... in that moment I decided, to do nothing about everything
تشکیل تقدیر | تکامل تنبلی
روزی، زمانی که روزگاری هنوز بوجود نیومده بود؛ یه تک سلول مادری با تعداد بسیار بسیار زیادی سلول دختری، لم داده بودن توی اقیانوس و داشتن با نور خورشید فتوسنتزشونو میکردن.
سلولای دختری و مادری مو نمیزدن! یعنی حتی توی یه ژنم تفاوت نداشتن. اصلا کسی نمیتونست تشخیص بده کدوم سلول دختریه و کدوم مادری برای همین تصمیم بر این شد که به جای مادری و دختری گفتن فقط بهشون بگن یه کلون سلولی.
این کلون سلولی روز به روز بزرگتر میشد و با توجه به این که تنها موجودات زندهی کل زمین بودن هر چقدرم بزرگتر میشدن کسی بهشون چیزی نمیگفت. ایناهم شاید خونواده به حساب میومدن ولی هیچ کدومشون کاری به کار اون یکی نداشت. هر کسی خودش غذای خودشو میساخت، میخورد، بزرگ میشد، تقسیم میشد، میمرد.
همه چیز طبیعی بود تا اینکه روزگار بوجود اومد! وقتی روزگار به وجود اومد همراه خودش یه چیز چرت و پرت به اسم احتمال بوجود آورد. احتمال شانسو بوجود آورد و شانسم کم کم شد تقدیر.
تقدیر موجود عجیبی بود. اصلاح میکنم! تقدیر، چیز عجیبی بود. (چون تقدیر موجود نیست طبیعتا!) حوصلهی هیچ چیزی رو نداشت؛ بعد شده بود مسئول روزگار! اون زمانم کل روزگار همین کلونی بود.
بنظر تقدیر کار این سلولا خیلی خسته کننده بود. هر روز صب بلند میشدن و یه عالمه غذا میساختن و میخوردن. یه ذره هم ذخیره میکردن برای شب. شبا فقط غذا میخوردن و بعد دوباره منتظر روز میموندن تا غذا بسازن!
تقدیر گفت: "تغییر همیشه مفیده!"
و با دخیل کردن احتمالات و شانس یه دونه از سلولای تازه متولد شدهی کلونی رو تغییر داد. اون سلول تبدیل شد به آدم بدهی داستانی که تقدیر داشت از بالا بهش نگاه میکرد. شد یه تنبل به تمام عیار!
اسم این سلول تغییر کرده رو میذاریم هِترو. هِتروی داستان ما دیگه حوصلهی فتوسنتز نداشت. بنظرش کار احمقانهای بود که صبح تا شب بره لب دریا و یه سری استراتژیه مولکولی پیاده کنه که بیشتر گرمش بشه تا بتونه غذا بسازه! عوضش تصمیم گرفت یه کاری بکنه که هیچ کس تا اون زمان نکرده بود!
هِترو تصمیم گرفت به جای اینکه غذا بسازه غذایی که بقیه ساخته بودنو بخوره. برای این کارم تنها راهی که میتونست بره این بود که بقیه رو بخوره! هترو یه ذره فکر کرد و با خودش گفت: "این بهترین ایدهست! همیشه دلم میخواست بدونم مزهی بقیهی سلولای کلونی چه شکلیه!"
هِترو سلولای کلونی رو میبلعید و خودشو تقسیم میکرد. اولش که سلولای کلونی زیاد بودن همه چیز خوب بود. هترو و "هترو زادگان" داشتن به خوبی و خوشی میخوردن و تولید مثل میکردن؛ ولی کم کم سلولای کلونی داشتن تموم میشدن!
وقتی برای اولین بار تقدیر دست برد به تغییر یه ژن نمیدونست داره چی کار میکنه. ولی با همون یه دونه تغییر کوچولو باعث بوجود اومدن یه چیز چرت و پرتتر از خود تقدیر به نام تکامل شد!
تکامل از اون دسته چیزایی بود که به اون اصل مالیاتگیریِ "پولدار باید پولدارتر بشه و فقیر فقیرتر اعتقاد داشت." یه جورایی میشه گفت اصن خودش بوده که این اصلو ابداع کرده. طبق این اصل تکامل اومد تنبلو تنبلتر و تنبلتر کرد و زرنگو زرنگتر. هترو شد هتروخوار و هترو خوار خور و کلون سلولیم شد غذاساز و غذا!
بخاطر کمبود خوراک برای هِترو زادهها جمع کثیریشون مردن! ولی یه بخشی از هِتروها بودن که نمیتونستن از بقا دست بکشن. برای همین شروع کردن به خوردن بقیهی هترو زادهها. بعد از یه ذره هترو خوری دوباره کلونی رشد کرد و میتونست بشه غذای هتروها.
غذای هتروها هم شد ولی بعضی از همون هتروها فکر میکردن که هتروخوری جذابتره! همین سِیر کم کم ادامه پیدا کرد و یه سری هتروخوار خور بوجود اومدن. بعدشم هتروخوار خور خور و هترو خوار خور خور خور و... . همهی این گندکاریای تقدیر و تکامل باعث بوجود اومدن زنجیرهی "بخور-بمیر" غذایی شد. زنجیرهی بخور-بمیرم درست مثل تکامل برای خودش یه اصل داشت:
"هیچ گروهی نباید تنها بمیره؛ اگه یه گروه مرد باید چندتا گروه دیگه رو با خودش پایین بکشه."
این سه تا عامل (تقدیر، تکامل، زنجیرهی بخور-بمیر) باعث شدن زمین از اون "یه کلون سلولی" تبدیل بشه به مجموعهی بزرگی از موجودات مختلف که هیچ کدومشون منقرض نمیشن و فقط گسترش پیدا میکنن.
بعدها یه گروه از همین هتروها شدن انسان!
پینوشت: این متن از لحاظ عملی یه خضعبله مطلقه.
امروز خیلی روز قشنگی بود.
همه به شــــدت باهام مهربون بودن.
ولی به طرز عجیبی حس میکنم قراره فردا بمیرم.
اگه مردم حلالم کنین. اگرم نخواستین حلالم کنین، حلالم نکنین.
اگرم حرفی چیزی دارین میخواین بهم بگین، بگین. اگرم میخوایید نشناس بگین، بگین.
اینم بگم که اگه مردم دلم برای همهتون تنگش میشه. *ایموجی مخصوصم + *قلب سفید
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصهی The Clean Coder - قسمت ۰۵ - توسعه تست محور (TDD)
مطلبی دیگر از این انتشارات
استوریج شبکه چیست ؟ +معرفی 3 نوع storage شبکه
مطلبی دیگر از این انتشارات
۷ ماه کار ریموت برای روسیه