قسمت چهارم - باربی‌های فوتسالیست

موزیک ابتدایی روزن

سلام به قسمت چهارم روزن خوش‌ اومدید. این قسمت در آخرین روزهای خرداد 1398 ضبط میشه. من هدیه میری مقدم هستم و برای شما از روزن حرف می‌زنم. پادکستی که در مورد موضوع زنان و برابری جنسیتیه.

قبل از هر چیز باید بگم که قسمت چهارم روزن با تاخیر نسبتا زیادی منتشر میشه. این تاخیر چند تا علت داشت. حقیقتش اینکه من وقتی روزن رو شروع کردم براش یه برنامه‌ی محتوایی خاص در نظر گرفته بودم و محتوای متناسب اون رد هم برای دو سه قسمتی آماده داشتم.

کار رو که شروع کردم و بعد از قسمت دوم با فیدبک‌هایی که از شما دریافت کردم، تصمیم گرفتم تا در اون برنامه‌ی محتوایی تغییراتی بدم. این باعث شد که یه کم عقب بیفتم و بر خلاف اون چیزی که حرفش رو زده بودم روزن به انتشار دو هفته یک بار نرسه.

قسمت چهارم هم بنا به دلایلی، با تاخیر بیشتری همراه شد. یه علتش این بود که جمع‌آوری اطلاعات علمی درباره موضوعی که انتخاب کرده بودم یکم سخت بود و برای رسیدن به نتیجه‌ای که بتونم مطرحش کنم نیاز بود تا خیلی مطالعه کنم.

دلیل دیگه‌ش هم مشغولیت‌های خودم بود که باعث می‌شد کار ضبط این قسمت به تعویق بیفته. البته پیشاپیش هم باید بابت صدای گرفته‌م تو این قسمت ازتون عذرخواهی کنم.

خلاصه این که انتشار این قسمت استثنائا بیشتر از یک ماه طول کشید که ایشالله تکرار نمیشه و قسمت‌های بعدی با برنامه‌ریزی دقیق‌تر من، هر یک ماه یک بار منتشر میشه.

این قسمت رو می‌خوام با یه خاطره از دوران دانشگاهم شروع کنم. هشت سال پیش من دوره‌ی کارشناسی ارشد بودم و از همون موقع هم پیگیر حقوق زنان. جسته گریخته هم مطالعاتی می‌کردم.

ترم اول با استادی کلاس داشتیم که نگاه ضدزنی داشت البته متاسفانه، و حرفای عجیب غریبی می‌زد. از اونجایی هم که می‌دونست من چه دیدگاهی دارم خیلی اوقات من رو مخاطب قرار می‌داد‌.

مثلا یه بار خطاب بهم گفتش که اصلا باورت میشه روزی یک زن بتونه رئیس دانشگاه بشه یا می‌گفت زن‌ها وقتی فشار کاری بهشون میاد و احساساتی میشن بهتره گریه که می‌کنن برن توی دستشویی یا اتاق و در رو هم پشت خودشون ببندن.

کاری به خشونتی که تو این حرفا هست ندارم. استاد دانشگاه من داشت به نوع تفکری اشاره می‌کرد که در خیلی از گروه‌های اجتماعی وجود داره.

وقتی آدم‌ها بی‌تحقیق و کندوکاو صرفا به دلیل حرفایی که از دیگران یا رسانه‌ها شنیدن، آدم‌هایی که برخی ویژگی‌های مشترک دارن رو تو یه گروه میذارن و نسبت بهشون موضع‌گیری می‌کنن. این کار باز تولید چیزیه که بهش استریوتایپ میگیم و منم تو این قسمت قصد دارم در موردش صحبت کنم .

تفکر قالبی یا استریوتایپ، یک نظر یا رای از پیش تعیین شده است که در ذهن فرد جامعه جا افتاده. استریوتایپ‌ها مورد یک گروه خاص مطرح میشن و ویژگی‌های مشخصی رو به تمام اعضای این گروه نسبت میدن.

اون‌ها باعث میشن تا ما افراد رو بر پایه‌ی اطلاعات ناچیز و تصورهای کلیشه‌ای خودمون که غالبا برگرفته از جامعه یا رسانه‌هاست قضاوت کنیم، بدون این که شناخت کافی ازشون داشته باشیم.

چند تا مثال بزنیم. حتما شنیدید که ویژگی‌های مشخصی رو به یک قوم نسبت میدن. میگن مردم فلان ناحیه چنین ویژگی رو دارن یا اینکه گربه‌ها بی‌وفان یا آدم‌های تپل مهربونن.

صحبت‌هایی از این قبیل همه برخاسته از تفکر استریوتایپیه. برخی از استریوتایپ‌ها کارکرد تقویتی دارند. مثلا اگه بعضی اسباب‌بازی‌ها برای دخترها و برخی دیگه برای پسرا باشه، مهارت‌هایی که این دو گروه در طول زندگیشون به دست میارن دستخوش این موضوع میشه.

دخترا چون فکر می‌کنن لگوبازی برای پسرهاست کمتر باهاش بازی می‌کنن و این باعث میشه که در مهارت‌های ساخت و ساز ضعیف‌تر از پسرا باشن.

گاهی اوقات استریوتایپ‌ها شبیه یک ابزار شناختی عمل می‌کنن و عملکرد پایین یا عدم توانمندی در یک موضوع رو توجیه می‌کنند. مثلا سندرم قاعدگی رو برای توجیه تمام رفتارهایی به کار می‌برند که زن‌ها در اون دوره از خودشون نشون میدن.

یا مثال مشخص‌ترش اینه که تا می‌بینن ماشین جلویی درست رانندگی نمی‌کنه، نتیجه می‌گیرند که حتما یک خانم راننده‌ست.

برخی از استریوتایپ‌ها روی جنبه‌های منفی یک رفتار یا اخلاق تاکید می‌کنن بعد میگن که یک گروه مشخص در اون رفتار بهتر یا بدتر از دیگریه.

مثلا این استریوتایپ‌ که زن‌ها نمی‌تونن دانشمند باشند باعث میشه که اون‌ها سراغ تحصیل علوم پایه نرن و در نتیجه عرصه‌های علمی از حضورشون خالی بشه.

در قسمت قبلی توضیح دادم که مغز زن‌ها و مردها بیشتر از اینکه متفاوت باشه شبیه همه و نمیشه به واسطه‌ی جنس، مهارت یا توانمندی خاصی رو به اون‌ها نسبت داد.

اما نگاه استریوتایپی باعث میشه که توانمندی‌های زنان و مردان جور دیگه‌ای بررسی شه یعنی فارغ از عملکرد هر جنس، برداشت مشخص و از پیش تعیین شده‌ای از اونا داشته‌ باشیم.

یه مطالعه‌ی تحقیقاتی دوره‌های آموزش غیرحضوری و آنلاین را بررسی کرده. به این شکل که بعد از اتمام دوره دانشجویان رو ارزیابی کردن. بعد برای اینکه نقش جنس رو در نتایج ارزیابی بررسی بکنن، در بعضی موارد اسامی زن‌ها رو به اسامی مردونه تغییر دادن.

نتیجه‌ی جالبی به دست اومد. زن‌ها وقتی اسم مردونه داشتن نسبت به زمانی که با نام خودشون ارزیابی می‌شدن، نزدیک به یک نمره بالاتر می‌گرفتن.

فقط یه لحظه تصور کنید که همچین موضوعی می‌تونه چه تاثیراتی در امکان پیشرفت شغلی یا سطح درآمد زن‌ها داشته باشه و چه نابرابری‌هایی ایجاد کنه‌.

برعکس این هم اتفاق میفته. زن‌ها اغلب در صمیمیت، همدردی و نوع دوستی بالاتر از مردها ارزیابی میشن. توی خیلی از کشورها به مردها بعد از تولد فرزندشون مرخصی داده نمیشه یا بعد از طلاق مردها نمی‌تونن حق حضانت فرزندانشون رو دریافت کنن، البته برخلاف ایران.

سال 1960 گروهی از روانشناسان پرسشنامه‌ای رو در مورد استریوتایپ‌ها طراحی کردند. از دانشجویان خواستند تا فهرستی از ویژگی‌های شخصیتی مردان و زنان رو نام ببرن. نتیجه خیلی جالب بود.

چهل و یک مورد از پاسخ‌ها بین هفتاد و پنج درصد از پاسخ‌دهندگان مشترک بود. بین زن‌ها مواردی مثل وابستگی، انفعال، احساساتی بودن و برای مردان مواردی مثل ماجراجویی ،اعتمادبه‌نفس، مطالبه‌گری مشترک بود.

در مرحله‌ی بعدی از دانشجوها خواستند که به این ویژگی‌ها از لحاظ مطلوبیت نمره بدن. تقریبا همه‌ی افراد به استریوتایپ‌های مردان امتیاز بالاتری دادن.

سی سال بعد این پرسشنامه رو تکرار کردن و متوجه شدن که تغییراتی در این تفکر قالبی به وجود اومده. اگرچه همچنان ویژگی‌هایی مثل بیان احساسات زنانه شمرده می‌شد اما دیگه اینجوری نبود که زن‌ها را منطقی یا جه‌طلب ندونن.

یه تغییر قابل ملاحظه‌ی دیگه هم بوجود اومده بود. اون رفتارهایی که به زن‌ها نسبت می‌دادند مثل سی سال قبل غیرمطلوب حساب نمی‌شدند و باور عمومی برای حضور زنان در نقش‌های اجتماعی مختلف تغییر کرده بود. مردها اما همچنان سلطه‌جو یا غیر لطیف شمرده می‌شدن.

من همچین پرسشنامه‌ای رو با تعداد محدودتری در جامعه‌ی خودمون انجام دادم و از پاسخ دهنده‌ها خواستم که بگن یک ویژگی مشخص زنانه یا مردانه است یا اینکه بین دو جنس تفاوتی نداره‌.

چهل و پنج درصد از پاسخ دهنده‌ها مردم پنجاه و پنج درصد زن بودن. مردها در صراحت، استقلال، کل‌نگری، اعتماد به نفس و سلطه‌جویی امتیازات بسیار بالاتری از زن‌ها گرفتند.

اما در مقابل در ویژگی‌هایی مثل وابستگی، جزئی‌نگری و احساساتی بودن زن‌ها با اختلاف بالاتر از مردان قرار گرفتن. تو مواردی هم مثل کنجکاوی، بلندپروازی، رقابت‌طلبی، فعال بودن، منطقی بودن یا صمیمیت اغلب پاسخ دهنده‌ها معتقد بودن که تفاوتی بین زنان و مردان وجود نداره.

نتیجه‌ای که گرفتم این بود که استریوتایپ‌های جنسیتی یه جورایی جهان‌شمولن و بین جوامع مختلف تصورات مشابهی در مورد جنسیت وجود داره.

سال هزار و نهصد و هفتاد تحقیقاتی انجام شد و در اون از روانشناسان مرد و زن خواستند که ویژگی‌های متمایز یک انسان بالغ و یک زن بالغ رو ترسیم کنن. نتیجه نگران کننده بود.

ویژگی‌هایی که بخشی از شخصیت یک زن نرمال شناخته می‌شد مثل وابستگی یا مطیع بودن در زمره‌ی ویژگی‌هایی نبود که روانکاوان اون رو برای یک انسان بالغ، سالم بدونن.

حقیقت دردناک این بود که زن‌ها برای اینکه رفتارهاشون از لحاظ اجتماعی عادی و سالم تلقی بشه، می‌بایست نرم‌های رفتاری‌ای که به جنسشون نسبت داده می‌شد رو می‌پذیرفتند و طبق اون رفتار می‌کردند.

این یعنی باید نرم‌هایی رو رعایت می‌کردند که برای یک انسان بالغ و سالم، مناسب تشخیص داده نمی‌شد. دخترها از سن هفت سالگی خودشون رو درگیر استریوتایپ‌های جنسیتی می‌دونن.

نظرسنجی از دو هزار کودک نشون داد که تقریبا پنجاه درصد دختران دوست ندارن تو مدرسه حرف بزنن یا این که اصلا حضور داشته باشن.

محققان بررسی کردن و متوجه شدند که به دخترها یاد میدن که ایجاد احساس رضایت در دیگران، سکوت کردن و لطافت به خرج دادن، جزو فضیلت‌های اخلاقی مهمه.

استریوتایپ‌های جنسیتی بسیاری وجود داره، من در این قسمت فقط سراغ بررسی دو مورد میرم. مشابه قسمت قبل هم مسئله رو در حالتی بررسی می‌کنم که نقش پارامترهای محیطی نزدیک به صفره یعنی سراغ‌ استریوتایپ‌هایی میرم که در دوران کودکی قابل بررسی هستن.

آمار نشون میده که بچه‌ها از سن بسیار پایین به اطلاعات جنسیت‌زده دسترسی دارند. بیست و پنج درصد از کودکان سه ساله هر روز آنلاین میشن و بیست و هشت درصد از کودکان سه الی چهار ساله در معرض استفاده از تبلت‌ها هستند.

سیگنال‌های جنسیت‌زده خوراک مغزی انسان‌های کوچیک ما هستن و از روز اول هم روی اونا تاثیر می‌ذارن اما بچه‌ها چطور به این سیگنال‌ها پاسخ میدن؟

کودکان کاراگاه‌های مشتاقی هستند که دنبال نشانه‌های جنسیت خودشون می‌گردن. نگاه می‌کنن که بفهمند کی داره چیکار می‌کنه یا کی می‌تونه با کی بازی کنه.

روانشناس‌ها استفاده از زبان جنسیتی در بچه‌ها رو مانیتور کردن و از اون‌ها خواستن تا اشیای دخترونه و پسرونه رو جدا کنند. اونا متوجه شدن کودکان چهار الی پنج ساله کاملا نسبت به تفاوت‌های زنان و مردان آگاه هستند.

نه تنها تفاوت ظاهری رو درک می‌کنن بلکه می‌تونن در مورد کارکرد و ویژگی‌های هر جنس هم صحبت کنن؛ مثلا آتش‌نشان‌ها مرد هستند و پرستارها زن. مردها کباب درست می‌کنن و زن‌ها ظرف‌ها رو می‌شورن.

اونها حتی می‌تونن به اشیایی مثل اسباب‌بازی‌هاشون عنوان دخترانه یا پسرانه بدن، اما آیا کاراگاه‌های کوچولوی ما می‌تونن این تفاوت‌ها رد از سنین قبل‌تر هم متوجه بشن؟

این موضوع رو میشه از زمانی بررسی کرد که نوزاد یاد می‌گیره حرف بزنه. ظهور زبان به ما کمک می‌کنه تا مدارک بیشتری در مورد اعمال و نظرات بچه‌ها جمع‌آوری کنیم.

پس سوال اینه‌ که استفاده از عنوان‌های جنسیت‌محور، مثلا استفاده از واژه‌ی دختر یا پسر به جای نوزاد، از چه زمانی در کودک شکل می‌گیره.

تیمی از روانشناسان نیویورکی، ظهور همچین عناوینی رو در کودکان نه الی بیست و یک ماه بررسی کردن و متوجه شدند که تا قبل از هفده ماهگی، شواهد بسیار ناچیزی در این مورد وجود داره.

اما تا ماه بیست و یکم اغلب نوزادان می‌تونن به خوبی از عناوینی مثل دختر، زن یا پسر استفاده کنن یا حتی می‌تونن خودشون رو هم این‌طوری خطاب کنن مثلا بگن من یه دختر کوچولو هستم.

محققان همچنین متوجه شدن که دخترها بسیار زودتر از پسرها از این عناوین استفاده می‌کنند و به نظر میرسه که اون‌ها سرنخ‌های بسیار بیشتری از افراد می‌گیرند که ویژگی دختران چیه و چی کارا باید بکنن.

دخترای سه الی چهار ساله نسبت به اینکه ظاهری دخترونه داشته باشن سختگیرترن و کمتر حاضر می‌شن تا چیزی غیر از دامن یا لباس‌های صورتی بپوشن‌.

سرنخ‌هایی که بچه‌ها پیدا می‌کنند تنها درباره‌ی خودشون نیستن، اونها از سن بسیار پایین نسبت به جنسیتشون یک دانش عمومی دارن و آیتم‌ها یا اتفاقات اطرافشون رو تفکیک می‌کنن. مثلا اگه به یه نوزاد دو ساله تصویر مردی رو نشون بدیم که رژ لب می‌زنه حتما توجهش جلب میشه.

اطلاعاتی که بچه‌ها در مورد قوانین جنسیتی به دست میارن اغلب اوقات در ناخودآگاهشون وجود داره و این قضیه کار رو سخت‌تر می‌کنه چون که به راحتی نمیشه به این قواعد دسترسی داشت.

برای مثال اگر کلمه‌ی سبز رو با رنگ سبز بنویسن چون شما می‌تونید به راحتی و با سرعت بخونیدش اما اگه همین کلمه رو با رنگ قرمز بنویسن سرعت خوندن به طرز چشمگیری کاهش پیدا می‌کنه.

به این میگن اثر تداخلی که در نتیجه‌ی عدم هماهنگی بین انواع مختلف اطلاعاتی که آدم‌ها پردازش می‌کنند به وجود میاد. توی مورد ما شنونده‌ها وقتی کلمه‌ای رو می‌شنون و سیگنال عدم هماهنگی دریافت می‌کنند، سریع سراغ این میرن که جنسیت گوینده رو شناسایی کنن.

مثلا وقتی یه صدای مردونه رو می‌شنیدن که میگه رژلب یا صدای زنونه که میگه فوتبال سریع عکس العمل نشون می‌دادن. بچه‌ها در هشت سالگی وقتی که این عدم تطابق‌ها رو می‌شنیدن به شدت سرعتشون کم می‌شد و اشتباه‌های بیشتری می‌کردند.

پس احتمالا چیزی در ناخودآگاهشون وجود داره که داره به صورت ضمنی اون‌ها رو راهنمایی می‌کنه. خب بریم سراغ یکی از نمادهای رایج دخترونه و پسرونه در قرن امروز.

صورتی برای دختر و آبی برای پسرا. لباس، اسباب‌بازی، کارت‌های تبریک، اتاق خواب و هر چیز دیگه‌ای که اسمش رو ببریم برای دخترها با رنگ صورتی مارکتینگ میشه و برای پسرا با رنگ آبی. سوالی که وجود داره اینه که آیا تمایل به رنگ صورتی نشون دهنده‌ی یک ویژگی ذاتی در دخترانه؟

سال دو هزار و هفت گروهی از دانشمندان گفتن که این ترجیح زن‌ها به رنگ صورتی ناشی از رفتار گروهی از گونه‌های انسانی بوده که در اون زن‌ها برای ادامه‌ی حیاتشون سراغ جمع‌آوری توت‌های وحشی می‌رفتن.

اون‌ها برای اینکه بتونن میوه‌ی رسیده یا برگ‌های سرخ خوراکی رو پیدا بکنن باید با سرعت بیشتری به رنگ‌های این طیف عکس‌العمل نشون می‌دادن. راستش من مقاله‌ی معتبر دیگه‌ای در این باره پیدا نکردم که بتونم صحت این نظریه رو با اطمینان تایید کنم.

حتما سوالتون اینه که چطوری میشه درستی این موضوع رو بررسی کرد. همونطور که از اول گفتم سراغ دنیای کودکان میریم. دانشمندان روی نوزادان چهار الی پنج ماهه تحقیقاتی انجام دادن و حرکات چشم رو به عنوان معیاری برای ترجیح نوزادان به یک رنگ در نظر گرفتن.

هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت‌های جنسیتی دیده نشد و نوزادان حرکت فیزیکی متفاوتی نسبت به رنگ‌ها نشون ندادن. پس ترجیح‌ رنگ‌ها، ربطی به ویژگی‌های بیولوژیک نداره.

روانشناسای آمریکایی دنبال این رفتن که بفهمند این تمایل از چه زمانی در نوزادان ایجاد میشه. برای این کار به دویست کودک هفت ماهه تا پنج ساله جفت‌هایی از یه سری اقلام رو دادند.

طوری که یکی از این جفت‌ها همیشه رنگش صورتی بود، مثلا یه جفت کفش دادن که یه لنگش صورتی بود و فضایی فراهم کردن که بچه‌ها از بین اون وسیله‌ها انتخاب کنن.

نتیجه حیرت‌آور بود، تا دو سالگی هیچ یک از دخترا و پسرا ترجیح مشخصی به رنگ صورتی نشون نمی‌دادن. دخترا به خصوص از سه سالگی به بعد علاقه‌ی بسیار بیشتری به رنگ صورتی داشتن و پسرا هم متقابلا این رنگ رو رد می‌کردن.

در واقع از همون زمانی که بچه‌ها با برچسب‌های جنسیتی آشنا میشن، تلاش میکنن که خودشون رو با این برچسب‌ها تطبیق بدن اما اگه این تقسیم‌بندی آبی صورتی ذاتی نیست پس از کجا اومده؟ از چه زمانی و چرا آبی رو به پسران نسبت دادن و صورتی رو به دخترا؟

یه سریا میگن که تا سال 1940 آبی رنگ دخترانه‌ای بوده اما یه سری دیگه میگن شواهد بسیار محدودی برای این ادعا وجود داره و قابل اثبات نیست.

یه نظریه‌ی دیگه اظهار میکنه که کدگذاری‌های جنسیت‌محور، کمی بیش از صد سال پیش شکل گرفته و مبتنی بر مد اون زمان هم بوده اما خب نگاه‌های متفاوتی وجود داشته.

مثلا نیویورک تایمز سال 1893 توی یکی از مقالاتش نوشته ظرافت برای نوزادان، صورتی برای پسران و آبی برای دختران. لس‌انجلس تایمز در سال مشابه نوشته جدیدترین نانوی ابریشمی برای نوزادان شما، صورتی برای دختران و آبی برای پسران.

یا نشریه‌ی ال پسارا این نامه رو در سال 1914 منتشر کرده که خانم فاکس عزیز، میشه بگید که بهترین رنگی که برای بچه‌های پسر استفاده میشه چیه؟ امضا یک مادر نگران و جوابی که منتشر شده این بوده: صورتی برای پسران و آبی برای دختران.

دعواها برای مشخص کردن تفکیک صورتی و آبی همچنان ادامه داره. یه سریا اون رو به ویژگی‌های بیولوژیکی مربوط می‌دونن و یه سری دیگه علت رو مسائل اجتماعی می‌دونن.

اما در تحقیقاتی که من انجام دادم هیچ گواه یا سندی مبنی بر بیولوژیک بودن این ترجیح پیدا نکردم که نکرده‌ام و نتیجه گرفتم که این موضوع یکی از استریوتایپ‌هایی هستش که مبتنی بر واقعیت نیست.

حالا ممکنه بپرسید که اصلا این داستان صورتی و آبی چه اهمیتی داره. صورتی به بخشی از فرهنگ یا کد یک برند تبدیل شده. صورتی بودن یعنی دختر بودن.

این کد مثل یک تبعیض جنسیتی عمل می‌کنه و باعث میشه گروهی که دخترها باشن مخاطب یه سری چیزا بشن و گروه دیگه که پسرها هستن از اون حذف شن.

این موضوع رو در انتخاب اسباب بازی برای بچه‌ها خیلی میشه دید. مشکل از اونجایی حادتر میشه که دخترها یعنی این پرنسس‌های صورتی قرار نیست با اسباب‌بازی‌های ساختنی یا قهرمانان ماجراجو بازی کنن.

اسباب بازی‌هایی که بچه‌ها باهاشون بازی می‌کنن روی مهارت‌هایی که بدست میارن یا رل‌پلی‌هایی که شکل میدن تاثیرگذاره. بنابراین هر اتفاقی که این انتخاب رو محدود کنه باید جدی گرفت.

این موضوع اینقدر مهمه که کاخ سفید سال 2016 جلسه ویژه‌ای تشکیل داد تا بررسیش کنه. روانشناس‌ها تحقیقاتی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که دخترهایی که با عروسک باربی بازی می‌کنن با درصد کمتری سراغ مشاغلی میرن که به صورت کلیشه‌ای مردانه است.

مشاغلی مثل آتش‌نشان، پلیس یا خلبان. این درصد بین دخترهایی که با عروسک‌های خنثی‌تری بازی می‌کردن کمتر بود. به نظر شما انتخاب اسباب‌بازی نشون دهنده‌ی فعل‌ و انفعالاتیه که در مغز انسان میگذره؟

از سن خیلی کم حتی حدود دوازده ماهگی دخترها و پسرها به اسباب بازی‌های متمایزی علاقه نشون میدن، مثلا پسر دوست دارن ماشین بازی یا تفنگ بازی کنن و دخترا سراغ عروسک بازی یا وسایل آشپزی میرن.

اسنشالیست‌ها گروهی هستن که اعتقاد دارند هر پدیده دارای ویژگی‌های منحصر فردیه و وظیفه‌ی علم و فلسفه اینه که اون‌ها رو کشف کنه. اونا میگن ساختار مغزی متفاوت در دختران و پسرانه که باعث میشه اونها از سن پایین ترجیحات متفاوتی داشته باشن.

اما اون‌هایی که به یادگیری اجتماعی اعتقاد دارن میگن که ترجیح کودکان برای یک اسباب بازی خاص بر اثر رفتارهای جنسیتی شکل گرفته و بر همون اساس هم رشد میکنه.

این قضیه میتونه نتیجه‌ی رفتار پدر و مادر یا کادوهایی باشه که اعضای خانواده بهشون میدن یا اینکه نتیجه کارهای مارکتینگی‌ای باشه که شرکت‌های تولیدکننده اسباب بازی انجام میدن.

سال 2005 دو تا روانشناس در دانشگاه ایندیانا از حدود سیصد دانش‌آموز یعنی 191 دختر و 101 پسر خواستند تا 126 تا اسباب‌بازی رو دسته‌بندی کنند. اون‌ها پنج دسته ایجاد کردن. خیلی پسرانه، نسبتا پسرانه، خیلی دخترانه، نسبتا دخترانه و خنثی.

همونطور که پیش‌بینی می‌کنید دختر‌ها و پسرهای بزرگسال توی ارزیابی و تقسیم‌بندی اسباب‌بازی‌ها تفاوت چندانی نداشتن و در ذهن بزرگسالان این تقسیم‌بندی مشخص و واضح بود.

اما بچه‌ها چطور؟ محققان تعدادی از اسباب بازی‌هایی که به پسرها نسبت داده میشه مثل ماشین، توپ، تراکتور به‌علاوه خرس عروسکی آبی و تعدادی که به دخترها نسبت داده میشه مثل عروسک، ظروف پخت و پز و خرس عروسکی صورتی رو به سه گروه از بچه‌ها دادن.

گروه اول نه تا هفده ماهه بودن، یعنی سنی که نوزاد برای اولین بار می‌تونه مستقلا بازی بکنه. گروه دوم هجده تا بیست و سه ماهه یعنی زمانی که کودک نشونه‌های دریافت سیگنال‌های جنسیتی رو از خودش بروز میده و گروه سوم بیست و چهار تا سی و دو ماهه یعنی زمانی که هویت جنسی محکم‌تر شکل گرفته.

سناریوی آزمایش به این شکل بود که همه‌ی این اسباب بازی‌ها رو توی یک نیم دایره می‌چیدن و از نوزادان دعوت می‌کردند تا با هر کدوم از این اسباب‌بازی‌ها که می‌خوان بازی کنن.

در این تحقیق پسرها به اسباب‌ بازی پسرونه علاقه‌مندی بیشتری داشتن و هرچقدر هم که سنشون بالاتر می‌رفت زمان بیشتری رو با ماشین و تراکتور بازی می‌کردن. در مقابل دخترها زمان بیشتری رو با عروسک یا ظروف پخت و پز سپری می‌کردن.

نتیجه یه بخش جالبم داشت. هر چقدر که سن پسرا بیشتر می‌شد بیشتر با اسباب بازی‌های پسرانه بازی می‌کردند و زمانی که صرف بازی با اسباب‌بازی‌های دخترانه می‌کردن کاهش پیدا می‌کرد.

اما دخترها اگرچه در سن پایین‌تر به اسباب‌بازی‌های دخترانه تمایل بیشتری نشون می‌دادند اما با مرور زمان این علاقه کاهش پیدا می‌کرد یعنی به تدریج زمان کمتری رو صرف بازی با اسباب‌بازی‌های دخترانه می‌کردن‌.

نویسنده‌ی این مقاله این موضوع رو این‌طوری تعبیر می‌کنه که ترجیحی که در سنین پایین‌تر دیده میشه خیلی قوی نیست و همین باعث میشه که با گذشت سن کم‌رنگ بشه.

اخیرا شونزده تحقیق مختلف رو مورد مطالعه قرار دادن، یعنی در مجموع بیست و هفت گروه از کودکان. شامل هفتصد و هشتاد و هفت پسر و هشتصد و سیزده دختر رو بررسی کردن.

دیگه اگه ترجیحی در انتخاب اسباب بازی‌ها وجود داشته باشه یکی از نتیجه‌ی این مطالعه فهمید و حرف و حدیثی هم توش نیست. حدس می‌زنید نتیجه چی بود؟

جمع‌بندی مقالات این بود که پسرها با اسباب بازی‌های پسرانه بیشتر از دخترها بازی می‌کنند و متقابلا هم دخترها با اسباب‌بازی‌های دخترونه.

تغییر پارامترهایی مثل پدر یا مادر، موقعیت آزمایش یعنی خونه یا مهدکودک یا موقعیت جغرافیایی مثل کشورهای مختلف تاثیر محسوسی روی نتایج این آزمایش نداشت.

البته تحقیق یه سری شبهاتی هم داشت، اینکه نمی‌دونیم که آیا نوزادان خواهر و برادری داشتن که روی رفتارشون تاثیر بذاره؟ یا اینکه هر کدومشون چه اسباب‌بازی‌هایی تو خونه داشتن؟

در واقع ما از شرایط نوزادان پیش از انجام این آزمایش و تجربیاتی که با هر یک از این اسباب‌بازی‌ها داشتن اطلاعاتی نداریم اما از یکپارچگی‌ای که در نتیجه این تحقیقات وجود داشت میشه گفتش که با احتمال زیاد انتخاب اسباب‌بازی در کودکان ریشه‌ی بیولوژیک داره.

قسمت قبل در مورد میمون‌ها صحبت کردیم و اینکه برای به حداقل رسوندن تاثیرات اجتماعی میشه آزمایش‌ها رو روی نزدیک‌ترین گونه به انسان انجام داد. دیگه برای اینکه مطمئن‌تر بشیم و تیر آخر رو هم بزنیم سراغ آزمایشی میریم که در همین زمینه روی میمون‌ها انجام شده.

در تحقیقاتی که در دانشگاه کمبریج انجام شده ترجیح در اسباب بازی رو روی گونه‌ای از میمون‌ها آزمایش کردن. به گروهی از میمون‌ها شش مدل اسباب‌بازی متفاوت دادن.

یه ماشین پلیس، یک توپ، یک عروسک، قابلمه‌ی غذا، کتاب تصویری و یک سگ پشمالو. بعد مدت زمانی که میمون به هر یک از این اسباب‌بازی‌ها نگاه می‌کرد رو اندازه‌گیری کردن.

مشخص شد که میمون‌های نر به ماشین پلیس و توپ و میمون‌های ماده به قابلمه و عروسک بیشتر نگاه‌ می‌کردن اما توی دو اسباب بازی دیگه تفاوتی وجود نداشت. انگار فرضیه‌ای که قبلا داشتیم داره اثبات میشه.

تحقیق بعدی روی گونه‌ی دیگه‌ای از میمون‌ها انجام شده و گزینه‌های پیشنهادی هم ساده‌تر بود. اون‌ها باید بین اسباب‌بازی‌های پشمالو و اسباب بازی‌های چرخ‌دار انتخاب می‌کردن. رفتار میمون‌های ماده بین اسباب‌بازی‌های چرخ‌دار و اسباب بازی پشمالو مشابه بود اما میمون‌های نر به اسباب‌بازی‌های چرخدار علاقه‌مندی بیشتری نشون دادن.

نکته‌ی قابل توجه این که تقریبا نیمی از میمون‌های نر و دو سوم میمون‌های ماده، اصلا توجهی به اسباب بازی‌ها نشون ندادن و از آزمایش حذف‌شدن.

نتیجه‌ی این دو تحقیق نشون داد که میمون‌های نر علاقه‌ی بیشتری به اسباب‌بازی‌های پسرونه دارن. در تحقیق اول میمون‌های ماده علاقه‌ای به اسباب بازی‌های پسرانه نداشتند اما در تحقیق دوم با هر دو نوع اسباب‌بازی یک جور رفتار می‌کردن.

پس بیاید این موضوع رو ببندیم، به نظر میاد که دخترها و پسرها تفاوت‌های مشخصی در انتخاب اسباب بازی‌هاشون دارن و تمام.

حالا بیاین مسئله رو از زاویه‌ی دیگه‌ای بررسی کنیم. اگه ما به بچه‌ها بگیم که این اسباب‌بازی دخترانه یا پسرانه‌ست، حرف ما چقدر روی رفتار و انتخاباشون تاثیرگذاره.

آزمایشی انجام دادن و یه سری وسایل نامربوط رو در اختیار بچه‌ها قرار دادن مثل قالب کفش، از این ابزارهایی که برای شکستن مغزایی مثل گردو و فندق استفاده میشه، قاشق بستنی و ابزاری که برای خرد کردن سیر ازش استفاده می‌کنن.

در واقع چیزایی رو انتخاب کردن که دخترانه و پسرانه نداشته‌ باشه. بعد هم همه‌ی این‌ها ر توی دو رنگ صورتی و آبی در اختیار بچه‌ها گذاشتن. به صورت رندوم هم روی بعضیاش نوشتن دخترونه و روی بعضیا نوشتن پسرونه.

بعد از بچه‌ها پرسیدن که هر کدوم چه اسباب بازی‌هایی رو دوست‌ دارن؟ پسرها کمتر تحت تاثیر رنگ یا اون لیبل‌ها قرار گرفتن و هر دو گروه براشون جذاب بود.

دخترا اما نگاه جنسیت زده‌ای داشتن و هم به اسباب‌بازی‌های دخترانه و صورتی علاقه‌ی بیشتری داشتن و هم قویا اسباب‌بازی‌های آبی پسرونه رو رد می‌کردن.

احتمالا می‌تونید حدس بزنید که این چه نتیجه‌ی رویایی‌ای برای شرکت‌های اسباب‌بازیه و چقدر به اون‌ها کمک می‌کنه تا محصولاتشون رو راحت‌تر طراحی و به بازار عرضه کنن. به خصوص اینکه تحقیقات نشون میده دخترها بیش از پسرها به سیگنال‌های اجتماعی واکنش نشون میدن.

به این آزمایش هم توجه کنید که در اون برای بچه‌ها داستان یک کودکی رو بدون اشاره به جنسیتش تعریف کردن. این کودک مسابقه‌ی لگوسازی رو برنده شده بود.

بعد از دخترا خواستن که داستان رو دوباره تعریف کنن و دقت کردن که ببینن کودک از چه ضمیری برای نام بردن از برنده‌ی مسابقه استفاده می‌کنه. در واقع he, she یا it.

ضمیر مذکر برای پنجاه و نه درصد از موارد استفاده شد. استفاده از it بیست و هفت درصد و استفاده از ضمیر مونث فقط چهارده درصد بود. فرضیه‌مون تایید میشه.

بچه‌ها از سن خیلی کم پیام‌های جنسیتی رو دریافت می‌کنن و خیلی هم ازش تاثیر می‌پذیرن. این آزمایش‌ها چشم ما رو به جنبه‌ی دیگه‌ای از این قضیه باز می‌کنه.

فرض کنیم که بازی کردن با یه اسباب بازی خاص قرار باشه به بچه‌ها کمک کنه که در مسیرهای مشخصی وارد بشن یا بازی نکردن باهاش باعث بشه که از برخی تجربه‌ها دور بیفتن.

اون وقته که پیام‌هایی که ما برای بچه‌ها می‌فرستیم خیلی اهمیت پیدا می‌کنه و استمرار در ارسال اونا منجر به این میشه که اون‌ها از دنیا و مسیر جدیدی که میتونه پیش روشون باشه دور شن.

این نتیجه بر این فرض استواره که تجربه‌های بیرونی مثل بازی با اسباب بازی‌های ساختنی روی دخترا تاثیرگذاره و عروسک بازی باعث میشه که پسرها اجتماعی‌تر بار بیان.

فکر می‌کنید اسباب‌بازی‌ها می‌تونن این تاثیر رو روی کودکان داشته‌ باشن؟ پاسخ مثبته. تحقیقات نشون میده که بازی‌های کامپیوتری روی عملکرد بخشی از ذهن کودکان که مربوط به توانمندی چرخش اجسام در ذهنه تاثیر گذاره.

و نکته‌ی مهم این که این تاثیر روی جنس‌های زن و مرد تفاوتی نداره. روانشناسا نشون دادن که بازی با لگوها هم یکی از فاکتورهای تقویت کننده‌ی این تواناییه.

در مقابل اسباب بازی‌هایی مثل عروسک به بچه‌ها همدلی کردن رو یاد میده یا وسایل آشپزی مهارتی به نام ترتیب‌گذاری شناختی رو تقویت می‌کنه که توانمندی مربوط به تشخیص توالی اتفاقات و کارهاست.

من در این قسمت سراغ اولین نشانه‌ها و عکس العمل‌هایی رفتم که کودکان نسبت به دنیای بیرونی نشون میدن. در قسمت قبلی در مورد این صحبت کردم که چقدر ساختار مغز انسان پیچیده‌ست.

با گذشت زمان تاثیر فاکتورهای اجتماعی روی انسان‌های کوچیک ما بیشتر و بیشتر میشه. مغز اون‌ها پیام‌های جنسیتی رو دریافت کرده و بر مبنای اون نقش‌های اجتماعی رو شکل میده.

این که سراغ موضوع صورتی و آبی رفتم برای این بود که نشون بدم که ترویج استریوتایپ‌ها از سن خیلی کم شروع میشه وتا آخر عمر ام ما رو رها نمی‌کنه‌.

اگرچه همه‌ی ما توی شکل‌گیری تفکر قالبی نقش داریم اما نمیشه اثر رسانه‌ها و عوامل خارجی رو نادیده گرفت. این آمار رو بشنویم.

تنها توی چهارتا از فیلم‌های دیزنیه که زن‌ها مجموعا بیشتر از شصت درصد دیالوگ‌ها رو میگن و توی باقی فیلم‌ها اغلب دیالوگ‌های فیلم رو مردان میگن.

دو هزار فیلمنامه رو بررسی کردن و متوجه شدن که تنها در یک چهارم از اون‌ها مردها و زن‌ها تعداد کلمات مساوی‌ای رو دیالوگ میگن. در بیشتر از پنجاه درصد از این فیلمنامه‌ها مردا بین شصت تا نود درصد از دیالوگ‌ها رو میگن.

تنها سه درصد از تبلیغات زن‌ها رو در نقش رهبر و دو درصد اون‌ها رو در نقش افراد باهوش نمایش میدن. چرا راه دور بریم؟ چند تا از کارتون‌ها و فیلم‌های دوران کودکی ما نقش اصلی زن یا دختر داشتن؟

بیاید یه مروری بکنیم. قصه‌های مجید، محله برو بیا، محله‌ی بهداشت، چاق و لاغر، مبصر پنج ساله‌ی کلاس یا زیر گنبد کبود. توی اغلب اینها زن‌ها حتی نقش‌های دست چندم نداشتن.

شخصیت اصلی قصه‌های مجید
شخصیت اصلی قصه‌های مجید
شخصیت‌های محله برو و بیا
شخصیت‌های محله برو و بیا



توی کارتونا هم وضع خیلی بهتر از این نبود، آنشرلی، جودی ابوت، هانا، زنان کوچک و یکی دو مورد دیگه رو که کنار بگذاریم، می‌رسیم به دنیایی که پر بود از ماجراجویی‌های هاکل بریفین، ذکاوت ایکیوسان، قدرتمندی داداش کایکو، شهامت پسر شجاع، ماجراهای گالیور، خوش‌شانسی لوک، زرنگی ملوان زبل، سفرهای سندباد و ده‌ها مثال دیگه.

تا به حال به این فکر کردید که چرا برای پسرها ابرقهرمانانی مثل سوپرمن و اسپایدرمن و الگوسازی می‌کنن و برای دخترها باربی‌های بی‌خاصیت رو؟

واقعیتش اینه که دخترانه و پسرانه‌های دنیای ما خیلی زیادن. من چرخی در اینترنت زدم تا ببینم در محصولات واقعی اوضاع چطوره.

کلارکس یه جفت کفش برای بچه‌های مدرسه‌ای طراحی کرده بود. نسخه‌ی دخترونه اسمش عروسک خوشگل و نسخه‌ی پسرونه اسمش فرمانده بود. کفش دخترونه داخلش پترن‌های قلبی شکل داشت، در صورتی که ورژن پسرونه‌ش با المان‌های فوتبالی تزیین شده بود.

این طراحی حاوی پیام مشخصی به کودکان بود. دخترا باید زیبا و پسرها باید رهبر و ورزشکار باشن یا مثلا شرکت جی سی پنی تیشرت‌های رو طراحی و روی اون نوشته بود که من برای اینکه ریاضی حل کنم، زیادی خوشگلم و برادرم باید این کار رو برام انجام بده.

یا به یه سری ابزارآلات رسیدم مثل پیچ‌گوشتی و انبری که رنگشون صورتیه و عنوان زنونه بود یا وسایلی رو دیدم مثل ناخن‌گیر، گوش‌ پاک‌کن، اسنک خوراکی، هدفون، شاید باورتون نشه اما نون، آجیل، خمیر دندون و خیلی چیزای دیگه که برچسب دخترونه و پسرونه داشتن.

شریل سندبرگ مدیر ارشد عملیات فیس‌بوک میگه که ما نمی‌تونیم چیزی باشیم که نمی‌بینمش. اون میگه بدون داشتن رل‌ مدل‌ها و تصویرسازی رسانه‌ها، شکستن استریوتایپ‌ها و کلیشه‌های جنسیتی عملا غیرممکنه.

خود ایشون چند سال پیش پروژه‌ی عکاسی‌ای رو راه‌اندازی کرده و زن‌ها رو در مشاغل مختلف به تصویر کشید. مثلا زنان در جایگاه یک مهندس، برنامه‌نویس، معمار و پزشک. با این امید که کلیشه‌های ذهنی و تصویری این مشاغل تا حدی از بین بره.

شرکت متل هم در پروژه‌ی خودش به عنوان فاصله‌ی رویایی، هدفش اینه که به دخترا منابع کافی رو اختصاص بده و حمایتشون کنه تا باور کنن می‌تونن به هر جایگاهی برسن.

اون‌ها یک مرکز تحقیقاتی‌ای راه‌اندازی کردند و در راستای این هدف محصول و محتوا تولید می‌کنن. هر ساله هم ده نفر از رل مدل‌ها و شخصیت‌های برتر زن رو انتخاب می‌کنن و عروسکش رو میسازن.

از بین شخصیت‌هایی که عروسکش رو ساختن میشه به فریدا هنرمند معروف، ابتهاج محمد، اون قهرمان شمشیربازی محجبه و کلی زن دانشمند و ورزشکار و هنرمند اشاره کرد.

ابتهاج محمد و عروسک ساخته شده براساس شخصیت او
ابتهاج محمد و عروسک ساخته شده براساس شخصیت او


یا کمپین بین‌المللی بذارید اسباب بازی‌ها اسباب بازی باقی بمونن از شرکت‌های تولیدی اسباب‌بازی و ناشران کتاب‌ها می‌خواد که دست از کلیشه‌ها بردارن و بیش از این به دنیای جنسیتی دامن نزنن.

و شرکت الویز، کمپین‌هایی راه انداخته با شعار مثل یک دختر که سعی داره استریوتایپ‌های شکل گرفته در مورد دختران رو بازسازی کنه.

دنیای اطراف ما پر از پیام‌های جنسیتیه، چیزهایی که بین ما و جنس مخالفمون فاصله‌های بی‌بدیلی میندازه و بدتر از اون در بسیاری از موارد ما رو از اون ایده‌آلی که می‌تونیم بهش تبدیل بشیم دور می‌کنه.

ممکنه بگید کودکان به صورت ذاتی ترجیحاتی در انتخاب اسباب بازی‌ها دارن و ما هم نباید طبیعتشون رو بهم بزنیم ولی واقعیت اینه که ماها در هیچ بخشی از تربیت بچه‌ها اون‌ها رو به حال خودشون رها نمی‌کنیم‌.

بهشون صحبت کردن یاد میدیم، دوست دارن با دست غذا بخورن اما ما قاشق به دستشون میدیم، پس چطور میشه که نسبت به اسباب بازی‌ها که ابزار اولیه‌ی شناختیشونه غفلت کرده و کمک می‌کنیم تا مهارت‌های کلیدی‌ای که برای موفقیت لازم دارن رو به صرف اینکه مناسب جنسشون نیست فرا نگیرن.

یکم موشکافانه‌تر ببینید. چه چیزی توی ماشین، لگو یا عروسک وجود داره که با ذات کودکان، نه به عنوان یک دختر یا پسر، بلکه به عنوان یک انسان منافات داره‌.

مگه این نیستش که ما در نقش انسانیم و برای ارتباط با محیط پیرامون نیاز به مجموعه‌ی مشترکی از توانمندی‌ها داریم‌. آیا در نیازمندی‌های ابتدایی و فیزیکی ما تفاوت‌های بارزی وجود داره که ما رو به این نتیجه رسونده که نیازمندی‌های اجتماعی رو هم تا این حد متمایز تعریف کنیم؟

من فکر می‌کنم برای انسان به عنوان یادگیرنده ترین موجود کره‌ی خاکی، مهم‌ترین استریوتایپی که باید شکست بشه، استریوتایپ‌های آموزشی و مرزبندی‌هاییه که به دنیای کودکان هم رحم نمی‌کنه‌.

این قسمت چهارم روزن بود. ممنونم از شما که به من گوش کردید، همینطور ممنونم از مسلم رسولی عزیز که موزیک ابتدا و انتهای این پادکست رو برای من ساخت.

روزن رو می‌تونید از تمامی اپ‌های پادگیر مثل کست باکس، اپل پادکست و گوگل پادکست یا از طریق نام‌لیک دریافت کنید.

توی تلگرام، توییتر و اینستاگرام هم می‌تونید آیدی روزن پادکست رو دنبال کنید تا هم بیشتر با هم در ارتباط باشم و هم این که اگه دوست داشتید مطالب تکمیلی هر قسمت رو هم ببینید.

اگر هم روزن رو گوش دادید و دوسش داشتید، خوشحال میشم به بقیه هم معرفیش کنید. تا قسمت بعدی، هدیه، خرداد ماه 1398.

موزیک پایانی روزن



بقیه قسمت‌های پادکست روزن را می‌تونید از طریق CastBox هم گوش بدید.

https://castbox.fm/vd/165328375