نویسنده|عصیان می کنم،پس هستم
غرایز طبیعی چگونه ما را هدایت می کنند؟
آدم دیگه نباید به غذا خوردن و کردن و خوابیدن فکر کند.باید مثل هر موجود دیگری این کارها را طبیعی انجام دهد و اگر لازم شد براش بجنگه.اما این طوری نیست و حتی اگه براش بجنگه هم با روش هایی که جامعه براش تعیین کرده این کاررو میکنه.باید زمانی که گشنه اش شد با ولع بخورد و به آنچه می خورد و آداب اجتماعی فکر نکند.اما انسان بعد از سیری موجود دیگری می شود که نیازهای دیگری دارد و ذهنش آزاد می شود که نگران این چیزهاهم می شود.باید زمانی که راست کرد،هرکی جلوش بود رو بکنه و هر سوراخی دید،فرو کنه.اما ما به حقوق دیگران اهمیت می دهیم،زیرا خودمان هم جزو دیگرانیم و برای دیگران دیگران محسوب می شیم.معمولا تنها کاری که با عذاب وجدان کم تری انجام میدیم،خوابیدنه.زیرا این وسط هیچ کی جز خودمون بگا نمیره.هرچند که ما را به عنوان فردی تنبل خواهند شناخت و به اصطلاح میگن که به هیچ جا نمی رسیم.میگن که کار توی صبح پیش میره و مردم هم معمولا صبح سراغ کارهاشون میرن.اما مطمئنا کارهایی وجود داره که شب و روز نمی شناسه و بعضی کارها نیز شبانه هستند.اما من ترجیحم اینه که وقتی از خواب سیر شدم یا حتی خسته و یا وقتی دلم خواست بیدار شم.کی گفته که بیداری بهتر از خواب بودن است؟چه بسا خواب دیدن بهتر از چیزهایی است که در بیداری می بینی و حس و تجربه می کنی.من خواب هایم را بیش تر دوست دارم.به خصوص وقتی بین خواب و بیداری هستم،چیزهایی به ذهنم می رسه که خیلی جالبه و تجربه دنیای بیرون به خوابم راه پیدا می کنه.وقتی خوابی فارغ از جهان و نگرانی هاشی و چی از این بهتر.ترجیحم اینه که وقتی شاشم گرفت یا گشنه ام شد از خواب بیدار شم.مثل حیوانات که در سایه لم می دهند و چرت می زنند و وقتی گشنه شون میشه از جاشون بلند میشن و دنبال شکار میرن.به نظر من امنیت دنیای حیوانات و قانون جنگل از دنیای ما انسان ها و تمدن مون بیش تره.حداقل کسی تا گشنه اش نشه و تو جزو غذاش نباشی،سراغت نمیاد و وقتی که یکی رو می گیره سراغ بقیه نمیره.احتکار غذا نمی کنه یا نمی فروشتشون.یا برای ماده ها و قلمرویی که میخوای می جنگی و یا راتو می کشی و میری.برنده شدن در این جنگ ها نیز به ژنتیکت بستگی دارد و طبیعت ژن برتر را انتخاب می کند.خبری از رویای آمریکایی و احساس حقارت نیست.هرکسی سرجایش است و کسی از دیگری برتر نیست.وقتی هم که یک حیوون شکمش سیر باشه و جفتش جور،دیگه به کسی کاری نداری.ماده بچه میخواد و این وسط چیزهای دیگه رو وارد نمی کند و نر جفت می خواد و بدستش میاره و خواهش و درخواست نمی کنه.اما نمی دونم چه چیزی دقیقا مشخص می کنه که احتیاج به غذا داریم و چه چیزی نشون میده که چه قدر غذا کافیه.آیا لذت بردن در غذا خوردن چیز طبیعی و لازمی است که آدم بخواهد برایش خودش را به آب و آتیش بزند؟آیا کسی که سکس نکند مشکلی دارد یا به مشکلی برخواهد خورد؟آیا غریزه جنسی است که آدم را به این کار وا می دارد و آیا ممکن نیست که آدم حالش از این کار بهم بخورد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه یک غم یا دل تنگی را از زندگی حذف کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
«فساد»؛ هم راستا با صادرات، چگونه فساد اداری احتمالی در کره به رشد اقتصادی آن کشور آسیب نمیزند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
برشی از کتاب ها