نمیدانم!

نمیدونم چی بنویسم...

از کجا بنویسم، از کی بنویسم یا از چی بنویسم...

خلاصه که گاهی وقتا واقعاً نمیدونیم چی بنویسیم مغز قفل قفل می شه...

مثل الان من، که فقط دارم همینطوری مینویسم اما چی و چرا نمیدونم...

جالبه ! همین نمیدانم، خودش مرا به نوشتن وا داشت انگار همیشه میشه نوشت حتی زمانی که هیچی نمیشه نوشت...

خدایش نوشته قبلی رو خودمم نفهمیدم چی نوشتم ولی برگفته از سخنان استاد جواد خیابانیه ??

و دگیر هیچ دوباره مغزم قفل کرد و خالی شد از هیچ و هیچ ...

واقعاً چرا بعضی از وقت ها اینطوری میشیم...

خالی از فکر و خالی از نوشتن و داستان سرایی...

؟؟؟