قسمت ششم– زنان در هالیوود
[راوی حرفهای ماریا اشنایدر را از روی متن میخواند]
کاش همون موقع با ایجنت یا وکیلم تماس گرفته بودم. هیچکس نمیتونه تو رو مجبور کنه کاری انجام بدی که توی متن نیست. من ازش خبر نداشتم. براندو بهم گفت ماریا نگران نباش این فقط یک فیلمه.
وقت فیلمبرداری اگرچه مارلون براندو واقعا اون کار رو انجام نمیداد اما اشکای من واقعی بود. احساس میکردم تحقیر شدم، احساس میکردم بهم تجاوز شده.
هم مارلون هم برتولوچی به من تجاوز کرده بودن. بعد از صحنه، مارلون حتی از من عذرخواهی هم نکرد. خدا رو شکر میکنم که اون صحنه در یک برداشت گرفته شده.
اینها بخشی از صحبتهای ماریا اشنایدر، بازیگر فیلم آخرین تانگو در پاریسه. وقتی که از تجربهی سختش در یکی از صحنههای فیلم تعریف میکنه. صحنهی معروف تجاوز بازیگر مرد، مارلون براندو به شخصیت زن ماریا اشنایدر.
برتولوچی خودش تایید میکنه که اون و مارلون براندو به ماریا نگفتن که جزئیات صحنه چیه. این که قرار بوده مارلون از کرهی خوراکیای که کنار تشک بوده برای تجاوز به ماریا استفاده کنه.
برتولوچی میگه من میخواستم عکسالعملش رو به عنوان یک دختر و نه یک بازیگر بدونم. میخواستم احساس واقعی تحقیر شدنش رو ثبت کنم و نه بازیش رو.
این صحنه اگر نمیدونید صحنهی تجاوز شخصیت مرد داستان به شخصیت زنه که طبق گفتههای طرفین شخصیت زن یعنی ماریا اشنایدر، از جزئیاتش بیخبر بوده.
از سال 1972 حوالی سال 1350 شمسی، یعنی حوالی زمان ساخت آخرین تانگوی برتولوچی تا امروز و حتی از روزهای نخست تاجگذاری هالیوود در سینمای جهان، زنها نقشهای بزرگ و کوچک زیادی روی پرده نقرهای بازی کردن. زنهای زیبا و دلربایی که نه تنها دل بسیاری از تماشاگران، بلکه دل کارگردانا، بازیگرا، تهیه کنندهها و خیلیهای دیگه رو هم بردن.
روایت این زنان از دنیای افسونگر هالیوود چیه؟ آیا همه چیز به زیبایی تصاویری که هالیوود به ما نشون میده هست؟ فراسوی نیک و بد، روایت برابری جنسیتی در هالیوود، به این قسمت از روزن خوشاومدین!
[موزیک متن]
سلام من هدیه میریمقدم هستم و این قسمت ششم پادکست روزنه که شهریور 1398 منتشر میشه. روزن پادکستی در مورد موضوع زنان و برابری جنسیتیه.
در این قسمت قراره سراغ دنیای سینما در غرب لسآنجلس بریم. هالیوود.
حضور زنان در هالیوود رو میشه از دو منظر بررسی کرد. اول اینکه چقدر روی پرده سینما یا در فرایند فیلمسازی و پشت صحنه مشارکت دارن و دوم اینکه تصویر یا محتوایی که از جنس زن نمایش داده میشه چه شکلیه.
فکر میکنید اوضاع چطوره؟ سهم زنها در هر یک از این دستهها چقدره؟ فکر میکنید زنان ستارهی چند درصد از فیلمها در هالیوود هستن؟ شاید به شکل طبیعی پنجاه پنجاه منطقه به نظر برسه چون از بیرون تصویری که به یاد تماشاگرا مونده، هم بازیگران زن هالیوودیه و هم مردان سوپراستار. حتی شصت به چهل به سود مردان هم با توجه به تعداد فیلمهای اکشن هالیوودی و بلکباسترها میتونه تحلیل بدی نباشه. نظرتون چیه؟ هفتاد سی چی؟ دیگه خداوکیلی بیست درصد حق زنا هست دیگه، نیست؟
عدد نهایی از بیست هم کمتره. زنان فقط ستارهی پونزده درصد از فیلمهای هالیوودیان. عددی که از سال 1915 یعنی حدود صد سال پیش تا امروز هیچ تغییر محسوسی نکرده؛ اما شاید بگیم که این آمار از سال 1915 نمونهها رو بررسی کرده و در اون سالها این نابرابری جنسیتی چیز عجیبی نبوده و این که تو سالهای اخیر وضع فرق کرده و زنها سهم بیشتری از نقش اول فیلمها دارن.
بیاید سال 2013 رو با هم بررسی کنیم. سالی که اون رو اوج حضور زنان در فیلمها میدونن. در این سال فیلمهای د هانگر گیمز: کچینگ فایر( the hunger games: catching fir)، فروزن (frozen) و گرویتی (gravity)، نقشهای اول زن داشتند و در رده فیلمهای برتر سال قرار گرفتن.
گرویتی هفت اسکار برد و سندرا بولاک در این فیلم به خوبی درخشید. جنیفر لارنس ستارهی جدید سینما بود و همهی نگاهها رو به خودش خیره کرد. با وجود همه این موفقیتها در این سال زنها باز هم فقط در پونزده درصد از فیلمها نقش اول داشتن و حدود سی درصد از کل نقشها بهشون تعلق داشت.
همین سی درصد هم در نقشهای کماهمیتتری از مردها حضور داشتند. پونزده درصد قطعا عدد زیادی برای این حجم از تولیدات سینمایی نیست و با همین حضور کم هم میشه تاثیر شگفتانگیز زنان در سینمای امریکا رو درخشان توصیف کرد.
اما سوپراستارهای زن برای رسیدن به همین سهم اندک از چه موانعی عبور کردن؟ از پشت تا جلوی دوربین چه مسیری پیش روی زنان بوده؟ جنیفر لارنس میگه وقتی جوانتر بودم تهیهکنندههای یک فیلم ازم خواستن که در طول دو هفته حدودا هفت کیلوگرم وزن کم کنم.
قبل از من یک دختر دیگه رو به خاطر اینکه نتونسته بود با این سرعت وزن کم کنه اخراجش کرده بودن. همزمان تهیهکنندهی زن فیلم از من و پنج نفر دیگه خواسته بود کاملا برهنه مقابلش بایستیم تا بدن ما رو برای ایفای نقش بررسی کنه. وضعیت تحقیرآمیزی بود.
شارلیز ترون میگه که وقتی هجده سالش بوده یه کارگردان مرد ازش خواسته که برای تست بازیگری به خونهش بره. اونجا که میره میبینه که بازیگر مرد لباس راحتی تنشه و داره به نوشیدنی دعوتش میکنه.
ریس ویترسپون در سخنرانیهای اخیرش میگه که زمانی که شونزده سالش بود مورد آزار جنسی یک کارگردان قرار گرفته و ایجنتش بهش گفته که برای از دست ندادن کارش بهتره که سکوت کنه. داستان ماریا اشنایدر هم که ابتدای پادکست بهش اشاره کردم.
اما سوپراستار حقیقی سینمای امریکا، مردی که روایتهای معتبر زیادی ازش وجود داره، کسی نیست جز سر هاروی واینستاین. تهیه کنندهای که در سال گذشته از پشت دوربین به هدلاین خبرهای هالیوود راه پیدا کرد.
هاروی واینستاین در سال 1952 به دنیا اومده. اون یکی از معروفترین تهیهکنندگان هالیووده و بنیانگذار شرکت میرامکس و تهیهکننده فیلمهایی مثل پالپ فیکشن (pulp fiction) یا شکسپیر این لاو (shakespeare in love) و برای فیلم شکسپیر این لاو جایزهی اسکار رو برد و بعد از میرامکس اون و برادرش کمپانی خانوادگی خودشون رو تاسیس کردند که تا سال 2017 هم مدیرش بود. هاروی در طول فعالیتش بالاترین نشان افتخار نظامی و فرهنگی فرانسه رو دریافت میکنه. نشانی که قبلا به افرادی مثل چارلی چاپلین، ژول ورن یا مارتین اسکورسیزی داده شده.
همچنین از دست ملکه الیزابت برای مشارکتش در گسترش صنعت فیلمسازی انگلستان، نشان افتخار دریافت کرده. اون در زمینههای خیریهای مثل ایدز یا مبارزه با فقر فعال بوده و باید بدونید که حامی سرسخت حزب دموکرات هم هست. وقتی که پولانسکی در سوییس دستگیر شد و هرگز به امریکا برگشت، هاروی در کنار وودن الن، مارتین اسکورسیزی و دیوید لینچ جزو کسانی بودند که نامهای رو امضا و از پولانسکی حمایت کردند.
سالهای سال درمورد هاروی شایعاتی تو هالیوود وجود داشت. حدود سال 1998، گوئینیت پلترو توی برنامه آخر شب با دیوید لترمن گفتش که هاروی آدم رو مجبور به یه کارایی میکنه!
داستان اینطوری بوده که وقتی گوئینیت پلترو بیست و دو ساله بوده، هاروی اون رو برای بازی در نقش اصلی فیلم اما در نظر میگیره. بعد هم برای یک ملاقات کاری اون رو به سوییتش دعوت میکنه. هاروی وقتی پلترو رو میبینه تلاش میکنه که باهاش تماس فیزیکی برقرار کنه و ازش میخواد که به اتاق خوابش بیاد و ماساژش بده اما پلترو مقاومت میکنه و دست رد به سینهش میزنه و بعد هم برای دوست پسر اون موقعش یعنی برد پیت داستان رو تعریف میکنه. برد پیت هم عصبانی میشه و جلوی هاروی وایمیسته و ازش میخواد که دیگه هیچ وقت با دوست دخترش کاری نداشته باشه.
سال 2005 کورتنی لاو تو مصاحبهای به بازیگرای جوان توصیه کرد، اگر هاروی به یک مهمانی خصوصی دعوتشون کرد نرن. سال 2013 وقتی سس مک فارلین نامزدهای جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن را معرفی میکرد، گفت تبریک میگم این پنج زن دیگه لازم نیستش که تظاهر کنند به هاروی واینستاین علاقهمندن.
سال 2015 نیویورک تایمز خبر داد که پلیس هاروی رو برای تعرض به یک مدل بیست و دو ساله بازجویی کرده. داستان چی بود؟ آمرا گوتیرز با همکاری پلیس شهر نیویورک تونسته بود صدای هاروی رو وقتی داشته تلاش میکرده تا به آمرا نزدیک بشه ضبط بکنه. در ادامه صدای گفتگوی اونها رو میشنویم.
جالبه بدونید که رسانهها و اخبار و مقالات منفی بسیاری در مورد آمرا منتشر کردن و اون رو یک فرصت طلب نامیدن. دادستانی تصمیم گرفت که به دلیل نداشتن مدارک کافی علیه واینستاین اعلام جرم نکنه و این شد که قضیه برای مدتی مسکوت موند.
تا اینکه سال 2017 نیویورک تایمز هاروی واینستاین رو متهم کرد که برای سیسال، تکرار میکنم برای سی سال، زنانی که باهاشون کار میکرده رو تحت آزار جنسی قرار داده!
پنج روز بعد از انتشار این گزارش گفتن هاروی سیزده زن رو مورد آزار جنسی قرار داده و به سه تاشون تجاوز کرده. شونزده نفر از دستیاران هاروی اظهار کردند که شاهد دستدرازیهاش به زنان بودن. چهار نفرم گفتن که بعد از اینکه دست رد به سینه هاروی زدن از پروژههای کاری حذف شدن.
از سال 1980 تا 2015، هاروی بازیگرا یا مدلهای جوان رو به اتاقش در هتل یا دفترش دعوت میکرد تا مثلا در مورد کار باهاشون صحبت کنه اما از اونها میخواسته که ماساژش بدن یا باهاش رابطهی جنسی برقرار کنن.
هاروی اشک سرسی لنیستر رو هم درآورده. لینا هیدی بازیگر معروف گیم آف ثرونز در سال ۲۰۱۷ یک مجموعه توییت منتشر کرد و داستان پیشنهاد هاروی رو مطرح کرد. اون میگه که هیچ وقت به هاروی علاقه نداشته و بودن با اون شبیه اینه که بخواد پدرش رو ببوسه.
هاروی بعد برای بار دوم و چند سال بعد تو یک جلسهی کاری به سرسی پیشنهاد میده که برای مطالعهی فیلمنامه به اتاقش بره. سرسی هم صریحا اعلام میکنه که علاقهای به این موضوع نداره. هاروی عصبانی میشه، بازوی سرسی رو محکم میگیره و بیرون از هتل به سمت ماشین هلش میده و تهدیدش میکنه که هرگز در مورد این موضوع با کسی صحبت نکنه. سرسی میگه که وقتی داخل ماشین شده از شدت ناراحتی گریهش گرفته.
میگن که در تمام این سالها مت دیمون و راسل کرو از رفتارهای هاروی خبر داشتند اما روی کاراش سرپوش میگذاشتن. هاروی در جواب رسانهها در مورد رفتارهاش اینطور میگه: قبول دارم که رفتاری که با همکارام در گذشته داشتم دردناک بوده و از این بابت عذرخواهی میکنم.
در پی این اتفاقها هاروی از شرکتی که خودش تاسیس کرده بود، اخراج میشه. همسرش ازش طلاق میگیره و برای این اتهامات همچنان در حال محاکمهست. از اون تاریخ به بعد هم جایی دیده نشده و کسی ندیدتش.
وکیل هاروی در دفاعیاتش میگه راه و روش انتخاب بازیگرا رو هاروی اختراع نکرده. اگر که یک زن تصمیم میگیره که برای پیشرفت در کارش با یک تهیهکنندهی هالیوود رابطه جنسی برقرار کنه و این کار رو انجام میده و بعدش پشیمون میشه و کل این قضیه رو یه جوری تعرض میبینه، بهش نمیگن تجاوز. این یعنی اینکه اون زن خودش مایل بوده که برای پیشرفت در کارش کاری رو انجام بده که خودشم میدونه تحقیرآمیزه. البته به رفتارهای هاروی نباید از یک زاویه نگاه کرد.
زاویهی روبرو رو خانم کاترین دنوو، ستاره فرانسوی هالیوود و همبازی آلن دلون در فیلم یک پلیس و پول کثیف برای ما میسازه. دنوو نامهای رو منتشر میکند که صد نفر از هنرمندان فرانسوی هم امضاش کردند. بخشهایی از این نامه رو براتون میخونم.
تجاوز یک جرمه اما تلاش برای اغوای کسی چه مصرانه و چه ناشیانه جرم نیست. می تو به یه کمپین بزرگ تبدیل شد و در رسانهها و شبکههای اجتماعی صدا کرده و بدون اینکه به آدمها فرصت دفاع از خودشون رو به اونها رو به متجاوزان جنسی تبدیل کرد.
این مدل از عدالت قربانیان خودش رو هم داشت. مردانی که سر کار بازخواست شدند یا مجبور شدند استعفا بدن در حالی که تنها جرمشون این بود که زانوی زنی رو لمس کردن یا بوسیدنش یا سر ملاقاتهای کاری بیش از اندازه با زنها صمیمی میشدن یا نهایتا به زنی که بهشون علاقه نداشته پیامهای سکسی فرستادن.
باشه این حیوونای کثیف رو زندانی کنید اما این کمکی به توانمندسازی زنها نمیکنه بلکه به اون کسانی خدمت میکنه که دشمن آزادیهای جنسی هستن. مذهبیهای رادیکال و انسانهای متحجر و تمام کسانی که فکر میکنند زنها گونهی مجزایی هستند.
کودکانی هستند با چهرهی بزرگسال که نیاز دارن که بقیه ازشون مراقبت کنن. همهی ما میدونیم که آدمیزاد سنگ نیست، یک زن میتونه در یک روز هم یک تیم حرفهای رو رهبری کنه و هم از اینکه آبجکت جنسی یک مرد هست لذت ببره.
میتونه حقوق برابر با یک مرد رو دریافت کنه اما اصلا از این که توی مترو مردی لمسش بکنه احساس بدی نداشته باشه حتی اگر رفتار مرد متجاوزانه باشه. حتی میتونه که رفتار اون مرد رو نشونهی ابراز تمایل جنسی عمیق اون فرد نسبت به خودش بدونه.
نظر شما چیه؟ چقدر حرفای کاترین دنوو رو قبول دارین؟ من در توییتر روزن در مورد این موضوع یک نظرسنجی میذارم و شما هم اگر خواستید برید و در این نظرسنجی شرکت کنید.
خب یه کم بریم عقبتر. از کجا تهیهکننده و کارگردانها این همه قدرت پیدا کردن؟ آیا پول حرف اول و آخر میزد یا بالاخره اونها هم به هنرپیشهی کاربلد زن احتیاج داشتن؟ پست دوربین هالیوود چه بلایی سر هویت زنانه آورده؟
سالها پیش و قبل از اینکه صنعت فیلمسازی آمریکا به کالیفرنیا منتقل بشه، ستارهای وجود نداشته و استدیوهای فیلمسازی، استارتاپهایی بودند که گروه بازیگرا و عوامل صحنه رو دور هم جمع میکردن. چهرههای آشنایی که روی پرده سینما دیده میشدند هم بیشتر با برند استودیو میشناختن. مثلا دختر ویتاگراف یا دختر بیوگراف اما در سال 1909 کارل لمل مدیر استودیوی ایامپی که بعدا هم کمپانی یونیورسال پیکچرز رو راهاندازی کرد، دنبال یک ستارهی واقعی بود و این شد که تصمیم گرفت اول یکیشون رو به قتل برسونه. اون فلورانس لارنس بازیگری که با بیوگراف کار میکرد رو استخدام کرد و شایعه کرد که در تصادف رانندگی کشته شده. وقتی که مردم ناراحتی خودشون رو ابراز میکردن و حسرت میخورد که دیگه نمیتونن دختر بیوگراف رو ببینن توی روزنامهها پخش کرد که فلورانس زنده است و از حالا به بعد توی فیلمهای آی ام پی بازی میکنه. این اتفاق آغاز رابطهی جدیدی بین تهیهکنندگان و ستارههای زن بود. راهی که لارنس شروع کرد رو خیلیهای دیگه ادامه دادن.
بیزنس فیلمسازی که در کالیفرنیا رشد میکرد باعث شد که خیلی از دختران جوان آمریکایی به امید اینکه ستاره بشن به هالیوود بیان اما وقتی وارد کلنی فیلمسازان میشدند، سرنوشت بیشترشون به پیشخدمتی یا انجام کار جنسی ختم میشد و از اغلبشون تست بازیگری گرفته نمیشد. کم کم توجه همگانی به رسواییهای هالیوود جلب شد و اونها ناگزیر به پیدا کردن راه کار شدن. وین هیتس که مدیر یک شرکت تولید و توزیع فیلم سازی در اون زمان بود دست به اقداماتی زد. اون اعتقاد داشت که پاکسازی این صنعت باید اول از پشت دوربین شروع بشه و این بود که خوابگاه بزرگی برای دخترانی که وارد هالیوود میشدند، اختصاص داد تا اونها پناهگاه امنی داشته باشند و قربانی خشونت جنسی در قبال جای خواب نشن. البته که این کار به جای اینکه سراغ ریشه و علت این اقدامات بره، تلاشی بود برای اینکه میزان آسیبی که دخترهای جوون میبینن رو کاهش بده.
اقدام دیگهای که هیتس انجام داد و بیشتر هم به همین خاطر میشناسنش ایجاد یک مرامنامه بود. مرامنامهی هیتس به تعدادی از بایدها و نبایدها اشاره میکرد مثلا مواردی که در ادامه ذکر میکنم نباید توی فیلمها وجود میداشت. هر مدل برهنگی، چه به صورت مشخص و چه محو و مبهم یا خوابیدن زن و مرد کنار هم روی یک تخت. بردگی سفیدپوستان یا ارتباط جنسی بین یک سفید پوست و یک سیاهپوست. صحبت از بهداشت جنسی و بیماریهای مقاربتی. صحنههای مربوط به تولد نوزاد یا اندامهای جنسی کودکان. تجاوز، صحنههای خودفروشی و صحنههای مربوط به شب اول ازدواج، رابطهی جنسی زن و مرد یا بوسههای طولانیمدت.
هالیوود تا سال 1950 به این مرامنامه متعهد بود تا وقتی که با رقیبی جدیای روبرو شد. اولین رقیب تکنولوژی جدیدی به اسم تلویزیون بود که آدما لازم نبود که برای دیدنش از خونه خارج بشن. هالیوود باید چیزی ارائه میکرد که آدمها توی تلویزیون نمیتونستن ببینن. علاوه بر این، تهدید جدی دیگه حضور فیلمهای خارجی بود که مجبور نبودن از مرامنامهای پیروی کنن. این شد که هالیوود همون روزا این مرامنامه را به فراموشی سپرد.
اوایل سالهای طلایی هالیوود یعنی حدود 1937 دو تا اتفاق مهم افتاد. اولین انتشار فیلم ستارهای متولد میشود. درام عاشقانهای که در مورد دختری بود که به یک ستاره بزرگ تبدیل میشه. دختر قصهی ما پیشخدمت بود و تو یکی از مهمونیا با یک بازیگر معروف و البته الکلی آشنا میشه و رابطهی عاشقانهی اونها موفقیت اون دختر رو رقم میزنه. اگرچه که فیلم لحظات تلخی در خودش داره اما در واقعیت نشون دهندهی رابطهی بین استودیو و ستارههاست. این فیلم خیلی معروف میشه و سه بار دیگه هم ساخته میشه و همونطور که احتمالا حدس زدین نسخهی آخرش سال گذشته با بازی لیدی گاگا و بردلی کوپر منتشر شده. فیلم ا استار ایز بورن (a star is born).
اتفاق دیگه سال 1937 رخ داد، وقتی که رقصندهی بیست ساله، پاتریشیا داگلاس به یه مهمونی هالیوودی دعوت شد. در واقع اون تماسی دریافت میکنه و تصورش اینه که دعوت شده تا در نقش به زبان ما، سیاه لشکر یک فیلم وسترن بازی کنه. اما در واقع مهمونی مربوط به رویداد سالیانه شرکت امجیام بود. پاتریشیا وقتی وارد مهمونی میشه از تعجب خشکش میزنه. نزدیک به صد و بیست زن اونجا بودن و همشون هم لباس کوتاه وسترنی پوشیده بودن. اون دخترها دعوت نشده بودن تا نقشی رو بازی کنن بلکه قرار بود میزبان مهمونی استودیو باشن. تنها باید میرقصیدند و مردها حین نوشیدن و غذا خوردن تماشاشون میکردن. مهمونی خیلی زود به خشونت کشیده میشه. دیوید راس یکی از کارکنان شرکت با کمک یکی از دوستاش داگلاس رو به چنگ میاره و کشون کشون به سمت ماشین میبره و به گفتهی داگلاس بهش تجاوز میکنه البته این ماجرا بعدا توسط کمپانی تکذیب شد و حاشیههایی براش به وجود اومد اما خیلیها بر این باور بودند که واقعیت داره.
حضور زنها در هالیوود از دههی چهل تا حالا تغییر محسوسی نکرده. در اون سالها درصد حضور زنان توی نقشهای دیالوگدار چیزی بین 25 تا 28 درصد بوده و شاید باورتون نشه اما سال 2013 این عدد به 30 رسیده.
استفادهی ابزاری از بدن زن در صنعت فیلمسازی هم رایجه. چه بسا که توی خیلی از فیلمها تنها جذابیت موجوده مثلا 28 درصد از زنها در فیلمها مجبورن لباسهایی رو بپوشند که به لحاظ جنسی جذاب نشونشون بده. این عدد برای آقایون 7 درصده. 26/2 درصد از زنان در فیلمها نیمه برهنه میشن در حالی که این عدد برای آقایون 9 درصده. تقریبا یک سوم از زنانی که توی فیلم دیالوگ دارن سکانسهای نیمه برهنه هم دارن.
با وجود این آمارها بازم هستند بسیاری از بازیگرهای هالیوودی که توی قراردادهاشون اظهار میکنند که حاضر نیست در مقابل دوربین برهنه بشن. افرادی مثل مگان فاکس، سارا جسیکا پارکر، لیک لایدلی، جسیکا آلبا یا جولیا رابرتز. دلایل مختلفی هم دارن. یه سریاشون میگن که دوست ندارن که بچهها و خانوادهشون اونها رو برهنه ببینن. کسایی هم مثل جولیا رابرتز اعتقاد دارن که این کار باعث پایین آوردن ارزش زن میشه.
بیاید تا اینجای پادکست رو با هم یک مروری بکنیم. اولش براتون از آمار حضور زنها توی فیلمهای هالیوودی گفتم. 15 درصد که یادتون هست. بعد با هم فیلمهای سال 2013 و حضور زنها رو یه مروری کردیم و بعدش از جلوی دوربین رفتیم به پشت دوربین.
جای تاریکی که از زنها قربانیهای زیادی گرفته. تاریخچه گرفتاریها و مصیبتهای زنها برای بازیگر شدن در هالیوود رو یه مروری کردیم تا رسیدیم به سالهای اخیر و همون درخواست معروف کارگردانان و تهیه کنندهها از هنرپیشههای زن یعنی برهنگی.
حالا خوبه کیفیت این حضور 15 درصدی زنان در هالیوود رو هم باهم یه مروری بکنیم. میخوام در مورد تستی به نام بک دل باهاتون صحبت کنم. تست سادهای که نتایجش حتما حیرتزدهتون میکنه.
این تست مشخص میکنه که فیلمها چه تصویری از زنان رو نشون میدن. آیا اونها شخصیت انسانی و مستقلی از خودشون دارن یا اینکه فقط دارن نقش مقابل یک مرد رو بازی میکنند.
این تست سه تا سوال ساده رو مطرح میکنه و هر فیلمی برای این که قبول بشه باید پاسخ هر سه سوال دربارهش مثبت باشه. اول، آیا در فیلم بیشتر از دو تا شخصیت اصلی زنی که اسمشون هم مشخص باشه وجود داره؟
سوال دوم، آیا این دو شخصیت زن که گفتیم توی فیلم با هم دیالوگ دارن؟ یفنی رو در رو با هم حرف میزنن؟ و سوال سوم این که آیا این دیالوگهای رو در رو در مورد موضوعی غیر از شخصیتهای مرد فیلم هست؟
تست خیلی ساده است و به نظر میاد که بیشتر فیلما راحت توش قبول بشن. نظر شما چیه؟ هشتاد درصد قبول میشن؟ هفتاد چطور؟ واقعا تست سختی نیست دیگه پنجاه درصد که باید قبول بشن.
بیاین چندتا فیلم و انیمیشن معروف رو که حتما خیلیاش رو میشناسید با هم بررسی کنیم. لالالند، سهگانهی لرد آف د رینگز، میلیونر زاغه نشین، آواتار، در جستجوی نمو. فکر میکنید که کدوم یکی از این فیلما نمرهی قبولی میگیرن؟
باید بگم که همهی این فیلمها در تست بکدل رد شدن. متاسفانه در مطالعهای که روی 1784 فیلم از سال 1970 تا 2013 انجام دادن متوجه شدند که کمتر از 50 درصد فیلمها در این تست قبول شدن.
در مقابل فیلمهایی مثل ساعتها، قوی سیاه، دیو و دلبر یا اسپایدرمن در این تست نمرهی قبولی گرفتن. فیلم امریکن هاستل (american hostel) سال 2013 نامزد دریافت اسکار توی شاخههای مختلفی از جمله بهترین بازیگر زن شده بود.
دو شخصیت اصلی زن هم داشت که جنیفر لارنس و امی ادامز بازیشون میکردن. طبیعتا انتظار داریم که همچین فیلمی خیلی راحت تست رو قبول بشه اما باید بگم که اتفاقا خیلی مرزی قبول میشه.
چرا که فقط توی یه صحنهای کوتاه از فیلمه که جنیفر لارنس با همسر یکی از سیاستمدارا دیالوگ میگیره و صحبت میکنه. تعجب نکنید اما موضوع صحبتشون هم چیزی نیست جز لاک ناخون.
تاسفباره که خیلی از فیلمها حتی همچین صحنهی پیش پا افتادهای رو هم ندارن. اتن هایی که به لحاظ سینمایی هالیوود رو بررسی کردن میدونن که به شدت به قواعد ژانر پابند و بنای باشکوه هالیوود روی چند ستون و قاعدهی اصلی واقع شده. انگار کمپانیهای بزرگ به یه اکسیری دست پیدا کردند که میدونن چی براشون تماشاچی و پول میاره و به هیچ وجه حاضر نیستن تغییرش بدن. قطعا هر عقل سلیمی هم این روند رو تایید میکنه. قاعدهی بازی برنده رو چرا باید تغییر داد؟
اگر فیلمهای هالیوود رو بررسی کنیم به یه سری استریوتایپهای تکراری از حضور زنان هم میرسیم. درست مثل قواعد ژانر این اصول هم همیشه رعایت و تکرار میشه، مثلا این که در هالیوور همهی زنها به صورت طبیعی غریزهی مادری دارن.
درسته که غریزهی مادری و نمایش دادن اون اتفاق مثبتیه اما تصویری که هالیوود از بارداری و مادر بودن ارائه میده با واقعیت همخوانی نداره. تاثیر دوران بارداری، زایمان و حتی ماههای اولیه بعد از اون فانتزی و نمایشیه.
زنها سرشار از عاطفهی مادری هستند، اندامشون تکون نخورده. درد و ناراحتی ندارن. بچه هم خیلی ساکت و معصومه. تصاویری که همهمون میدونیم از واقعیت این دوران به دوره.
زنهای شاغل و موفق غیرقابل تحملن. اغلب سرد و خشکن. از عشق سر در نمیارن، زندگی خانوادگی گرمی ندارن و از پس تربیت بچههاشون برنمیان. پیام هالیوود مشخصه. داشتن یک شغل خوب معادل از دست دادن تمام روابط گرم خانوادگیه.
اگر که فیلم (the devil wears prada) با بازی ان هثاوی و مریل استریپ رو دیده باشید، شخصیت مریل استریپ خیلی نزدیک کارکتریه که توضیح دادم.
در هالیوود همهی زنها یک عروسی رویایی میخوان. اونا از زمانی که یک دختر کوچک هستند، در مورد مهمترین روز زندگیشون یعنی روز عروسی فکر میکنن. هالیوود دوست داره که ما باور کنیم که ازدواج و به طور مشخص مراسم اون، یکی از اصلیترین رویاهای یک زنه.
زنهای امریکای لاتین سکسی و جذابن. پوست خوش رنگ و کمرهای باریک دارن، شوخ و خوشبرخوردن و جاذبهی جنسی زیادی دارن. مثلا میشل لودریگز توی فیلم فست اند فیوریس (Fast & Furious) همچین نقشی رو بازی میکنه.
فمنیستها تلخ و خطرناکن، شلخته و ستیزه جو هستند، به ظاهرشون اهمیت نمیدن یا اینکه به واسطهی اعتقادشون به برابری، روابط بیقید و شرط و ناموفقی دارن. دقت کردین که این تصور توی ایران هم خیلی رایجه. این که فکر میکنیم زنهایی هستند که به ظاهرشون اهمیت نمیدن، یه جورایی تنبل هستند و با روابط خانوادگی عاشقانه حتی چیزهای سادهای مثل فعالیت در خونه هم در ستیزن.
یه باری یکی از همکارای من در محل کار با تعجب ازم پرسید تو که فمینیستی توی خونه آشپزی هم میکنی؟ در واقع تصویری که هالیوود از زنها نشون میده با اون چیزی که در صنعت تبلیغات میبینیم تفاوتی نداره.
زنها افراد کم هوش و احساساتی هستن که ماهیتشون جز در خانواده و در کنار یک مرد تعریف نمیشه. اشتباه نکنید، من اصلا قصد ندارم که ارزش گذاری کنم و حضور مردان کنار زنان رو زیر سوال ببرم.
حرف من اینه که هویتی که تعریف میشه مستقل نیست. به تنهایی ناقصه و معنایی نداره. بدتر از اون مبتنی بر واقعیت هم نیست، خیلی اوقات جنبهی طنز یا تحقیرآمیز پیدا میکنه و در طولانی مدت باعث کاهش عزت نفس و فعالیت اجتماعی زنها میشه.
البته مثال نقض هم برای این موارد هست، فیلمهایی هستند که در این چارچوبها نمیگنجن. بله حتما مثالهایی هم به ذهن شما میرسه، مثل همون فیلمهایی که سال 2013 با حضور موفق زنان ساخته شد.
صحبت ما در اینجا بحث کلیشهها به ویژه در سینمای عامهپسند هالیووده نه منتخبان اسکار. فیلمایی که شاید ما کمتر ببینیمشون چون کمتر هم به شهرت میرسن. مثالش برای ما میتونه سینمای اصغر فرهادی با شهرت جهانی باشه و یک فیلم سینمایی توی ایران مثل زهرمار ساختهی جواد رضویان.
بیاید کمی هالیوود رو از بیرون ببینیم. به نظر شما دلیل این عقب نگه داشتن زنها چیه؟ پس هالیوود چه فرقی با صدا و سیمای ایران داره؟ راستش رو بخواین از نظر من جدال برابری جنسیتی در همه جای دنیا برابره.
برگردیم به سوال. چرا زنها در هالیوود هم عقب نگه داشته شدن. صنعت فیلم سازی هم مثل خیلی از صنایع دیگه تحت سلطه مردانه. برای مثال در 85 سال گذشته تنها هفت بار یک زن تهیهکننده برندهی جایزهی اسکار شده. این عدد برای فیلمنامه نویسی هشته یا اینکه 77 درصد از صاحبان رای آکادمی اسکار مردان هستن.
همیشه این سوال وجود داشته که چرا با وجود اینکه تعداد زنها زمان فارغ التحصیلی از دانشگاه با مردها برابری میکنه ولی به تدریج از صحنه حذف میشن و مردها جاشون رو میگیرن.
سادهترین پاسخی که به ذهنمون میرسه اینه که احتمالا شایستگی کمتری از خودشون نشون دادن. توی یک جامعهی برابر، همچین پاسخی میتونه درست باشه اما صنعت فیلمسازی همونطور که گفتم اینطوری نیست.
تهیهکنندهها به سختی روی فیلمهایی که کارگردان زن دارن سرمایهگذاری میکنن. اگه فیلمی که کارگردان زن داره کم بفروشه این عدم موفقیت نه به فیلم، که به زن بودن کارگردان نسبت داده میشه.
این صنعت به زنها کمتر از مردان حقوق میده. بعلاوه به اونها تلقین میکنه که بعد از چهل سالگی، یعنی از زمانی که به تدریج زیبایی و جوونیشون رو از دست میدن دیگه گزینهی خوبی برای فیلمها نیستن.
درصدهایی که ارائه دادم تا داستانهایی که در مورد اهمیت ظاهر فیزیکی زنها تعریف کردم، همه تایید کننده این موضوع هستن. هر از چندگاهی هم اخباری مبنی بر آزار جنسی زنها منتشر میشه.
همهی اینها باعث میشه که حضور خانمها در صنعت فیلمسازی کمرنگ و با مشقت بسیار همراه باشه؛ حتی وقتی زنها علیرغم موانع بسیار موفق میشن فیلمی رو کارگردانی کنن در جشنوارههایی شرکت داده میشن که داورانش رو مردان تشکیل میدن
اغلب منتقدان، اعضای هیئت داوری و حتی اعضای آکادمی اسکار رو مردان تشکیل میدن، پس طبیعیه که نگاه مردانه به این سند قالب باشه.
در واقع حضور زنها در هالیوود دو بعد داره. یکی تصویری که از اونها به نمایش گذاشته میشه و دیگری رفتاری که در پشت صحنه وجود داره و در نهایت باعث کمرنگتر شدن حضور و فعالیت زنها و کمتر دیده شدنشون میشه.
اما روزنههای امید باز شده. فیلم اور برند ایز کرایسس (Our Brand Is Crisis) داستان یک مشاور سیاسی با تجربهای رو روایت میکنه که به بولیوی رفته تا به رئیس جمهور سابق این کشور کمک کنه دوباره به قدرت برسه.
سندرا بولاک نقش این مشاور سیاسی رو بازی میکنه اما میدونستین که اول قرار بوده جرج کلونی این نقش و بازی بکنه. سندرا بولاک وقتی فیلمنامه رو میخونه با جرج کلونی تماس میگیره و ابراز علاقه میکنه تا در نقشی بازی کنه که برای یک مرد نوشته شده.
پیشنهادش با استقبال جرج کلونی روبرو میشه و با اندکی تغییرات در فیلمنامه این نقش به یک زن سپرده میشه، البته این اتفاق برای اولین بار در هالیوود رخ نمیداد.
قبلا هم انجلینا جولی در فیلم سالت (salt) یا نمک نقشی رو بازی کرد که برای یک مرد نوشته شده بود. چارلی استرون هم روزی جای برد پیت رو گرفته بود.
اینها تنها بخشی از تلاشهایی که زنان و مردان برای ایجاد برابری و شکستن استریوتایپها در هالیوود انجام دادند. مرلی استریت میگه هم زنها و هم مردها در ایجاد چنین وضعیتی نقش دارند.
تا وقتی که مردها تبعیض جنسیتی رو فقط مشکل زنان میدونن تغییر هم ایجاد نمیشه. من قبول دارم که مردها و زنها شبیه به هم نیستند اما اونها گاه چیزهای مختلف و گاه هم سلایق مشابهی دارند و فیلمی موفق میشه که به سلیقه و علایق هر دو گروه توجه کنه.
هن هسبی میگه که در نقشهایی که تصویر استروتایپی از زنان ارائه میکنند بازی نمیکنه. ژولین مور میگه که شما اختیار پولتون رو که دارید، یه فیلمی وجود داره که تصویر جدیدی از زنها ارائه میده خب بلیطش رو بخرید و برید ببینیدش. همین کارهای کوچیکه که تغییر ایجاد میکنه.
از سال 2014 تا 2017 فیلمهایی با نقش اول زن نسبت به فیلمهایی که نقش اولشون مرد بوده فروش بیشتری داشتن. این تحقیقات که اون رو موسسهی کریتیو آرتیست ایجنسی انجام داده نشون میده که در همین بازه زمانی فیلمهایی که تست بکدل رو قبول میشدند درآمد بیشتری نسبت به سایر فیلمها داشتن.
در این سالها واندرمن یا لیدی برد، بیوتی اند د بیست یا دیو و دلبر یا انیمیشن مانا در صدر فیلمهای پرفروش قرار گرفتند و نظر منتقدان رو هم به خودشون جلب کردن. این تصور که فیلمهای زنانه نمیفروشند امروزه دیگه به لحاظ آماری هم قابل اثبات نیست. در این بین واندرومن و لیدی برد رو کارگردانهای زن ساختن.
سریال The Handmaid's Tale هم که مشخصا به موضوع زنان میپردازه و اخیرا هم خیلی ترند شده، توسط یک زن ساخته میشه. آکادمی اسکار هم برای افزایش دایورسیتی یا تنوع، اعضای جدیدی اعم از زنان و رنگینپوستها رو به عضویت در آورده. کسایی مثل ادل یا لیدی گاگا.
حالا که این قسمت رو شنیدید فکر میکنید که توی فیلمهای فارسی زبان و سینمای ایران چقدر تاثیر درست و غیر کلیشهای از زنها نمایش داده میشه؟ چند تا فیلم رو از نظر بگذرونید و به شخصیتهای زنش فکر کنید. نقطه مشترکی میبینید؟
امیدوارم به زودی و در چند قسمت آینده بتونم در مورد جایگاه زنان در سینمای ایران صحبت کنم. خوشحال میشم که تجربیات و شنیدههاتون رو در این باره با من به اشتراک بگذارید.
اگر در سینمای ایران کار میکنید و موفقیتی در موضوع برابری جنسیتی داشتید یا این که روایتهایی در این باره شنیدید یا تجربیات ناخوشایندی داشتید که میتونه به من در ساخت این پادکست کمک کنه، لطفا دریغ نکنین.
[موزیک متن]
این قسمت ششم پادکست روزن بود. خیلی ممنونم که در اپیزودهای مختلف همراه من هستید. همینطور ممنونم از مسلم رسولی، دوست عزیز که موزیک ابتدا و انتهای روزن رو برای من ساخت. در تهیه و ویرایش محتوای این قسمت، دوست خوبم ایمان مشعلچیان خیلی به من کمک کرد که همین جا ازش تشکر میکنم.
من اخیرا در شبکههای اجتماعی روزن فعالتر شدم و علاوه بر مطالب تکمیلی پادکست، اخبار و موضوعات مربوط به زنان رو هم به صورت روزانه به اشتراک میگذارم. من رو همهجا میتونید با آیدی روزن پادکست دنبال کنید. لطفا نظرات و فیدبکهاتون رو هم با من در میون بگذارید.
تا قسمت بعدی هدیه، شهریور 1398.
[موزیک پایانی]
بقیه قسمتهای پادکست روزن را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت دهم– به نام زهرا
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت هفتم– مهلقا ملاح، مادر محیط زیست ایران
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت سوم - مغزهای کوچک صورتی