پرواز تا گذر از مرزهای محدودیت و تابو ها و کلیشه ها و پرواز و پرواز و پرواز تا انسانیت بی نهایت 🌊🍡 از زمین خوردن تا رسیدن به آسمان پر ستاره ⭐⭐
بادوم سنگی توی قلبم پارت 2
من:خوبی ؟
خودم:خوبم ؟ آره خوبم فقط خستم ، رسیدم به اونجایی که شاعر میگه دلم شده ماتم کده این همه اشک حتی واسه چشاتم بده
من:کسی هست که باهاش حرف بزنی؟
خودم: آره هست ولی من اعتقاد دارم که نباید بهش بگم
من:چرا؟
خودم:چون باید همیشه آدم مثبت و حمایتگری باشم ، باید روی پای خودم وایسم ، نباید همش غر بزنم و ناله کنم ، چون باید قوی باشم. اگه یه روزی اونا نباشن که بخام بهشون بگم حالم خوب نیس چی ؟( نه من که خوبم کی گفته خوب نیستم). من نباید وابسته کسی بشم
من: میدونی من واسش یه آدم بادرک ، شنونده خوب ، کسی که قضاوتش نمیکنه ، دوسش داره ، به حرفاش اهمیت میده ، بدون بخیل بازی هر چی که به پیشرفتش کمک کنه رو براش میفرسته، بعد دعواها پیشقدم میشه که قهر ادامه پیدا نکنه ، تا ساعت 3 نصفه شب باهاش چت میکنه، حالشون که خوب نیس چندین ساعت باهاش چت میکنه ، حرفای قشنگ میزنه و میگه من کنارتم ، عیبی نداره از ایناعم میگذریم. که بابت گفتن این حرفای محبت آمیز حس بدی دارم ، انگار خودمو خورد کردم و زیاده روی کردم من پشت سرشون معمولا حرف نمیز..
خودم : دروغ نگو پشت سر دو نفر تاحالا حرف زدی ، خودتم میدونی و بابتش عذای وجدان داری
من: آره چون عصبانی بودم ، ولی حس گناه دارم که اینکارو کردم ، داشتم میگفتم ، کلی تلاش کردم واسه اینکه نگهش دارم ، هنوزم هست ولی ...

خودم :ولی ؟
من: ولی من حس کردم ،هر لحظه نبودشو حس کردم ، هر بار ترسیدم که دیگه نباشه ، که بره ، چون من باورش کردم ، هنوزم باورش دارم ، چون بعد اون نمیخام خودمو انقد به پای کسی بریزم ، انقد از خودم مایه بزارم .
و در آخر
اگه روی سر کسی جا نداری پس فرش زیر پایش هم نشو🔮
مطلبی دیگر از این انتشارات
عزت نفس
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به دخترم
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوباره جوونه میزنم