وقتی با هم غذا می خوریم

غذا خوردن تنهایی خوبه یا با یه نفر دیگه؟

با دوست و فامیل خوبه یا با یه همراه که عاشق شماست؟

گاهی تنهایی غذا خوردن ، صفای خودش رو داره.

می شینی تو آرامش و همراه با موسیقی که دوست داری از خوردن لذت می بری یا می ری به یه کافه ، برای خودت قهوه ای سفارش می دیدی و تو خلوت از جرعه ، جرعه اش لذت می بری.

بله ، گاهی این طوری تنها بودن هم بد نیست و می تونه کلی حال خوب بهمون بده.

اما غذا خوردن با دیگران داستان های خودش رو داره. بستگی به این داره که با کی یا با چه کسانی همراه باشی.

گاهی یه شام خانوادگی ، بهترین شب دنیاست.

مادری که عاشق خانواده است ، از صبح دل تو دلش نیست. با شوق و انرژی عجیبی غذاهای مورد علاقه بچه هاشو آماده می کنه و همش نگرانه که مبادا چیزی کم باشه.

چنین شامی از شام بهترین رستوران های دنیا هم لذیذتره چون چاشنی عشق این غذا طعمی داره که هیچ کجا پیدا نمی شه.

باید حسش کرد و این حس از با هم بودن به دست می آد. باهم خوردن، با هم حرف زدن و با هم خندیدن.

به خاطر همین غذا خوردن در چنین جمعی

می تونه به آدم انرژی بده و روحیه مون رو برای روزها بالا بره.


ولی آیا همیشه همین طوره؟

بچه که بودم ، یادم نمی آد سر سفره خانوادگی با آرامش غذا خورده باشم. راحت نبودم و دلم می خواست زودتر غذامو تموم کنم و برم تو اتاقم.

دلیلش این بود که پدرم عادت داشت ، سر سفره به غذا ایراد بگیره. یک ریز از اول غذا به مامانم غر می زد که چرا برنج خشکه ؟ چرا خورشت جا نیافتاده؟ چرا غذا چربه ؟ چرا نون سر سفره نیست؟ چرا مزه غذا این طوری یه ؟چرا اینو نیاواردی؟ چرا او نو نیاواردی؟ و چرا؟، چرا؟ و چرا؟

خب ، چنین جوی آدم رو معذب می کنه و فرصت لذت بردن از غذا و کنار خانواده بودن رو ازت می گیره.

پدرم نمی دونست که این رفتارش چه قدر به روح و روان اعضای خانواده صدمه می زنه. نمی دونست که با این کار لذت آرامش و بودن در کنار خانواده رو از دست می ده و نمی دونست که نقطه عکس این رفتار می تونست فضای خونه رو پر از شادی ، صمیمیت و عشق بکنه. شایدم بعدا فهمیده بود ولی هیچ وقت سعی نکرد که این رفتارشو ترک کنه. نتیجه اش این می شه که آدما یا از روی اجبار با چنین شخصی غذا می خورن یا اینکه ترجیح می دن تو غذا خوردن همراهیش نکنن.

یک همراه خوب موقع غذا خوردن خیلی خوبه.

یک دوست خوب یا کسی که یار شماست و دوستش دارید.

همین طور که قبلا هم گفتم گاهی تنها غذا خوردن خیلی خوبه. یه جور خلوت با خود و لذت بردن با خودته اما اگه قرار باشه هنگام خوردن ، شریک داشته باشیم، بهتره کسی باشه که خوشحالمون می کنه. کسی که باهاش راحتیم.

کسی که به حرفامون گوش می کنه و می تونیم باهاش بخندیم.

وقتی با هم غذا می خوریم ، غذا بهانه می شود و شور و شوق به همراهش می آید؛

وقتی با هم غذا می خوریم ، لبخند می آید ؛

اگر برعکسش باشد یعنی یه چیزهایی درست نیست.

سکوت پشت سکوت می آید. سکوت ،طولانی می شود. کنارش راحت نیستی و فرار برایت بهتر از ماندن و بودن با چنین آدمی است.

پس فکر کن و ببین یار غذایت را پیدا کرده ای؟

با کسی باش که شادت می کند؛

چنین یاری همه جا شادت می کند.