خودتو حروم آدما نکن


چقد خودمو حروم کردم ، حروم آدمای دوزاری ، متظاهر ، دورو، ناخالص

آدمایی که فقط ظاهرشون شبیه آدمه ، همش غیبت ، دروغ ، همش نقشه برای آزار هم

یعنی نمیتونید در همراه با قدرت انسانیت رو هم در نظر بگیرید ، باید حتما طرفو تا مرز بگایی ببری ؟

سعی کردم محبتو به آدمایی نشون بدم که نمیدونستم محبت چیه و فقط به عنوان سرگرمی و رفع نیازهاشون میدیدن . من از ته قلبم بغلشون میکردم و به حرفاشون گوش میدادم ولی اونا فقط برای سرگرمی و خوش گذرونی باهام وقت میگذروندن

سعی میکردم به آدمایی احساس امنیت بدم که از ناامن ترین آدما هستن

کنار آدمایی بودم و غماشونو به آغوش کشیدم که تو روزایی که نا نداشتم نفس بکشم داشتن با رفیقاشون میخندیدن و حتی بهم نگاهم نکردن

دلم واسه اون بغلا تنگ نشد؟ واسشون صدبار مردم و زنده شدم .

عصبانی نشدم ؟ غمگین نشدم؟ متنفر نشدم؟ شدم ولی بخشیدم و رها کردم و رد شدم .

آره متاسفانه باید بعضی وقتا آدم از اونایی که براش عزیزن فاصله بگیره . چون اینجوری براش بهتره و میتونه از خودش محافظت کنه

فکر کن آدم در مقابل کسایی که براش امن بودن الان باید از خودش محافظت کنه

ولی به این نتیجه رسیدم درد و زخم ، درک عمیقی از زندگی به آدم میده
البته اگه نفرت و سیاهی که بهشون داره رو بزاره کنار

انگار دیگه اون آدم خامه نیستی و پخته شدی

خیلی چیزا تو این یه سال یاد گرفتم
با همه سختیاس خیلی خوشحالم که اینجوری گذشت و خیلی چیزا رو تجربه کردم

ولی نباید به مدت طولانی از آدما عصبانی باشی و نفرتشونو تو خودت نگه داری
حتی اونایی که خیلی اذیتت کردنو باید ببخشی ولی دوباره مث قبل بهشون برنگردی و ازشون رد شی

تو نفرتشونو نگه ندار ، بگذر و شعرشو بنویس

من رها کردم ، گذشتم . سخت نبود؟ اون روزا نفسم بالا نمیومد ، امروزم یکم شبیه اون روزا بود .

ولی با غمام صلح کردم ، فهمیدم غم هیچ جا نمیره باید با تمام محبت و عشق در آغوشش بگیری



و در آخر

بسوزان ، بگذر و از اول بساز