوق و خواسته هاي انساني اش را فراموش نميکند .درس ميخواند و در فرهيختگي و خلاقيت بي نظيري به زندگي روي درختان و درکنار انسانها ادامه ميدهد.بارون نمونه کاملي از بازگشت انسان به فطرت واقعي و خالصي است که قرباني هزاران نام و عنوان زميني شده.بارو ن تا لحظه مرگ روي زمين پا نگذاشت و يکه تاز آزادي خواهي انسانها شد.شخصيت هاي جانبي اين کتاب به اندازه بارون در پرداخت و عمق بي نظير هستند و هرکدام نماينده بخشي از انسانها در مواجه با زندگي،قدرت،خانواده،عشق و جنگ هستند.خواندن و همراه شدن با اين شخصيت ها ميتواند تجربه بسيار جالبي باشد.

2.آنک نام گل(امبرتو اکو)

کتاب آنک نام گل يکي از بهترين کتاب هاي امبرتو اکوي فيلسوف است.

يک جنايت در کيلسا اتفاق افتاده و راهبان کليسا بطرز مشکوکي به قتل ميرسند .داستان از جانب دستيار جوان يک راهب روايت ميشود که به اين کليسا آمده اند تا قبل از رسيدن دو هييت امپراطوري و اسقفان پرده از راز جنايت بردارند.

کلمات بصورت محکم و مطمئن به توصيف بناها ميپردازند .برج و بارو هاي صخره اي و سنگي با هيبت و شکوه بي مانندي قد ميکشند و دست نويس ها و نقش ها و کنده کاري ها با لرزش قلموها وبي تابي ميخ و چکش ها روي ذهنتان نقش ميبندند،اين کتاب تلاقي فلسفه و تاريخ است که در بسترداستان يک قاتل مخوف جريان ميابد.وسوسه،ايمان،تفکر و راز در برج و بارو هاي شکوهمند کليسا خبر از يک داستان هيجان انگيز ميدهد.جايي ميان هزارتوي کتابخانه اي بوسعت تاريخ انديشه انسان راز ي نهفته است.راز انساني که براي حفظ موقعيتش راهب جواني را در کوزه ي خون خفه ميکند.!

3.مادام بوواري(گوستاوفلوبر)

مادام بوواري يکي از پيچيده ترين و مهم ترين شخصيت هاي ادبيات داستاني جهان هست ،مادام بوواري انگار متولد شده تا چهره ي انساني را نشان دهد که با وجود طغيان و سرکشي از قوانين و چارچوب ها بازهم قرباني ميشود،زن بودن و زندگي کردن چيزهايي بود که مادام بوواري ميخواست تجربه کند اما ارمغان رنگارنگ جهان پيرامونش سرابي بود که به مرگ ميرسيد،مانند يک نوشيدني خنک و خوش طعم در يک روز گرم تابستاني که البته زهرآلود است.مادام بوواري يک دختر از خود بجا گذاشت،چند يادداشت،چند دست لباس زيبا و البته هزاران حرف و رنج که در وجود ظريف وسر تب آلودش به شکوفه هاي ارغواني تبديل شده و گرداگرد صورت يخ زده و بيجانش به دل تاريخ رسوخ کردند.مادام بوواري داستان تمناي يک انسان براي زندگي و اصرار بر يافتن خوشبختي در دريايي از اشتباه بود.

پايان اين کتاب شبيه آينه اي است که هر انساني خودش را در آن ميبيند .آيا او همان مادام بوواري سرخوشي است که عمرش را فداي لذت ميکند و هرلحظه آماده است همه چيز را خراب کند و يا کسي که قانون را به هرچيزي ترجيح ميدهد،روشن است که سهم هريک از ادم هاي عادي جهان با هزاران آرزوي براورده نشده بستگي به خوشايند ديو هاي سرمايه با انگشتان چرب و خون آلود و غبغب هاي تلنبار از نفرت و ذهن هاي آلوده ،انعطاف ناپذير و البته آگاه دارد.براي مادام بوواري قضاوت ابدا مواجه درستي نيست .مادام بوواري زني است که ميليون ها انسان درخود دارد .

4.خانم دالاوي

خانم دالاوي يکي از بهترين اثار ويرجينيا وولف است .شکل روايت داستان کاملا با روش هاي مرسوم متفاوت است و خواننده در جريان مداوم بين ذهن و احوالات دروني با نشانه هاي بيروني است،داستان هاي ويرجينيا وولف شبيه فکر کردن و رشد کردن يک کودک درجريان تجربه است ،پياژه معتقد است زماني يادگيري درانسان شکل ميگيرد که فرد خودش دانش را بسازد .قلم ويرجينيا به خواننده اجازه ميدهد خودش تصميم بگيرد،کدام نشانه ها را ببيند و کدام سرنخ هارا دنبال کند.

خانم دالاوي انگار حسرتش را در گوشه اي بسيار خصوصي در منزلش قايم کرده و خواننده با دنبال کردن رايحه گل ها و حالت مواج چهره ها و در گذر از پلکان هاي مارپيچ کلمات ان را ميابد .پازل خانم دالاوي در خاطرات بامزه گذشته ،ترمز ناگهاني ماشين،گفت و گوي کوتاه و بي معني با دوست قديمي،سرسختي احمقانه مربي دخترش و مهمانان رنگارنگ مهمانيش تکميل ميشود و در پايان با استشمام رايحه برخواسته از کلمات هر کس تعريف خودرا اين زن بدست مي اورد.هجوم توهمات و تصاوير و رنگ ها و تلاطم مواج صدا ها و سايه ها مفاهيم را ميسازند و در نقطه اي انگار نيازي به يک خط روايت يکپارچه نيست،گويي خواننده خودش همه چيز را حس کرده و سالها با انها آشنا بوده است.

شايد درابتدا بريراري ارتباط با اين کتاب سخت باشد اما توصيه ميشود مقدمه کتاب و نقدهاي اين کتاب قبل از شروع داستان مطالعه شود.

5.گتسبي بزرگ (اسکات غيتز جرالد)

اين داستان روايت جدال با سرنوشت رقم خورده است.

در طول داستان ميتوان موسيقي جاز ملايمي راشنيد که اززمين باران خورده با بازتاب چراغ هاي خيابان بلند ميشود.همه طعم ها،رنگ ها و ماجراها با جزئيات دقيق و خيره کننده اي با ملايمت پيش ميروند و گتسبي را برايمان معرفي ميکنند .گتسبي بدنبال يک ديدار دويدن رنگ درخشان خاطرات را در وجودش حس ميکند و حق خودش ميداند خوشبختي اش را از رقيبي پس بگيرد که جز مالکيت هيچ اولويتي در زندگي ندارد.گتسبي در مسير رنج آور رسيدن به حقيقت در کمال رضايت تسليم سرنوشت ميشود و به احساس بيهوده و مالکيت بر همه چيز دهن کجي ميکند .

يک موسيقي آرام و دلنواز که کلمات ميسرايند و شب پراتفاق گتسبي و دوستان را روايت ميکنند.

6.راسته کنسرو سازي

با شنيدن نام اشتاين بک معمولا ياد خوشه هاي خشم و موشها و آدم ها وشرق بهشت ميافتيم اما دليل انتخاب راسته کنسرو سازي درميان همه اين شاهکارها عميق شدن در احساس همدلي وپرداختن به رنج هايي هستند که در درون انسانها تبديل به نگاه هاي پر معني و قدرداني از لحظات ارزشمند باهم بودن است.

راسته کنسرو سازي روايتگر انسانهايي است که خوشه هاي خشم در وجودشان رشد کرده و پاکي کودکانه شان صفحه اي از رنگ ها و خاطرات خوب و بدي شده که ريشه درهزاران سال تاريخ زندگي انسان دارد.اما انها ميخواهند کنارهم باشند و زير سقفي که بدست اورده اند لذت داشتن خانواده را تجربه کنند.

راسته کنسرو سازي يکي ازانساني ترين کتاب هايي است که خوانده ام.

7.وداع با اسلحه(ارنست همينگوي)

داستان هاي همينگوي شبيه به نشانه هاي شخصي زندگي ما هستند .مثلا يک بند کفش يا يک عکس ممکن است براي بقيه عادي باشد اما براي ما پرت شدن در لحظات مهمي باشد .

همينگوي انگار تما کلماتش را از کليمانجارو و درياهاي مواج وزير آتش باران دشمن در گرماگرم جنگ گذارنده و در نرمترين و ملايم ترين شکل ممکن به هنر نوشتن اراسته است.همين باعث شده تا پشت ساده ترين جملات هزاران معني دريافت شود بدون انکه ادعاي بزرگي پشتشان باشد .

وداع با اسلحه يکي از بهترين هاي همينگوي است .داستان سربازي خوش آتيه که ديگر نميخواهد بجنگد ودرکنارهمسرش تولد فرزندش را جشن بگيرد.

داشتن يک خانواده در يک کلبه آرام که از دودکشش دود به آرامي بالا ميرود و جز صداي سکوت کوهستان صدايي نباشد.اما همه چيز هميشه مطابق ميل انسان پيش نميرود و حقيقت تلخکام کننده درست در لحظه اي که همه چيز کامل بنظر ميرسد نيشش را تا اعماق استخوان فرو ميکند وسوزش غيرقابل تحملي بجا ميگذارد.اما همه اينها نميتواند و قدرت گرفتن ان نشانه ها و لحظات ارزشمند را از جان انسان ندارند ،کافي است رايحه اي به مشام برسد ويا صدايي آشنا از دور شنيده شود تا همه انچه زماني سرکوب ميشد دوباره زنده شوند.

جنگ بي رحم که جزء بزرگي از زندگي همينگوي بود حالا در آثارش تصوير بديعي از انسانيت را به نمايش ميگذارد.

پيشنهاد ميکنم بعد از خواندن اين کتاب و البته ساير آثار همينگوي مستندي بنام همينگوي را هم ببينيد.تا متوجه راز نهفته در اين آثار بشويد.

8.دوازده صندلي(ايليا ايلف ويوگني پتروف)

تا قبل از اين کتاب فکر نميکردم يک دسته صندلي ناهارخوري بتوانند چهر روسيه در گرماگرم بعد از انقلاب را نشان دهد.

کتاب دوازده صندلي شاهکار طنز ايلف و پتروف است که داستان يک گنج را روايت ميکند .

ماجرا از جايي شروع ميشود که مادرزن شخصيت اصلي داستان به او اعتراف ميکند زمان فرار از خانه اشرافي مسکو برليانهايش را در يکي از صندلي هاي ناهارخوري پنهان کرده است .ايپوليت ماتوويچ که از مسئوليت اداره ثبت و احوال در شهري که تابوت سازان مثل لاشخور دورش ميچرختد خسته شده به سوداي گنج خوشبختي به سمت مسکو ميرود.اما خيلي زود ميفهمد هريک از صندلي ها در گوشه اي از شهر قرار دارد و بدتر آنکه يک شريک حقه باز بنام آستاپ بندر پيدا کرده که بايد توهين هايش را بدليل هوش و نبوغش در نقشه ها و ترفندهاي خلاقانه تحمل کند.

اين کتاب نمونه کامل يک داستان طنز سرشار از موقعيت هاي قابل تامل و البته خنده دار است.

9.قلب سگي (ميخاييل بولگاکف)

بازهم زبان پرقدرت و مسلط بولگاکف در تصوير کردن جامعه روسيه.

يک دانشمند در يک پروژه علمي با انجام جراحي روي يک سگ و قرار دادن غده اي از بدن يک انسان مرده و قرلر دادن در مغز حيوان، خصوصيات و توانايي هاي يک انسان را درسگ مشاهده کرده و بعد از چند هفته يک انسان با توانايي يادگيري و تکلم در خانه اش شروع به زندگي ميکند منتها با قلب يک سگ،داستان خيلي شبيه به فرانکشتاين است اما اينبار با چاشني مارکسيسم و اعتراض با آرماني که به حقيقت نميپيوندد.

قلب سگي شروع به طغيان ميکندو پروفسور متوجه اشتباه بزرگي ميشود که مرتکب شده و بايد هرچه زودتر به اين افتضاح پايان بدهد.

کتاب هاي بولگاکف هميشه پر از نماد و استعاره هستند و در مرز بين رويا و واقعيت حقايق جامعه را بيان ميکنند و اين کتاب يکي از بهترينهاي اين نويسنده است.

10.بيليارد درساعت نه ونيم(هاينريش بل)

بازهم جدال انسان براي حفظ شرافت انساني با جريان هاي سيل آساي قدرت و شکل عاي متفاوتي از انساها که از دل اين نبرد بيرون آمده اند.

اين کتاب درونمايه ي اصلي تمام آثار هاينريش بل را دارد اما در نحوه پرداخت ماجراي شخصيت ها تفاوت هاي جالبي هست.اين کتاب سيالي بالاتري در روايت کردن دارد و مثل پرش هاي چابک يک گربه از روي ديوار در زمانها و احوالات مختلف شخصيت ها در گردش است.داستان درباره خراب شدن نشانه هايي است که تمام عمر تعريف يک انسان از خودش را تشکيل داده اند،همه نيروهاي دروني انسانهاي درون کتاب در حال جدال باهم هستندو در هتل شلوغ و پلوغي ادم هاي مختلف با ذهن هايي که دنبال تشکيل امپراطوري هاي خود هستند گردهم مي آيند يکي با مسلک گوسفندي و ديگري با خاطراتي از يک شاهکار معماري که رو به ويراني است.هاينريش بل انگار دوباره ترديد هاي راسکولنيکف را زنده کرده و در پوسيده شدن نقشه هاي شکوهمند ساختمان معمار معروف دوانده .

داستان خانواده معماري که هميشه بايد خراب کنند تا چيزي بسازند که بازهم بايد خراب شود!

11.نقطه ضعف(آنتونيس ساماراکيس)

يکي از محبوبترين کتاب هاي من !

کتابي که بعد از تمام کردنش نميتوانستم درست نفس بکشم!

متهم همراه با دو مامور قرار است که براي بازجويي انتقال داده شود. اما اين سفرچيزي بيشتر از انتقال يک فرد مورد اتهام است.

وقايع درابتدا کاملا طبيعي بنظر ميرسند اما کم کم لايه هاي پنهاني شان مشخص ميشود.

متهم براي اثبات جرم بايد فرار کند

وظيفه ماموران اين است که براي متهم فرصت فرار ايجاد کنند.همزمان متهم قرار است تا در مقصد اين سفر با فردي روبرو شود و جرمش برملا شود غافل از اينکه ان مرد مشکوک در کافه حالا زنده نيست!!!!

داستان به ارامي پيش ميرود اما لحظه اي افت نميکند.درگيري هاي ذهني مامور و متهم به شکل خارق العاده اي داستان را پيش ميبرد و در انتها در لحظه اي نفس گير واقعه ي کاملا غير منتظره اي رخ ميدهد....

يکي از ويژگي هاي جالب اين کتاب فضاي سينمايي و تصوير سازي قوي آن است طوري که گاهي بدون اشارات و کلمات اضافه تصاوير شکل گرفته در ذهن لحظه ها را جلو ميبرند.خداندن اين کتاب براي من يکي از هيجان انگيز ترين تجربه هاي کتابخواني بود.

12.پنج نمايشنام تک پرده اي(لوييجي پيراندللو)

بعد از اين سفر طولاني به نقاط مختلف جهان نوبت رسيده تا در سالن تئاتر ارام و تاريک ذهنمان رو به روي صحنه به تماشاي پنج نمايش بنشينيم.

پنج نمايشنامه تک پرده يک کتاب آسان هوان ،درعين حال عميق و پرمفهوم از لوييجي پيراندللو است .نمايشنامه ها بسيار راحت و صميمي هستند وفضاي طنز آميزي که با غافلگيري ها وکنايه هاي هوشمندانه ساخته شده به جذابيت فضاي نمايشنامه کمک بسياري کرده است.گاهي خواندن نمايشنامه هاي کلاسيک براي خواننگان بدليل توصيفات و نوع ادبيات بکار رفته سخت و طاقت فرسا ميشود اما نمايشنانه هاي پيراندللو در اين کتاب لحن و فضاي چنان ملموس و رواني داذند که نمايشنامه خواندن را لذت بخش ميکنند.

شرکت در اين چالش تجربه بسيار جالبي براي من بودو البته فرصت خوبي براي سفر دوباره به تجربيات و خاطرات دلچسبي که از هرکدام از اين کتابها داشتم و خوشحالم آن را به اشتراک ميگذارم.