من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم؛ پیج اینستام: parnian.travel
کمال گرایی
یکی از درسهایی که زندگی به من داد این بود که کمال گرایی را بشناسم و از آن مثل سم فاصله بگیرم.
داشتن والدین و سیستم آموزشی کمال گرا آنقدر به نسل ما آسیب های جدی وارد کرده که هنوز هم در روح وروان همسالانم می توانم اثراتش را ببینم.
کمال گرایی این نیست که ما دنبال بهتر شدن نباشیم ، کمال گرایی یعنی از دیدن نقاط ضعف و کاستی ها رنج بکشیم و مدام بخواهیم همه چیز کامل باشد ، در حالی که در واقعیت هیچ کس و هیچ شرایطی کامل نیست.
کمال گراها علاوه بر آنکه خودشان در اعماق وجودشان از خود و از زندگیشان راضی نیستند ، این حس را به پارتنر ، فرزندان و نزدیکانشان هم منتقل می کنند.کمال گراها در زندگی بخاطر داشتن استانداردهای خیلی بالا و غیر واقعی رنج می کشند و اگر این استانداردها را به اطرافیانشان هم تحمیل کنند به آنها هم صدمات جدی وارد می کنند،
این افراد استاد این هستند که تو را متقاعد کنند که خوب و کافی نیستی و تا به استانداردهای صد درصدی آنها نرسی حتی لیاقت دوست داشته شدن هم نداری… معمولا در هر کاری دچار وسواس و شک زیاده از حد هستند و قدرت تصمیم گیری ندارند. بر سر مسائلی حساسیت دارند که اصلا برای یک آدم سالم و نرمال مساله بسیار ساده و کم ارزشی است و اگر اجازه بدهی استانداردهایشان را به تو تحمیل کنند تو را هم اسیر این وسواسها و قواعد بیهوده می کنند.
نمونه تحمیل کمال گرایی به نسل ما ، همان داستان گرفتن نمره بیست در مدرسه بود که باعث می شد به ما اجازه اشتباه کردن ندهند وهمیشه بترسیم که از استانداردها عقب بیفتیم .
افرادی را می شناسم که سفر نمی روند چون باید با بهترین تجهیزات و امکانات به بهترین نقاط عالم سفر کنند و بهترین باشند ! بنظرم اصلا این کلمه «بهترین » نشانه کمال گرایی است و اگر در فردی زیاد دیدید فرار کنید !
اما آیا این افراد بهترین هستند یا می شوند ؟! جواب مشخص است :هرگز! و چه بسا بخاطر احساسات منفی درونی و اضطراب و عدم رضایت از خویشتن هر روز وضعشان بدتر هم بشود…
برای من امروز این حقیقت مشخص شده است که آنچه امروز در خودم دوست دارم تجربه کردن، شکست خوردن و بلند شدن است و به این اشتباهاتم افتخار می کنم؛ چون نشان می دهند حرکتی در زندگیم انجام داده ام و تلاشی کردم ! این اشتباهاتم بوده که نسخه امروز مرا ساخته و به من درس زندگی داده است و مرا پخته تر کرده است.
سالها با تجهیزات چینی سفر رفتم ، کفشم مارک نبود ، هرگز دنبال بهترین مارک گوشی و لباس نبودم و هیچ وقت نخواستم در دنیا بهترین باشم ! اگر جایی بهترین را خریدم حتما به آن نیاز داشتم و نگذاشتم کمال گرایی مرا از اصالت خودم دور کند و آرزوهای غیر واقعی و دور از دسترس، فرصت جوانیم را بسوزاند.
امروز اگر ببینم آدمی نشانه های کمال گرایی را دارد ، از او دور می شوم تا مرا از واقعیت زندگی دور نکند.چون با واقع گرایی زندگی کردن برایم لذت بخش تر است…
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش و معرفی بهترین سایت های بک لینک سازی رایگان
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت بیست و چهارم رمان جنایی منجلاب خون نویسنده مبینا ترابی
مطلبی دیگر از این انتشارات
هدیه ۴ میلیارد دلاری ایرانیها به ترکیه / خرید زمین در میانه بحران اقتصادی ترکیه!