اعتماد و معنایی که ندارد

آیا همه قابل اعتمادند؟
آیا همه قابل اعتمادند؟


اول باید بگوییم که این متن قرار است مختصری در مورد اعتمادهای کاذب صحبت کند و بعد از این بپرسیم که تا به حال پیش آمده بخواهید کاری انجام دهید و تصمیم‌تان را با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید؟ مثلا این که می‌خواهید رژیم بگیرید، ورزش کنید، درس بخوانید و موضوعاتی مشابه؟

در این مواقع ما به صورت داوطلبانه خودمان را متعهد به انجام کاری می‌کنیم که اگر انجام‌اش ندهیم مورد قضاوت، سرزنش و پیامدهایی ناخوشایند قرار می‌گیریم، چرا که عُرف یا اخلاق بایدی در جامعه ما را به عنوان کسی قضاوت می‌کند که نسبت به آنچه تعهد کرده وفادار نبوده/نمی‌ماند. در این مواقع ما خودمان را درگیر محدودیتی اجتماعی کرده‌ایم و اگر نتوانیم آنچه گفته‌ایم را انجام دهیم از نظر دیگران فرد مورد اعتمادی نخواهیم بود. حال بیایید کمی به محدودیت اجتماعی فکر کنیم، به این که چیست و چه نتیجه‌ای بر اعتماد دارد. چرا که آدم‌ها در شرایط مختلف به گونه‌ای رفتار می‌کنند که به آن‌ها اعتماد شود، اما آیا همه قابل اعتمادند؟

اعتمادِ پاره‌وقت و محدودیت‌های اجتماعی

محدودیت‌های اجتماعی یکی از ابزارهای قدرتمند و نامرئی موجود در هر جامعه‌ای است که نه جایی نوشته می‌شود و نه کسی کنترل شفافی روی آن دارد، در حقیقت مجموعه‌ای از قضاوت‌های مختلف است. این محدودیت‌ها نیرویی عظیم با خود دارند که به طور کلی ما را مجبور می‌کنند نسبت به انجام کاری که به آن متعهد شده‌ایم، وفادار بمانیم تا دیگران ما را به عنوان فردی قابل اعتماد بشناسند حال آن که بسیاری از چیزهایی که افراد به آن وفادار می‌مانند خواسته‌ای درونی و واقعی نیست، بلکه تظاهری اجباری است.

رفتارها و محدودیت‌های اجتماعی می‌تواند مورد اعتماد بودن را تقویت کند، اما این محدودیت برای مورد اعتماد بودن کافی نیست. در این شکل از ایجادِ اعتماد ما خودمان را با محدودیت‌های اجتماعی تطبیق می‌دهیم، نه با آنچه به آن باور داریم. ما انتظارهای کسی/اجتماعی را که می‌خواهد به ما اعتماد کند را در قراری نوشته نشده امضا می‌کنیم و متعهد به انجام‌اش می‌شویم، اما معمولا کسی که به ما اعتماد می‌کند از انگیزه‌های اصلی ما چیزی نمی‌داند.

زمانی که انگیزه اولیه کسی که برای دریافت اعتماد خود را متعهد به انجام انتظاراتِ دیگری می‌کند مشخص نیست هیچ تضمینی وجود ندارد که فرد به این اعتماد خیانت نکند. کارفرمایی را در نظر بگیرید با تمایلاتِ آزار جنسی که با کارمندان خانم، بسیار محترمانه رفتار می‌کند، اما نه به دلیل احترام به زنان، چرا که او علاقه‌ای برای رفتار خوب با کارمندان زن ندارد، اگر این‌طور رفتار نکند در برابر قضاوت‌های عرف/بایدی جامعه گرفتار خواهد شد.

رفتار این کارفرمای فرضی ممکن است قابل اطمینان و پیش‌بینی باشد، اما چنین کسی به معنای واقعی قابل اعتماد نیست. محدودیت‌های اجتماعی می‌تواند منجر به ایجاد اعتمادی اولیه شود، اما تضمینی بر ادامه‌ی آن وجود ندارد و ما نمی‌توانیم صرفا به این دلیل که کسی در بین مردم به عنوان یک شخص معتمد شناخته می‌شود بدون در نظر گرفتن احتمال خیانت اعتماد کنیم. چنین فردی به دلیل محدودیت‌ها است که قابل اعتماد است و اگر این محدودیت‌ها کم‌رنگ شود، هر لحظه باید منتظر خیانت وِی بود.

حال این محدودیت‌های اجتماعی را می‌توانیم به نقش‌های مختلفی که افراد در زندگی/جامعه ما داشته‌اند بسط دهیم و به مواردی فکر کنیم که اعتماد کرده‌ایم و به این اعتماد خیانت شده؛ هرچند اعتماد نه به معنایی که دارد، اعتماد به معنایی که ندارد.