قسمت نهم – کفشهای نیلوفری
سلام من هدیه میریمقدم هستم و شما به قسمت نهم روزن گوش میدید. این قسمت رو با یاد مسافران پرواز شماره هفتصد و پنجاه و دو آغاز میکنم. از شدت درد و در غم از دست دادنشون هیچ چیزی نمیتونم بگم.
ضبط و انتشار قسمت جدید در همچین روزهایی کار خیلی سختی بود اما واقعیتش اینه که این بار پادکست بهانهای شد برای همدردی و سوگواری دستهجمعی. این قسمت رو تقدیم میکنم به عزیزان از دسترفتهمون در این پرواز و خانوادههاشون.
میدونم که زخمهاشون التیام پیدا نمیکنه اما از طرف خودم و همهی مخاطبان روزن میخوام بگم که دلمون با شماست. ما رو هم در این غم بزرگ شریک خودتون بدونید.
در این قسمت میخوام در مورد موضوعی صحبت بکنم که آگاهی ازش اهمیت خیلی زیادی داره. چیزی که انقدر در زندگی ما ریشه کرده که از اتفاق افتادنش باخبر نمیشیم و خیلی اوقات طبیعی میدونیمش. مسئلهای که رخ دادنش باعث ایجاد آسیبهای روحی و فیزیکی جبران ناپذیری میشه.
میخوام در مورد خشونت و به طور خاص خشونت علیه زنان صحبت بکنم اما قبلش چندتا نکته بگم. هدف من از این قسمت قربانی نشون دادن زنها یا ظالم نشون دادن مردها نیست. من دارم بخشی از حقایق جامعهی امروزمون رو بیان میکنم.
توی صحبتام مثل همیشه به دادهها و تحقیقات رجوع میکنم تا حرفهام مستند و بر مبنای واقعیت باشه. ممکنه بگید چرا خشونت علیه زنان؟ کلی هم خشونت علیه مردان وجود داره.
بله وجود داره و من هم در طول پادکست به صورت مختصر بهشون اشاره میکنم ولی روزن حول موضوع زنان میگذره و خشونت علیه مردان حوزهی تخصصی یا مطالعهی من نیست. به همین خاطر بحث مفصل درمورد این موضوع رو میسپارم به کسانی که تخصص بیشتری دارن.
اگر مرد هستید و با توضیحات بالا فکر کردید که این قسمت به درد شما نمیخوره یک لحظه صبر کنید. چرا فکر میکنید که خشونت علیه زنان فقط مسئلهی زنهاست بلکه اتفاقا به همون اندازه هم یک مسئلهی مردانهست.
خشونت یک اتفاق دو طرفهست و اگر از جانب مردان صورت بگیره یک سمتش زنانن اما قبول دارید که سمت دیگهش مردان قرار میگیرند؟
شما در جایگاه یک مرد چطور میتونید از معاشرت با مرد دیگهای که خواهر، مادر یا سایر زنان اطرافش رو مورد خشونت قرار میده، لذت ببرید یا اینکه کنارش احساس امنیت بکنید. به علاوه شما ممکنه پدر، برادر یا همسر و دوست یک زن باشید.
آیا نمیخواهید بدونید که زنان اطرافتون در طول زندگی با چه مشکلاتی روبرو هستند و چطور میتونید بهشون کمک بکنید؟ پس لطفا این اپیزود رد به چشم یک اپیزود زنانه نبینید. بهش گوش کنید و توی این راه همراه زنان باشید.
بریم سر اصل مطلب. میخوام با تعریف خشونت شروع بکنم. مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خشونت علیه زنان رو اینطور تعریف کرده. هر گونه عملی که در نتیجهی اون، آسیب فیزیکی جنسی یا روانی به زنان وارد بشه یا اینکه تهدید به انجام چنین کاری.
در این تعریف گرفتن آزادی از زنها چه در زندگی شخصی و چه در جامعه نوعی خشونت به حساب میاد. طبق اعلامیهی رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ همه میتونن دامنهی خشونت باشن. زنان، مردان، اعضای خانواده و حتی دولتها.
اشتباهی که خیلیها انجام میدن اینه که فکر میکنن خشونت فقط برای یک قشر خاص از زنان اتفاق میفته مثلا برای زنانی که تحصیلات یا وضعیت مالی خوبی ندارن اما این تصور غلطه.
خشونت برای همهی زنان از هر تحصیلات، هر نژاد و با هر وضعیت خانوادگی رخ میده. مثلا سال ۲۰۰۹ تصاویری از ریحانا خوانندهی معروف منتشر شد که در اون چشمها و صورتش از کبودی سیاه شده بود.
دوستپسر اون زمانش کریس براون توی ماشین بهش حمله و کنار خیابون رهاش کرده بود. آمار میگه که از هر سه زن یک نفر در طول حیاتش قربانی نوعی خشونت شده.
سی و پنج درصد از زنان دنیا از طرف شریک جنسی یا شریک زندگیشون مورد خشونت فیزیکی قرار میگیرند. از هر صد زنی که در دنیا به قتل میرسند در سی و هشت مورد قاتل پارتنر اون زن بوده.
اما برای شناخت بهتر خشونت لازمه که انواعش رو بشناسیم. خشونت رد به چهار دسته تقسیم میکنن. اولین موردش فیزیکیه، در واقع وقتی حرف از خشونت میشه اولین چیزی که به ذهنمون میاد این مدل از خشونته.
خشونت فیزیکی همونطور که از اسمش پیداست در اثر آزار و اذیت جسمی به وجود میاد. کتک زدن، زندانی کردن، اخراج از خونه، محروم کردن از غذا، شکستن اشیای منزل و کارهای شبیه این مصداق خشونت فیزیکیه.
خشونت روانی یا احساسی نوع دیگهای از خشونته. این نوع از خشونت شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن رو خدشهدار میکنه و اثراتش نه کبودی روی بدن بلکه اضطراب، افسردگی یا اختلالات روحیه.
تحقیر کردن، دشنام دادن، رفتار آمرانه و دستوری، تهدید به آزار و اذیت، قهر کردن و حتی ممنوعیت ملاقات با دوستان و آشنایان همه در دستهی خشونت روانی قرار میگیرند.
فیلم دو زن رو یادتونه؟وقتی شخصیت مرد داستان با بازی آتیلا پسیانی شخصیت زن رو که نیکی کریمی اون رو بازی میکرد، توی خونه حبس میکرد و اجازه نمیداد که بیرون بره، در واقع داشت اون رو مورد هر دو نوع خشونت فیزیکی و روانی قرار میداد.
وقتی که خشونت ماهیت جنسی داشته باشه یعنی یک عمل جنسی بدون رضایت انجام بشه، میگیم که خشونت جنسی اتفاق افتاده.
این نوع خشونت شامل تجاوز، سواستفاده و آزار و اذیت جنسی، بهرهکشی و اجبار به تنفروشیه. زنها جدیترین قربانیان خشونت جنسی یا شکل بسیار بارز اون یعنی تجاوز هستن.
تجاوز یکی از جرمهاییه که بالاترین درصد عدم گزارش رو داره. یعنی عدهای هستند که بهشون تجاوز میشه اما این اتفاق رو هرگز گزارش نمیکنن. شاید براتون سوال باشه که چرا گزارش نمیکنن؟ چون که با این کار دختر در معرض آسیبهای دیگهای قرار میگیره.
در بسیاری از اوقات قربانی بعد از تجاوز توسط متجاوز و حتی خانواده و بستگان خودش مورد خشونت قرار میگیره. خانوادهش اون رو مایهی شرم و خجالت میدونن به خصوص در جوامعی که باکرگی دختران قبل از ازدواج اهمیت زیادی داره.
متاسفم که باید بگم در برخی از جاها خانواده یا اطرافیان قربانی بعد از اینکه از داستان تجاوز خبردار میشن، برای حفظ آبرو دختر رو میکشن. رسمی که اسمش رو honor killing میذارن.
در برخی از جوامع دیگه، خانوادهی دختر اون رو مجبور میکنن تا برای حفظ آبرو با فرد متجاوز ازدواج بکنه. در لبنان قانونی وجود داشت که در اون اگر فرد متجاوز میتونست دختر رو راضی به ازدواج با خودش بکنه، از مجازات زندان معاف میشد.
حتما در مورد سنگسار شنیدید. رسمی که در اون گروهی از آدمها به سمت مجرم انقدر سنگ پرتاب میکنند تا بمیره. سنگسار در قانون کشورهایی مثل ایران، عربستان، سودان، پاکستان و امارات متحده وجود داره.
این مجازات معمولا بر اثر رابطهی جنسی خارج از ازدواج شکل میگیره. سنگسار اقدام بسیار فجیع و دردناکیه. صراحتا دیگرکشی رو ترویج میکنه اما علاوه بر همهی اینها باعث میشه که اگر زنی قربانی تجاوز بشه این اتفاق رو هرگز گزارش نکنه، چرا که اگر نتونه تجاوز رو ثابت کنه سنگسار میشه.
خشونت جنسی لزوما توسط یک غریبه اعمال نمیشه و میتونه در ازدواج اتفاق بیفته، مثلا اجبار در ایجاد رابطهی جنسی، مخالفت با استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری و حتی بیتوجهی به نیازهای جنسی از نمونههای خشونت جنسی علیه زنانه.
بریم سر نوع آخر خشونت. اگر در اطرافتون زن خانهداری داشتید که برای دریافت مخارج زندگی از طرف همسرش دچار مشکله و همسرش اون رو از این جهت تحت فشار قرار میده، بدونید که این کار یک نوع خشونت اقتصادی محسوب میشه.
خانهداری شغل حساب نمیشه و زنهای خانهدار از حقوق محرومند. به همین دلیل به لحاظ اقتصادی وابستهی همسران خودشونن. ندادن هزینهی زندگی، سواستفادهی مالی از زن یا آسیب زدن به وسیلهی مورد علاقهی زنان همه مصداق خشونت اقتصادیه.
متاسفانه وقتی زن بعد از ازدواج پایگاههای اقتصادی خودش رو رها میکنه، زمانی که در زندگی مشترکش به مشکل برمیخوره، به راحتی نمیتونه از این رابطه بیرون بیاد.
از ترک همسر و نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی بعد از اون میترسه. در نتیجه میپذیره که زندگیش همینه. جامعه هم به این قضیه دامن میزنه از زنها انتظار داره که صبور یا سازشکار باشن.
حالا که با الفبای خشونت آشنا شدیم، بیاین با هم یک بار زندگی زنان رو از بدو تولد تا نوجوانی و بلوغ و بعدها بزرگسالی با هم مرور کنیم و ببینیم که زنها در اقصی نقاط دنیا دچار چه خشونتهایی میشن.
من یادم میاد که فقط یازده سالم بود یا ده سالم بود، کلاس پنجم دبستان بودم. یه روز صبح میخواستم پاشم برم مدرسه. پدرم گفتش که چون مدرسهی دختر و پسر با هم هست و تو باید کارهای مهمتری انجام بدی، تو دیگه حق نداری بری مدرسه.
اون روز سختترین روز زندگیم بود. من میدیدم که تمام دوستام دفترشون رو میگیرن، صبح میرن مدرسه ولی من باید توی خونه باشم، کارهای خونه رو انجام بدم. از بچههای کوچیک مراقبت کنم، ظرفها رو بشورم، قالی ببافم، همهی کارایی که یه دختر روستایی انجام میده.
مثلا یه روزایی میشد که گلهی گوسفندها رو میبردم برای چرا، در حالی که داشتم میرفتم به عنوان یک دختر چوپون، میدیدم که همکلاسیهام، دوستام، دوستهای صمیمیم دفترشون زیر بغلشونه دارن از مدرسه برمیگردن.
یه روزهای دیگه اونموقع آب لوله کشی نبود، من داشتم کنار جوبی که از روستا رد میشد ظرفهای صبحونه رو میشستم، ظرفهای ناهار رو میشستم و میدیدم که دوستام دوباره دارن از مدرسه برمیگردن.
راجع به درسها صحبت میکنن و من هیچی نمیدونم. اونجا شکست خوردم، تو خودم شکستم. احساس کردم یه بخشهایی از وجودم هم اونجا تموم شد و اون دختر بچهای که اونجا تموم شد همیشه جلوی چشممه.
انقدر فشار این مسئله روی من زیاد بود که درگیر عشق شدم. کلاس ششم دبستان عاشق شدم. عشق شدید که من رو از غم همهی این ناعدالتیها رها کنه.
شاید اونجا دوست داشتم از این زنانگیای که ازش متنفر بودم، که به خاطرش مجبور بودم چیزی که اینقدر عاشقش بودم، انقدر دوسش داشتم، مدرسه رو رها کنم. سعی کردم کسی رو پیدا کنم که عاشق زنانگیم باشه تا من اینقدر از این زنانگی متنفر نباشم ولی حتی تو اون عشقم شکست خوردم.
باز پدرم به من گفت که تو حق نداری کسی رو دوست داشته باشی. تو حق نداری بگی که من از کی خوشم میاد. تو با اون کسی ازدواج میکنی که من تشخیص بدم.
حتی کتک خوردم، تحقیر شدم، چند ماه من رو سر سفره صدا نمیکردند، اصلا با من صحبت نمیکردند. به جرم این که من میخواستم انتخاب کنم. من میخواستم عاشق باشم. من میخواستم درس بخونم. چیزایی که الان خیلی سادهست ولی توی دههی چهل برای من حدودا سال ۱۳۴۰، آرزو بود به عنوان یه زن.
دخترها از همون بدو تولد مورد خشونت قرار میگیرن. در خیلی از جوامع داشتن نوزاد دختر مایهی شرمساری و ناراحتی خانوادههاست. در افغانستان میگن که شیطان در رگهای زن وجود داره و از این جهت زن یک موجود گناهکاره. به خاطر همین، مادرها اغلب از تولد نوزاد دختر خوشحال نمیشن.
در بسیاری از اوقات وقتی مادر دختری رو به دنیا میاره، ماما بند ناف نوزاد رو قطع نمیکنه و اول یکی از افراد خانوادهی شوهر رو خبردار میکنه تا بهش نشون بده که نوزاد اونها واقعا دختره و ماما جابهجاش نکرده.
اندر احوالات وضعیت دختران در افغانستان همین بس که کلمهی بچه معادل پسره و اگه کسی بگه من یک بچه دارم، یعنی یک پسر داره.
یه پدیدهی رایج دیگه دختران بچهپوشه، یعنی دختران پسران پوش. اینها زنانی هستند که از کودکی خودشون رو به شکل مردان درمیارن و با ظاهر مردانه در جامعه رفت و آمد میکنن. این سنت به خانوادهها کمک میکنه تا از شرمندگی و ننگ اجتماعی ناشی از نداشتن پسر جلوگیری کنند.
دختران بچهپوش میتونن به تنهایی برای خرید به خارج از خونه برن، خواهرای خودشون رو از مکتب به خونه بیارن و هر نقش دیگهای که یه پسر در جامعه بازی میکنه رو بر عهده بگیرن.
حتما حدس میزنید که وضعیت این دختران با رسیدن به سن بلوغ و زمانی که دیگه نمیشه دختر بودنشون رو انکار بکنن، چقدر بغرنج و دشوار میشه و چه مشکلات عدیدهای پیش روشون قرار میگیره.
برگردیم به دوران نوزادی و کودکی. حتما با رسم ختنه کردن دختران آشنا هستید. فکر میکنید که چند زن در دنیا ختنه شدن؟ یک میلیون؟ بیست میلیون؟ بالاترین حدسی که میتونید بزنید چقدره؟ باور کنید یا نه در دنیا حدود دویست میلیون زن ختنه شدن و از این تعداد چهل و چهار میلیون نفر دختران زیر چهارده سال هستند.
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، female genital mutilation به هر اقدامی گفته میشه که به همه یا بخشی از genital خارج زنان آسیب میزنه یا به طور کل اون رو برمیداره. این عمل با درد و خونریزی بسیاری همراهه.
ختنه کردن به دلایل متعددی صورت میگیره. اولیش به دلیل جنسی و برای کم یا کنترل کردن میل جنسی زنانه. این تصور وجود داره که با کنترل کردن میل جنسی، زنان بازیچهی دست مردان نمیشن و به عبارتی پاکدامن باقی میمونن.
دومیش دلایل اجتماعیه مثلا در برخی از جوامع این کار رو نشونهی ورود دختران به مرحلهی زنانگی میدونن. متاسفانه و در کمال ناباوری یک دلیل دیگهش باورهای بهداشتی و زیباییشناختیه.
در بسیاری از موارد آلت جنسی زنانه رو کثیف یا زشت میدونن، مثلا در کردستان عراق از دست زنی که ختنه نشده باشه غذا نمیگیرن و اون غذا رو پاک نمیدونن.
یه سریا هم فکر میکنن که ختنه کردن قدرت باروری زن رو بالا میبره یا موجب زنده موندن نوزاد میشه اما سازمان جهانی بهداشت میگه این اتفاق، هیچ فایدهی بهداشتیای برای زنان نداره و باعث خونریزی شدید، مشکلات ادراری و عفونت، ناباروری یا حتی بالا رفتن خطر مرگ نوزادان میشه.
افجیام (FGM:female genital mutilation) نقض بارز حقوق زنان و دخترانه. ریشه در نابرابری عمیق بین زنان و مردان داره و تبعیض وحشتناکی علیه زنانه. یونیسف میگه نود و هشت درصد از زنان سومالی، نود و شیش درصد از زنان گینه و نود و یک درصد از زنان مصر، ختنه شدند.
کامیل احمدی، مردمشناس و پژوهشگر در سال ۱۳۹۳، نتایج تحقیقی رو منتشر کرد که نشان میداد ناقصسازی جنسی زنان در ایران هم رواج داره. طبق این تحقیق این عمل در چهار استان آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و هرمزگان انجام میشه.
پژوهشهای آماری تیم تحقیق نشون میده که درصد دختران ختنه شده در استان هرمزگان، حدود شصت درصد و در استان کرمانشاه چهل و یک درصد بوده.
بالاترین میزان ختنهی دختران در مناطق جنوبی استان هرمزگان به خصوص جزیرهی قشم قابل مشاهدهست. بر اساس این تحقیق جزیرهی قشم بیشترین میزان ختنهی زنان رو در خاورمیانه به خودش اختصاص داده.
ختنهی زنان در ایران از الگوی سنی خاصی پیروی نمیکنه. در مناطق جنوبی که هوا گرمتره، این ختنه بین چند ماهگی تا یک سالگی انجام میشه و در مناطق غربی ایران از دو و سه سالگی تا قبل از سن مدرسه کودکان دختر رو ختنه میکنن.
در روستاها دختران رو معمولا با تیغ تیز ریشتراشی یا چاقو ختنه میکنن و بعد از اون هم روی آلت بریده خاکستر تنور محلی یا آب سرد میریزند و تازه جدیداست که برای این عمل از مواد ضدعفونی کننده مثل بتادین و وسایلی مثل گاز استریل استفاده میکنن.
زنی سی و سه ساله از یکی از روستاهای استان کرمانشاه که در این تحقیق شرکت کرده میگه همسایهی من دختریه که مادرش آلت اون رو سه بار بریده چون که به درستی ختنه نشده بوده. این دختر میگه که دیگه هیچ حس عشقی یا تمایل جنسی نداره.
زنی بیست و هفت ساله از روستای اورامان به تیم تحقیق اینطور گفته. اینجا زنی بود که در سن بیست سالگی ازدواج کرد. وقتی فهمیدن که ختنه نشده گرفتنش و به زور ختنهش کردن، خیلی اذیتش کردن.
مردم میگفتند دختر بیحیا و ناپاکیه چون ختنه نشده. بعد از اون یک هفته توی رخت خواب موند تا یکم حالش بهتر شد اما ختنه تنها خشونتی نیست که در دوران کودکی گریبانگیر دختران میشه.
در چین باستان، بستن پاهای زنان یکی از رسوم رایج بود. این عمل باعث تغییر شکل و کوچک نگه داشتن پاها تقریبا به اندازهی پاهای یک عروسک میشد. مرسوم بود که پاهای دختران جوان بسته بشه تا کوچیک بمونه و این کار در جامعهی چین باستان نشانگر زیبایی و سمبل اصالت و طبقه اجتماعی بالا به شمار میومد.
فرایند بستن پاهای دختران بین سن سه تا یازده سالگی شروع میشد. ابتدا پای کودک رو با آب داغ میشستن و ماساژ میدادن و تمامی انگشتها به جز انگشت شصت رو میشکستن و به سمت داخل پا برمیگردونند و فشار میدادند.
بعد هم پا رو در همین حالت با نوارهای پارچهای محکم میبستند. این عمل باعث میشد که پا بیشتر از ده سانتیمتر بزرگ نشه. بعد از گذشت دو یا سه سال پاهای کودک انقدر کوچک میشدند که در کفشهایی که حدودا هفت و نیم سانتیمتر طولشون بود جمع میشدن.
اسم این کفشهای کوچیک کفشهای نیلوفریه و جنسشون از ابریشم بود. در نتیجهی این محدود کردن و بستن، پاها به شدت از فرم میافتاد و راه رفتن با اونها بسیار دردناک میشد.
در بسیاری از مواقع هم انقدر بانداژ محکم بسته شده بودند که خون به انگشتان نمیرسید و پاها قطع میشدن. لابد اولین سوالی که براتون پیش اومده اینه که خب چرا؟ هدف از بستن پاها متمایز کردن زنان طبقهی بالای جامعه از زنان عادی و همینطور جلوگیری از انحراف زنان بود.
بستن پاها کنترل زنان رو آسونتر میکرد به خاطر اینکه اونها از شدت درد حتی نمیتونستن مسافتهای کوتاه رو به تنهایی طی بکنن. بین طبقه بالای جامعهی چین اگر دختری فاقد پاهای کوچک بود احتمال اینکه همسر مناسبی پیدا بکنه بسیار کم بود.
در یک رسم دیگه در کشور کامرون سینههای دختران رو صاف میکنن. در دوران کودکی به صورت مداوم سینهی دختران رو با اجسام داغ ماساژ میدن تا از رشدش جلوگیری کنند.
این کار رو مادر دختر انجام میده و هدفش اینه که دختر برای مردان یا پسران جذابیت جنسی کمتری داشته باشه و بتونه بکارتش رو حفظ بکنه.
تا حالا نمونههایی از خشونت علیه کودکان دختر رو براتون تعریف کردم. مواردی که حتی برای خود منم شنیدنشون عجیب بود اما چرا راه دور بریم. روزهای پایانی سال ۹۷ بود که ماجرای زندگی یک دختر بچه در رسانهها پخش شد.
داستان دختری یازده ساله، ساکن ایلام که به عقد مردی پنجاه ساله در اومده بود. این دختر رو خانوادهی معتادش در برابر پونزده میلیون تومان وجه نقد به عقد مردی پنجاه ساله با هفت فرزند و یک همسر دیگه درآورده بودن.
پیگیریهای جمعیت امام علی و سازمان بهزیستی جواب داد و دختری که اسم رها رو بر اون گذاشتند از این زندگی بیرون کشیده شد. داستان ازدواج رها اما آخرین داستان غمانگیز از کتاب کودک همسری در ایران نبوده و نیست.
همین چند ماه پیش کلیپ کوتاهی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که یک بار دیگه موضوع کودک همسری رو داغ کرد. فیلمی که دختر بچهای رو نشون میداد که کنار جوانی نشسته.
بستگانش مشغول شادی بودن و کمی بعد هم دخترک رو به عقد اون جوون درآوردن اما واقعا این دختران کودک بودن یا اینکه نه، به سنی رسیدن که میتونن برای زندگی شخصیشون تصمیم بگیرن.
مادهی شماره یک پیماننامهی حقوق کودک که در سال ۱۳۶۸ در سازمان ملل متحد به تصویب رسیده، کودک رو چنین تعریف میکنه. این پیماننامه تمامی افراد زیر هجده سال رو به عنوان کودک به رسمیت میشناسه.
هر چند که سن قانونی در برخی از کشورها پایینتر تعیین شده اما کمیتهی حقوق کودک سازمان ملل متحد، نهاد ناظر بر این پیماننامه، از دولتها میخواد که در صورتی که سن قانونی تعریف شده در کشورهاشون زیر هجده ساله اون رو به هجده سال افزایش بدن.
طبق تعریف جهانی، ازدواج زیر هجده سال رو هم ازدواج کودکان میگن. آمار سازمان ملل نشون میده که هفتصد و پنجاه میلیون دختر در جهان قبل از هجده سالگی ازدواج کردن. هفتصد و پنجاه میلیون یعنی حدود ده برابر جمعیت ایران.
کودک همسری نوعی آسیب اجتماعیه که تحت شرایط فرهنگی و به دلیل عدم حمایت قانونی از کودکان ایجاد میشه. در ایران ازدواج کودکان بر خلاف تصور ما فقط به روستاها و شهرهای کم جمعیت محدود نمیشه و پدیدهایه که در سرتاسر کشور رواج داره.
بذارید تاریخچهی این موضوع رو با هم بررسی بکنیم. برای اولین بار سال ۱۳۱۰ به مسائل مربوط به ازدواج در قانون اساسی کشور توجه بیشتری شد اما سن ازدواج خیلی مورد بحث قرار نگرفت.
سال ۱۳۱۳ در ماه هزار و چهل و یک قانون اساسی، سن قانونی ازدواج برای دختران پانزده و برای پسران هجده سال تعیین شد و دختران بین سیزده تا پونزده سال و پسرهای بین پونزده تا هجده سال برای ازدواج باید مجوز دادگاه میگرفتن. ازدواج زیر این سن هم به طور کلی ممنوع اعلام شد.
سال ۱۳۵۳ در مادهی بیست و سه قانون حمایت از خانواده، سن قانونی ازدواج برای دختران به هجده سال و برای پسران به بیست سال افزایش پیدا کرد و ازدواج بین پونزده تا هیجده سال هم باید با اجازهی والدین و نظر دادگاه صورت میگرفت.
اما بعد از انقلاب و در سال ۵۸، مادهی بیست و سهی این قانون لغو شد و مادهی هزار و چهل و یک قانون اساسی دوباره به اجرا دراومد. سال ۱۳۷۰ سن قانونی ازدواج برای دختران رو به نه سال و برای پسران به پونزده سال کاهش دادن.
اما اوضاع به همین منوال نموند و سال ۱۳۷۱ باز دوباره تغییرش دادن. سن ازدواج دختران رو به سیزده و سن ازدواج پسران رو به پونزده سال افزایش دادن. شاید فکر کنید که دخترا تنها قربانیان این قانون هستند اما نه.
پسرها هم از مشکلاتی که پس از ازدواج زودرس ایجاد میشه رنج میبرن. در واقع توجه مطلق به دختران در این باره پسرا رو تبدیل به قربانیان خاموش اون کرده.
پسرایی که بر اساس قوانین رسمی کشور میتونن در پونزده سالگی ازدواج بکنن اما حق شرکت در انتخابات رو تا سن هجده سالگی ندارن.
اگرچه که قانون ایران ازدواج دختران زیر سیزده سال رو منوط به اجازه ولی و حکم دادگاه کرده اما واقعیت تناسبی با این قانون نداره. طبق آمار سازمان ثبت احوال ایران از سال ۹۲ تا ۹۶، هزار دختر ایرانی زیر ده سال ازدواج کردند.
در همین بازه زمانی نزدیک به دویست هزار مورد ازدواج زیر چهارده سال گزارش شده، یعنی دو تا استادیوم آزادی رو میتونیم از دختران زیر چهارده سالی پر بکنیم که لباس سفید تنشون کردن و برای پیوند زناشویی به خونهی شوهر فرستادنشون البته اگر که اسم این کار تجاوز نباشه.
سالهاست فعالان حقوق کودک برای افزایش سن قانونی ازدواج در ایران تلاش میکنند اما متاسفانه نتونستن به هیچ موفقیتی در این زمینه دست پیدا بکنن.
مجلس ایران سال گذشته لایحهی افزایش سن قانونی ازدواج رو به دلیل جامع و کامل نبودن از سوی کمیسیون قضایی رد کرد. کمیسیون اعلام کرد که این طرح هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ اجتماعی دارای اشکالاتیه.
بر اساس این لایحه ازدواج دختران کمتر از سیزده سال ممنوع و ازدواج دختران بین سیزده تا شانزده سال مشروط میشد. سن ازدواج هم برای پسران هجده سال در نظر گرفته میشد.
مخالفان میگن این کار باعث بالا رفتن سن ازدواج و از بین رفتن نهاد خانواده میشه اما کارشناسان میگن که کودکهمسری دلایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متفاوتی داره.
مهمترین عامل اقتصادی فقره و خانوادهها معمولا برای ازدواج دخترانشون پولی بابت مهریه و شیربها مطالبه میکنن، بنابراین ازدواج کودک در سن پایین نه تنها از هزینههای خانواده کم میکنه، بلکه یه سود و منفعت مادی هم برای خانواده به همراه داره.
در برخی از مناطقی که دخترها به لحاظ اجتماعی امنیت ندارند، والدین سعی میکنند تا با ازدواج در سن پایین یه جورایی از آسیبهایی که ممکنه به بچه وارد بشه جلوگیری کنن.
سنت و عرف هم در این زمینه موثره. در اسلام سن بلوغ برای دختران نه ساله و خیلی از افراد این تصور رو دارن که بعد از این سن، دختر آمادهی رابطهی زناشویی هم هست.
متاسفانه کلیشههای جنسیتی هم در این زمینه موثره. نگاه جنسیتی و مطیع به دختران سبب میشه که مردایی که سن بالاتر دارند مایل به ازدواج با دختران کم سن و سال باشن.
کودکهمسری آسیبهای زیادی به همراه داره. احتمال مرگ نوزاد در مادرهایی با سن زیر هجده سال بیشتره. مادران نوجوان مهارت تصمیمگیری ندارن یعنی نمیتونن دربارهی مسائل مربوط به مراقبتهای بهداشتیشون تصمیم بگیرن.
این دختران در معرض خشونت خانگی، سواستفاده و روابط جنسی اجباری هستن. نمیتونن با همسرانشون صحبت کنن و مشارکت فعال در زندگی ندارند. به علاوه در اغلب موارد هم از تحصیل محروم میشن.
اگر که دختر هستید حتما براتون پیش اومده که توی خیابون کسی بهتون متلک بگه، بهتون تنه بزنه یا دنبالتون بکنه. برخی از این آزار و اذیتها کلامی هستند مثلا توی خیابون یا بازار، زنها رو با الفاظ جنسی خطاب میکنن یا ظاهرشون رو مورد تمسخر قرار میدن یا بهشون فحش و ناسزا میدن.
اما برخی دیگه از این خشونتها رفتاری هستند یعنی شخص فاعل حرکت یا رفتاری مخالف شان یک زن رو انجام میده و اون ر در معابر و اماکن عمومی مورد آزار جنسی قرار میده.
مثالهایی از این دست رو زیاد دیدید. این که زنی کنار خیابون واقعا منتظر تاکسی باشه و افرادی براش مزاحمت ایجاد کنن یا این که توی تاکسی یا مترو مردی بخواد با نگاههای ممتد و آزاردهندهش یا تماس فیزیکی زنها رو مورد آزار قرار بده.
این آزارها باعث از بین رفتن حس امنیت در زنان میشه و در برخی از موارد به خانوادهی فرد آزاردیده هم منتقل میشه، مثلا توی برخی شهرها و محلههای کشورمون وقتی که همچین اتفاقی میفته دخترا رو سرزنش میکنن. فکر میکنن لابد دختر یه رفتاری انجام داده که باعث بی آبرویی و رفتن حیثیت خانوادگی شده.
من این بحث رو زیادتر از این باز نمیکنم و دعوتتون میکنم که اگر به این موضوع علاقهمندید، قسمت ششم پادکست دفیله رو که به موضوع مزاحمت خیابانی میپردازه، گوش بدید.
اگر که دختران از خشونت خیابانی و ازدواج در کودکی نجات پیدا بکنن، میرسن به سن طبیعی ازدواج. ازدواج اجباری رسمیه که در اون یک یا هر دوی زوجین برخلاف خواستهشون مجبور به ازدواج میشن.
این رسم در جنوب آسیا، خاورمیانه و افریقا رواج داره. در این جوامع برای رفع اختلاف بین دو خانواده، دختر رد و بدل میکنند. تا به حال اسم عروسدزدی رو شنیدید؟ یعنی این که عروس رو بدزدن و به زور باهاش ازدواج بکنن.
در کشور قرقیزستان، چهل درصد از زنان قوم قرقیز با مردانی ازدواج کردند که اونها رو ربوده و به زور شوهرشون شدن. این رسم بین اونها به آلا کاچو معروفه. آلا کاچو یعنی بردار و فرار کن. حالا چطوری اتفاق میفته؟
داماد آینده گروهی از دوستانش رو جمع میکنه و با هم برای دزدیدن دختر مورد نظر کمین میکنن. بعد دختر از همه جا بیخبر رو از خیابون میدزدند و به زور داخل ماشین و مستقیم به خونهی مرد میبرن.
توی خونه خانوادهی مرد قبلا مقدمات عروسی رو آماده کردن. زمانی که دختر به خونهی مرد میره، زنان مسن خانواده تلاش میکنن اون رو متقاعد کنن. درواقع سعی میکنن سر عروس رو با روسری سفیدی بپوشونن.
این روسری یعنی عروس راضی شده و آمادهست تا با ربایندهی خودش ازدواج کنه. متاسفانه هشتاد و چهار درصد از دختران ربوده شده، موافقت خودشون رو با عروس شدن اعلام میکنن.
علت اینه که در این فرهنگ دختر وقتی به خونهی رباینده قدم گذاشت، دیگه باکره محسوب نمیشه و بازگشت به خونه مایه شرمساری خانوادهست. به همین دلیل برای حفظ آبرو، بیشتر دخترا مایلند که با ربایندگان زیر یک سقف زندگی کنن.
حالا فرض کنید که دختر از دزدیده شدن در امان موند و به شکل عادی ازدواج کرد. میخوام در مورد چیزی به اسم دوری صحبت بکنم. دوری یه چیزی شبیه جهیزیهی ماست. در واقع انتقال مال پدر به دختره که در زمان ازدواج صورت میگیره.
این جهیزیه سرمایهایه که به دختر کمک میکنه در صورت بیوه شدن امنیت مالی داشته باشه یا اگر که شوهر به لحاظ مالی ساپورتش نکرد، کمک خرجش باشه یا این که در نهایت به فرزندان برسه. جهیزیه میتونه شامل وسایل خونه هم باشه.
این رسم در جنوب آسیا، پاکستان، نپال و بخصوص هند رایجه ولی چیزی که در موردش دردناکه اینه که باعث اعمال خشونتهای بسیار به زنان میشه. در مواردی اگه خانوادهی مرد از جهیزیهی زن راضی نباشن، دختر رو میکشن یا آتش میزنن.
در سال ۲۰۱۱، هشت هزار و ششصد و هیجده نفر به خاطر نارضایتی از جهیزیه کشته شدند. در حالی که آمار غیررسمی میگه این عدد حداقل سه برابر بیشتر از ایناست. اگر دختر از این مرحلهی سخت هم عبور کرد میرسه به دوران جوانی.
هفتهی پیش تولد چهل سالگیم بود. به تولدم که نزدیک میشدم، همینجوری احساس ترس و وحشتم بیشتر میشد. خوب که نگاه کردم دیدم این ترس و وحشته از تجربهی مجدد چیزیه که تو دورهی بیست سالگیم داشتم. همهش نگران بودم که نکنه این دهه هم مثل دههی بیست خراب بشه و از بین بره و به نظر برسه که اصلا هیچوقت زندگی نشده.
برجستهترین خاطرهای که…خاطر که یا بخش زندگیای که من تو دورهی بیست سالگی تجربه کردم، ازدواجم بود. نمیدونم چجوری میتونم توصیفش کنم.
اگر بخوام بگم خشونت یعنی چیزی که در اثر خشم اتفاق افتاده باشه. برخورد یا عکسالعملی که شاید در اثر خشم اتفاق افتاده باشه ولی چیزی که من تجربه کردم یه عکسالعمل از طرف خشم نبود.
چیزی بود که جزئی از شخصیت اون آدم بود. بخشی از وجودش بود و جور دیگهای نمیتونست باشه هیچ وقت، نه اینکه برای یک لحظه، برای چند لحظه، برای چند روز.
از دور شنیدنش یه چیزیه و واقعا از نزدیک زن بودن و لمس کردنش یه چیز دیگهست و من داشتم مریض میشدم، یعنی شده بودم… واقعا مریض شده بودم. نمیدونم… نمیدونم چجوری توصیفش کنم.
در قسمت بعدی روزن میتونید تجربهی این دوستمون رو به صورت مفصل بشنوید. در قسمت دهم من در مورد انواع خشونتهایی صحبت میکنم که در دوران جوانی اتفاق میافتن.
وقتی که دخترا وارد جامعه میشن، ازدواج میکنن، فرزندشون رو به دنیا میارن یا از همسرشون جدا میشن. اگر که شما هم تجربهای از این خشونتها دارید لطفا با من در میون بگذارید تا در قسمت بعدی برای شنوندههای روزن تعریفش بکنم.
این قسمت نهم پادکست روزن بود. ممنونم از شما که این قسمت رو گوش دادید. همینطور ممنونم از مسلم رسولی عزیز که موزیک ابتدا و انتهای روزن رو برای من ساخت.
این پادکست رک میتونید در تمامی شبکههای اجتماعی با آیدی روزن پادکست دنبال بکنید. در اینستاگرام و توییتر روزن میتونید مطالب تکمیلی و موضوعات روز حوزهی زنان رو هم مطالعه بکنید.
اگر هم که نظر یا انتقادی داشتید، لطفا همونجا با من مطرحش کنید. اخیرا مخاطبان روزن به من لطف دارن و از من میپرسن که چطور میتونن برای تولید این پادکست به من کمک بکنن.
من کار تهیه محتوا، تولید و ادیت فایل صوتی رو به تنهایی انجام میدم. در حال حاضر اولین کمکی که میتونید به من بکنید اینه که برای من کامنت بذارید و بهم فیدبک بدین. دومین کمک اینه که روزن رو به دوستانتون هم معرفی بکنید.
من ایمان دارم که در زمانهای زندگی میکنیم که آگاهی یکی از مهمترین ابزارهامون برای بقاست. زنان ما از جامعه جدا نیستند و بهبود شرایطشون، باعث ارتقای وضعیت کل جامعه میشه.
اگر که فکر میکنید روزن میتونه کمکی به این داستان بکنه، دمتون گرم. به بقیه هم معرفیش بکنید. تا قسمت بعدی، هدیه، دی ماه ۱۳۹۸.
بقیه قسمتهای پادکست روزن را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت سوم - مغزهای کوچک صورتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت یازدهم– آزار جنسی در محیط کار
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت پانزدهم؛ زنان، شغل، خانواده