رمان دوست داشتنت را کم دارم | هانیه.پ کاربر انجمن رمانیک

رمان دوست داشتنت را کم دارم | هانیه.پ
رمان دوست داشتنت را کم دارم | هانیه.پ


نام اثر: دوست داشتنت را کم دارم

نوع: رمان

نویسنده: هانیه.پ

ژانر: عاشقانه، تراژدی

خلاصه: سخت است جنگیدن با روزگار و تقدیر، تقدیری که با انتقام رقم می‌‌خورد. این رمان روایت‌‌گر زندگی دختری است که قلب پاکش را جایگاه عشق خالصش می‌‌کند؛ اما چه عشقی؟ چه علاقه‌‌ای؟ به چه کسی؟ به کسی که او را فقط با چشم کینه و انتقام می‌‌بیند؟ کسی که مرده و زنده‌‌ی دخترک برایش فرقی ندارد؟ کسی که خرد شدن احساس دیگران برایش لذت‌بخش است؟ عاقبت چه می‌‌شود؟ شهاب، پسری که با نگاهش از دور در گوش دخترک داد می‌‌زند: “دوست داشتنت را کم دارم!” به چه چیزی می‌‌رسد در حالی که نگاه عاشق دختر بدرقه کننده‌‌ی اشکان است؟! پایان این روایت به کدام عاشق و معشوق، به کدام عشق ناکامی ختم می‌شود؟ پایان راه کجاست؟

مقدمه: کنارم باش؛ اما در چشمانم نگاه نکن.
صورتم را غرق نگاهت کن؛ اما در چشمانم نگاه نکن.
عطر تنت را مهمان ریه‌‌‌هایم می‌کنم؛ اما در چشمانت خیره نمی‌‌شوم.
تکیه‌‌‌‌گاهم باش، من تنها هستم؛ اما در چشمانم خیره نشو.
نگاهت دیوانه‌‌ام می‌‌‌کند، نگاهم نکن.
می‌‌خواهم دوستت نداشته باشم؛ اما مگر دیدگانت می‌‌گذارند؟
و این تنها جایی‌ست که “خواستن توانستن نیست”

پارت اول:

بی‌‌‌حوصلگی، بی‌‌نهایت بهم فشار آورده بود. خودم رو روی صندلی میز کامپیوتر ولو کردم و سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم، بی‌‌‌هدف زل زدم به گوشه‌‌ای‌‌‌ترین نقطه‌‌ی سقف، نفس عمیقی کشیدم و به فکر فرو رفتم. زیر لب زمزمه کردم:
– چی‌کار کنم؟
نفس سنگینم رو فوت کردم و با یادآوری چیزی، سیخ توی جام نشستم، آره الان بهترین فرصته! گوشی رو از روی میز چنگ زدم و توی مخاطبینم دنبال شماره‌‌ی مورد نظرم گشتم. با پیدا کردن شماره؛ گزینه‌‌ی تماس رو لمس کردم. بعد از چند بوق کوتاه صدای آرومش توی گوشم پیچید.
– جانم آرام؟
لبخندی زدم و گفتم:
– سلام زن دایی، خوبی؟
با مهربونی گفت:


دانلود رمان دوست داشتنت را کم دارم