قسمت اول - روز جهانی زن

[اپیزود با بریده حرف‌هایی از چند مرد و زن که مهمان این قسمت هستند شروع می‌شود.]

صدای مهمان - یک مرد: یه جوری شبیه طناب کشی شده این موضوع زن‌ها، دقیقا من یادمه زمانی که خواهرم کنکور قبول شد و رفت کامپیوتر، همیشه تو خونواده بحث بود که مثلا دخترا چرا باید کامپیوتر بخونن؟
صدای مهمان - یک زن: مثلا خیلی جالبه من، کارم با بچه‌هاست و سر یکی از کلاسام اینجوری شد که می‌خواستیم با یه سری پارچه‌ی رنگی برقصیم با بچه‌ها و پارچه‌ها رو بدون اینکه رنگاش رو نگاه کنم داشتم بین بچه‌ها تقسیم می‌کردم و به پسرا رنگ صورتی که می‌رسید، اکثرشون می‌گفتن مگه ما دختریم؟
صدای مهمان - زن: واقعا خودم حس می‌کنم که خانم‌ها، یعنی میشه یه الگوریتم کلی در آره مثلا خانوم‌ها یه پترنایی منظورمه به هرحال.
صدای مهمان - مرد: اصلا کلا این کلیشه هست که بعد احساسی رو خیلی به خانمها نسبت می‌دن، بعد منطقی رو به آقایون.
صدای مهمان - زن: یعنی به شدت داریم به سمت اینا پیش میریم و حقوق مردها یه جاهایی ضایع می‌شه.
صدای مهمان - مرد: امثال بحث... بحث حجاب هم بحث اینکه به دخترا آزادی کمتری می‌دن، مثلا تو خونواده‌ی خودمون خب این بحث زیاد پیش اومده که من خواهرم نسبت به من چیزای کمتری داشت؛ من راحت می‌تونستم برم شهر دیگه دانشگاه. راحت می‌تونستم یه شهر یه کار کنم ولی خواهرم... این تو خونواده این چیزا خیلی راحت نبود.
صدای مهمان - زن: میام بیرون باید فکر کنم چی بپوشم که دارم کجا می‌رم امروز؟ مثلا جایی هست که قراره پیاده برم؟ پایین شهر میرم؟ مرکز شهر می‌رم؟ بالای شهر میرم؟ چی بپوشم؟ اگه فلان چیز رو پوشیدم چه حرف‌هایی بهم زده میشه؟ نمی‌دونم...
صدای مهمان - زن: دوست دارم که مثلا اگر قراره توی خانواده‌ای باشم بیشتر نقشای مثلا هولدینگ خونه رو، یا مثلا مدیریتو... مدیریت این چیزهارو به عهده بگیرم. واقعا به صورت ذاتی و طبیعی حس می‌کنم که اینو دوست دارم.
صدای مهمان - زن: ناوکست به نظرم این موضوع خیلی برای من جالب بود که به این موضوع اشاره می‌کرد توی اون کتاب انسان خردمند، هویت فردی اولیه‌ی زنان و مردان با هم یکی بوده، حالا بعدش به خاطر محیط‌های مختلفی که توش بودن، شکل‌های مختلفی گرفتن. مثلا شبیه اون‌ها رفتار کنه، شبیه اون‌ها شوخی کنه که پذیرفته بشه... البته تهش پذیرفته هم نمیشه‌ها در نهایت، چون هم خودش میدونه که جزو اون‌ها نیست هم اون‌ها ته تهش می‌دونن که جزو این‌ها نیست. مثلا تو همین تاریخ جنبش‌های زنان به نظرم از برابری خیلی وقتا استفاده می‌شه واسه مقاصد دیگه. یعنی برابری انگار خودش یه ابزاره واسه یه چیزی که در طول زمان تغییر می‌کنه و وقت‌هایی که به نفع اون جامعه هست، یه سری جنبه‌هاش دیده می‌شه ولی دوباره یه قسمت‌هاییش پنهان می‌مونه.
صدای مهمان - زن: می‌گفت ما داریم اینطوری نگاه می‌کنیم که انگار ما یه دونه صندلی داریم، که یا باید روش زن بشینه یا باید روش مرد بشینه. حالا دعوا سر این که تا حالا مردا نشستن، حالا نوبت زن‌هاست که بشینن. گفت حالا چرا فکر نمی‌کنیم که دو تا صندلی به وجود بیاد؟




روزن، قسمت اول، اسفندماه یک هزار و سیصد و نود و هفت


سلام. من هدیه هستم و این قسمت اول پادکست روزنه؛ پادکستی که هر دو هفته یک‌بار منتشر می‌شه و توی اون من درباره‌ی موضوعات زنان با شما صحبت می‌کنم.

وقتی که حرف از موضوع زنان می‌شه، چیزهای مختلفی به ذهن آدما میاد که شما هم یه تعدادیش رو ابتدای این قسمت از زبان دوستان من شنیدین.

در واقع این روزها موضوع زنان خیلی ترند شده و روزی نیستش که توی رسانه‌ها خبری دربارش نخونیم. توی شبکه‌های اجتماعی هم هرچند وقت یه بار، یه کمپین در موافقت یا مخالفت با این جریان شکل می‌گیره و به قول این دوستمون یه مسابقه‌ی طناب‌کشی جدید راه میفته.

من قصد دارم توی هر قسمت سراغ یکی از همین موضوعاتی برم که محوریتشون زن‌ها هستند و تلاش می‌کنم که مساله رو عادلانه و از جنبه‌های مختلف بررسی کنم.

در واقع پا رو فراتر از حدسیات یا جهت‌گیری‌های متعصبانه می‌ذارم و برای راستی‌آزمایی موضوعات، سراغ مطالعات یا تحقیقات مرتبط می‌رم.

یه نکته‌ی مهم رو می‌خوام همین ابتدا بگم؛ این که درسته که روزن درباره‌ی موضوعات زنانه، اما پادکست تک جنسی یا مجله‌ی زنان نیست و محتواش طوری تهیه می‌شه که مخاطب اون هم مردها و هم زن‌ها باشن.

واقعیتش اینه که انتخاب موضوع برای قسمت‌های اول روزن برای من خیلی سخت بود، چون که تنوع خیلی زیادی توی این حوزه هست و کلی هم حرف برای گفتن وجود داره.

در نهایت من بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که قبل از هر چیز، برم سراغ گذشته در واقع سراغ تاریخ... و در مورد این صحبت کنم که اصلا این حرف و حدیثا و مطالبات چه پیشینه‌ای دارن.

توی تعریف کردن تاریخ من بیشتر تمرکزم روی جریان‌ها و اتفاقاته و نه افراد و اسامیشون، و طبیعتا با توجه به زمان محدودی که دارم نمی‌تونم همه‌ی تاریخ رو تعریف بکنم و به بخش‌هایی اکتفا می‌کنم که فکر می‌کنم مهمترن.

قسمت اول روزن همزمان شد با هشت مارچ، که روز جهانی زن هستش و منم تصمیم گرفتم که پادکست رو به این مناسبت و با تعریف کردن تاریخچه‌ی این روز شروع کنم؛ پس توی این قسمت تعریف می‌کنم که داستان هشت مارچ چیه و چه تاریخی پشتشه.




همونطور که گفتم هشت مارچ روز جهانی زنه. توی این روز، زن‌ها دستاوردها و موفقیت‌های اجتماعی و اقتصادی وفرهنگیشون رو جشن می‌گیرن.

رنگ بنفش سمبل این حرکت اجتماعیه و ترکیبش با سبز و سفید برای نشون دادن برابری بین زن‌ها و مردها استفاده می‌شه.

این سمبل برگرفته از اتحاد اجتماعی و سیاسی زنان در سال هزار و نهصد و هشته که در اون بنفش، نماد عدالت و احترام، سبز نماد امید و سفید نماد خلوص هستش.

هشت مارچ نتیجه‌ی تحرکات و جنبش‌های زنان طی قریب به یک قرنه. داستان از اینجا شروع میشه که...

سال هزار و نهصد و هشت، پونزده هزار زن توی شهر نیویورک تظاهرات و اعتصاب کردن.

اونا خواسته‌شون ساعات کاری کمتر، حقوق برابر و حق رای بود. یه خواسته‌ی دیگه‌ی اونا این بود که کار کردن کودکان ممنوع بشه.

این اعتصابات هم همراه شده بود با اقدامات حزب سوسیالیست آمریکا، برای تشکیل کمیته‌ی ملی زنان، برای بدست آوردن حق رای.

همین حزب سوسیالیست سال هزار و نهصد و نه، به یاد تظاهرات زن‌ها در یک سال قبلش؛ یعنی هزار و نهصد و هشت بیست و هشت فوریه رو، روز ملی زنان اعلام کردن. روز یکشنبه رو هم برای این تاریخ انتخاب کردن تا زنای طبقه‌ی کارگر بتونن توی مراسم مربوط به این روز شرکت کنن.

سال هزار و نهصد و ده دومین کنفرانس زنان کارگر، توی کپنهاک برگزار شد. همونجا هم مسئله‌ی روز جهانی زن مطرح شد.

توی این کنفرانس بیشتر از صد تا زن، از هفده کشور مختلف شرکت کردن که شامل احزاب مختلف سیاسی و اجتماعی و گروه‌های کارگری می‌شد.

اغلبشون هم از این پیشنهاد استقبال کردن و توافق کردن که یک روز در سال روز زن باشه، اما تاریخ دقیقی براش مشخص نکردن و توافقی هم صورت نگرفت، ولی خب این قرار از طرف یک نهاد رسمی نبود و سالها طول کشید تا این روز در سطح بین‌المللی به رسمیت شناخته شه.

اولین نشانه‌ها از برگزاری روز زن توی دنیا، تو کشورهای اتریش، آلمان، سوییس و دانمارک دیده‌ شد.

روز نوزده مارچ مجموعا بیشتر از یک میلیون زن و مرد، توی راهپیمایی‌ها شرکت کردن و هدفشون دستیابی زنان به حق کار، حق رای و آموزش و به طور کلی، پایان تبعیضها بود.

غافل از اینکه یه اتفاق خیلی دردناک توی راهه…

یک هفته‌ی بعد یعنی بیست و پنج مارچ هزار و نهصد و یازده، آتش‌سوزی مهیبی تو شهر نیویورک رخ داد که به "Triangle "Shirtwaist fire معروفه.

تو این اتفاق صد و چهل و شیش نفر کشته شدن که صد و بیست و سه نفرشون زن و بیست و سه نفرشون مرد بودن. جوون‌ترین قربانی‌ها چهارده ساله و مسن‌ترینشون هم چهل و سه سال سن داشت.

این افراد توی کارخونه‌ای کار می‌کردن که لباس زنانه تولید می‌کرد و حدود پونصد تا هم کارگر داشت و اغلب این کارگرها، زن‌های مهاجر بودن. اون‌ها توی روزهای هفته نه ساعت و روزهای شنبه هم هفت ساعت کار می‌کردن؛ یعنی در مجموع پنجاه و دو ساعت تو هفته...

اما حقوقشون یه رقم خیلی ناچیزی بین هفت تا دوازده دلار بود که اگه من بخوام معادل امروزیش رو بگم... یه چیزی بین صد و هفتاد و یک تا دویست و نود و سه دلار در هفته می‌شه.

این کارخونه، طبقه‌ی هشتم، نهم و دهم یه ساختمون ده طبقه بود. اون موقع که علت آتش‌سوزی رو بررسی کردن، گفتن احتمالا از یه کبریت ساده، یا ته مونده‌ی سیگار شروع شده.

آتیش که شروع می‌شه، از طبقه هشتم می‌تونن به طبقه‌ی دهم که تلفن داشته اطلاع بدن، اما هیچ راه ارتباطی برای طبقه نهم وجود نداشت... طوری که قبل از اینکه کسی بتونه بهشون خبر بده، آتیش کل طبقه رو فرا می‌گیره.

طبقات چندتا راه خروجی داشتن؛ مثل آسانسورهای باربری، پله‌های فرار و راه پله‌هایی که به سمت خیابون می‌رفتن.

یکی از این راه‌پله‌ها رو آتیش دوره کرده بود و راه خروج کارگرها رو بسته بود. متاسفانه راه پله‌ای دیگه رو هم صاحب‌های کارخونه از قبل، قفل کرده بودن تا همه‌ی کارگرا همیشه از یک خروجی رفت و آمد کنن و بشه کیف و سایر وسایلشونو دقیق چک کرد تا مبادا دزدی کرده باشن. اون نگهبانی هم که کلید اون قفل‌ها رو داشت قبلا خودش از یه راه پله‌ی دیگه فرار کرده بود.

نتیجه اینکه تعداد کارگرها زیاد بود و راه‌های خروجی هم محدود؛ همین باعث شد فاجعه‌ی بزرگی درست بشه و افراد زیادی کشته بشن که اغلبشون هم زن بودن.

این اتفاق، توجه عمومی رو به وضعیت کارگرا جلب کرد و باعث شد که یه سری انجمنهای نظارتی هم تشکیل بشه.

اتفاق بعدی، آخرین یکشنبه‌ی ماه فوریه‌ سال هزار و نهصد و هفده، در روسیه افتاد... که این البته به تقویم جولینه و اگه ما اون رو برگردونیم به تقویم خودمون، میشه همون هشت مارچ.

توی این روز زن‌ها آغازکننده‌ی اعتصابی بودن که به "نان و صلح" معروف شد و پاسخی بودش به مرگ بیشتر از دو میلیون سرباز روسی در جریان جنگ جهانی اول.

هشتم مارچ هزار و نهصد و هفده، ده‌ها هزار نفر زن روسی، به خیابان‌های سنت پترزبورگ اومدن و پلاکاردهایی، با این مضمون به دست داشتن که؛ "به فرزندان اونایی که برای اون جنگیدن غذا بدین."

روسیه تو اون زمان در شرف فروپاشی بود و جنگ جهانی اول هم باعث شده بود اوضاع اقتصادی از قبل هم بدتر بشه.

حدودای بعدازظهر همون روز، زنان کارگر کارخونه‌های نساجی، اعتصاب کردن و شعار هایی علیه تزار سر دادن. خیلی زودم مردای کارگر به این اعتصابات پیوستن و نزدیک به صد هزار نفر تو خیابون‌های اصلی شهر جمع شدن و خواهان پایان سلسله‌ی رومانو شدن که از سال هزار و ششصد و سیزده، توی روسیه حکمرانی می‌کرد.

ارتش تلاش کرد که جمعیت رو سرکوب کنه، اما افراد آموزش‌دیده‌شون اون زمان توی شهر نبودن و داشتن توی خط مقدم می‌جنگیدن. اون افرادیم که باقی مونده بودن به اندازه کافی تجربه نداشتن.

نتیجه این شد که اونا فقط تونستن یه کمی معترض‌ها رو بترسونن و خیلیاشون هم به خاطر وضعیت بد ارتش و اوضاع نابسامان اقتصادی طرف مردمو گرفتن.

من نمی‌خوام وارد جزییات این اعتراض‌ها بشم و به این اکتفا می‌کنم که بگم؛ اعتراضات ادامه داشت تا در نهایت تزار کناره‌گیری کرد و انقلاب روسیه به سرانجام رسید.

مورخان نقش زن‌ها رو تو این حرکت خیلی پررنگ می‌بینن و از همون سال بود که هشت مارچ توی روسیه، به عنوان روز ملی زن برگزیده شد.

لنین هم سال هزار و نهصد و بیست و دو، اون رو به عنوان یکی از تعطیلات کمونیستی اعلام کرد و سال هزار و نهصد و چهل و نه هم توی سایر ملل سوسیالیست این روز به رسمیت شناخته شد.

با وجود این که توی کشورهای مختلف روز جهانی زن به صورت ملی برگزار می‌شد، تا سال هزار و نهصد و هفتاد و پنج سازمان ملل اون رو به رسمیت نپذیرفته بود.

در این سال بود که این سازمان هشت مارچ رو، به عنوان روز بین‌المللی زنان تصویب کرد و ده سال بعد از اون یعنی هزار و نهصد و هفتاد و پنج تا هزار و نهصد و هشتاد و پنج رو دهه‌ی زنان نامگذاری کرد و قرار شد که توی این دوره به موضوعات و سیاست‌هایی که زنان رو تحت تاثیر قرار می‌ده بیشتر پرداخته بشه.

چیزهایی مثل حقوق برابر، موضوعات مربوط به خشونت جنسی یا... سایر مسایل حقوق بشری.

از سال هزار و نهصد و نود و شش، یوان اومد و برای هر سال تم مشخصی اعلام کرد. مثلا برای همون سال تم این بود که؛ "گذشته رو جشن بگیرید و برای آینده برنامه‌ریزی کنید."

سال دو هزار و دوازده هم پرزیدنت اوباما، ماه مارچ رو، ماه تاریخ سازی زنان اعلام کرد و از مردم امریکا دعوت کرد تا به دستاوردهای زنان نگاه دوباره‌ای بندازن.

(۱۴:۴۴ تا ۱۵:۳۳ صحبت اوباما)

دو هزار و هفده، عده‌ای از زن‌های امریکا، هشت مارچ رو به عنوان یک روز بدون زنان برگزار کردن.

زن‌ها، که نزدیک به هفتاد و پنج درصد معلمای مدارس رو تشکیل می‌دادن هشت مارچ سرکار نرفتن و عملا کاری کردن که نظام آموزشی تو این روز مختل بشه. اونایی هم که نمی‌تونستن سرکار نرن، در حمایت از این اعتصاب لباس قرمز به تن کردن.

تم سال دو هزار و هجده time is Now بود که توی شبکه‌های اجتماعی هم شما می‌تونین با همین هشتگ پیداش بکنین.

هدف این بود که توجه عمومی به سمت زنان روستایی جمع بشه. زنان روستایی یک چهارم جمعیت جهان رو تشکیل میدن و اکثریت اون، چهل و سه درصد زنی هستن که توی صنعت کشاورزی فعالیت می‌کنن.

همین سال دو هزار و هجده هم بود که جنبش می تو شکل گرفت.

می‌ تو با افشاگری دو تا بازیگر هالیوودی، علیه هاروی واینستین، کوفاندر شرکت میرامکس شروع شد؛ رز مک‌گوان و اشلی جود اومدن و هاروی رو متهم به آزار جنسی کردن و گفتن که ایشون به خانمها پیشنهاد می‌داده که اگه به رابطه‌ی جنسی باهاش تن بدن، بهشون کمک میکنه که پیشرفت بیشتری توی کارشون داشته باشن.

(۱۶:۲۸ تا ۱۷:۱۰ مصاحبه)

خیلی زود، بازیگرهای معروف دیگه‌ای هم به این جنبش پیوستن مثل انجنیا جولی یا سلما هایک بازیگر معروف نقش فریدا.

در مجموع هشتاد تن اظهار کردن که هاروی چنین رفتارهایی باهاشون داشته و مجموعه این اعتراض‌ها باعث شد که هاروی از عرش به فرش برسه و از کمپانی‌ای که خودش و برادرش تاسیس کرده بودن اخراج بشه.

اما تم امسال، Balance for better که اشاره داره به تلاش جهانی، برای ایجاد برابری اجتماعی و حرفه‌ای.

در واقع هدف اینه که بگیم دایورسیتی و تعادل بین دو جنس توی کسب و کار، توی رسانه‌ها یا سایر جاها، در نهایت منجر به رشد اقتصادی هم می‌شه و کمک می‌کنه که دنیای بهتری داشته باشیم.

همه‌ی این تاریخ رو گفتم تا بگم؛ این روز بزرگداشت تمام پیشرفت‌هاییه که زن‌ها توی این صد و چند سال، به واسطه‌ی تلاش‌هاشون به دست آوردن.

داستان این تلاش به هیچ فمینیست، یا گروه و سازمان خاصی تعلق نداره و نتیجه‌ی همت مستمر همه‌ی کساییه که حقوق بشر براشون اهمیت داره.

این مراسم برگزار می‌شه تا به همه یادآوری کنن که لازمه این برابری ایجاد شه... مثلا مصداق یکی از این نابرابری‌ها اختلاف حقوق پرداختی بین زنها و مردهاست که طبق گفته‌ی وورلد اکانامیک فروم اگه با همین روند ادامه بدیم، سال دو هزار و صد و هشتاد و شیشه که این اختلاف از بین می‌ره.

اگه بخوام که این تفاوت رو ملموس بکنم... باید بگم که با این اختلاف، زن‌ها تو سال دو هزار و هجده، عملا از ده نوامبر تا پایان سال رو مجانی کار کردن.

حالا ممکنه سوال پیش بیاد که اینا درست، ولی چرا روز مرد وجود نداره؟ وجود داره. نوزده نوامبر هر سال، روز مرد توی شصت کشور مختلف جشن گرفته می‌شه و هدفش تمرکز روی سلامت پسرها و مردها، تشویق برای برابری و ترویج رول مدلهای مثبت مردانه‌ست.

این روز مثل روز زن، فرصتیه که مردها دستاوردها و تلاش‌هاشون رو، در طول تاریخ و توی جامعه و خانواده جشن بگیرن.

یه رویداد خیریه جالبم برگزار می‌شه که اسمش مومبره. یعنی ترکیب ماستش و نومبر، که در اون مردها توی ماه نوامبر سیبیل می‌ذارن و سعی می‌کنن که درباره‌ی سلامت مردان بیشتر با هم صحبت کنن، یا برای اقدامات پزشکی اطلاع‌رسانی‌ها پول جمع می‌کنن.

مبالغ دریافت شده هم خرج تشخیص زودهنگام سرطان‌هایی مثل پروستات می‌شه یا کمک به درمان بیماری‌های روحی و جسمی مردان.




این قسمت اول پادکست روزن بود. ممنونم از شما که این قسمت رو گوش دادین. ممنونم از مسلم رسولی عزیز، که موزیک ابتدا و انتهای این پادکست رو برای من ساخت. من همینطور خیلی ممنونم از مرضیه رسولی از پادکست رادیو مرز که توی ایده‌پردازی و تولید روزن، خیلی به من کمک کرد.




بقیه قسمت‌های پادکست روزن را می‌تونید از طریق CastBox هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B1-%E2%80%93-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B2%D9%86-id2043852-id134581037?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA%20%DB%B1%20%E2%80%93%20%D8%B1%D9%88%D8%B2%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%B2%D9%86-CastBox_FM