"نماد ها "


بسیاری از نویسندگان اعتقاد دارند که نوشته های سمبلیک ارزش ادبی بیشتری دارند و غنی تر هستند. زیرا هر خواننده ای می تواند به اندازه درک و به فراخور حال خود از این نمادها برداشت شخصی کند. نمادها علاوه بر معنی مشخص خود، یک یا چند معنی غیر واقعی دیگر را به دوش می کشند.

نَماد یا سَمبُل (به فرانسوی: symbole)کلمه‌ای است که معانی مختلفی دارد. نمادها (در معنای حقیقی آن) زندگی بشر را آکنده‌اند، به گونه‌ای که هیچ بخشی از زندگی انسان خالی از آن نیست.

نمادها چیزهایی هستند که در زندگی روزمره به کار می‌روند و معمولاً به معنای نشانه یا کنش‌هایی هستند که قرار است بر اساس مجموعهٔ هنجارها یا قراردادهای مشترکی، معنایی را به فردی دیگر انتقال دهد. پس از آن جا که نماد جایگزین چیز دیگری است حامل و ناقل معناست، هرچند که میان نماد و آن چیز پیوندی ضروری وجود ندارد (بنابراین، نماد در رویکرد حکمی نخست، حقیقتی وجودی و غیر قراردادی و در رویکرد دوم، تابع قراردادهای بشری است.)

شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژۀ انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند) فکر می‌کنیم. انسان با رمزگذاری (نشانه‌گذاری) اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی، راهی برای ثبت، رجوع مجدد به آن‌ها و قابل درک شدن مفاهیم و منظورها برای خود و دیگران یافته است. جانوران دیگر همواره ناچار به آزمون و خطاهای اجدادی و تکراری برای بقا هستند، درحالی که انسان با رمزگان خاص خودش «زبان و الفبا»، دانسته‌ها و تجربه‌هایش را به همنوعانش انتقال می‌دهد و برای نسل‌های آتی به‌جا می‌نهد. برپایۀ زبان و الفبا، رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش‌ها و... را بنا نهاده است. مهم‌ترین دلیل تغییراتی که انسان را از جانور به موجود امروزی تبدیل کرده است، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرایند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد. برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم، انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند. نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می‌کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند . اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایۀ قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند.

نماد کلمه‌ای است که معنایی فراتر یا غیر از لفظ خود را القا می‌کند.

استفاده از نماد رنگ و بوی تازه ای به نوشته ادبی می بخشد اما استفاده از آن لزوما هدفمند نیست. یعنی نمی توان با قطعیت گفت نویسنده همیشه برای استفاده از نمادها هدف مشخصی دارد. البته این ویژگی یکی از جذابیت های نمادگرایی است که نمی توان تشخیص داد نویسنده هدف خاصی داشته است یا این فقط برداشت خواننده است.

خاستگاه نمادها

نمادها اغلب برخاسته از طبیعت، دین و مذهب و آیین های ملی و اساطیری هستند. اما در بسیاری از موارد نیز فقط ذهنیات شاعر هستند و خاستگاه معینی ندارند.

رنه ولک در جلد اول نظریه های نقد نو می گوید:" به اعتقاد مایر(Heinrich Meyer) نقاش سوئیسی و دوست نزدیک گوته، هنر با استفاده از نماد به طرح والاترین موضوع های خود می پردازد، حتی اندیشه ها و مفاهیم را به شکلی حسی و ملموس ارائه می کند،به آنها حجم می بخشد، به هیئت انسانی شان در می آورد و قابل رویتشان می کند.


فرشته اشتری