من عزیزم ببخشید

من عزیزم ، خیلی بد رکب خوردی؟ عب نداره فدای سرت .

دیگه انقد زخمیت کردن که بخاطر صمیمی شدن و دوست داشتن آدما ذوق که نمیکنی هیچ ، میترسی؟

تو از ته عمق قلبت اونو دوست داشتی و هر وقت حالش خوب نبود تمام غماشو بغل میکردی و مث بچت ازش محافظت میکردی؟

واسش دلسوز بودی و حس میکردی مسئولشی؟ هرکاری کردی واسه اینکه کنارت احساس امنیت کنه در حالی که اون بجای یه پناهگاه به چشم یه تفریحگاه نگاه میکرد ؟

وقتی حالت خوب نبود طوری رفتار کرد که انگار نمیبینه؟

تو از بغل متنفر بودی و فقط اونو بغل میکردی ولی اون

یه جوری میچسبید به همه که حس میکردی دارن قلبتو تو مشتشون فشار میدن و وقتی بهش میگفتی اذیت میشی میگفت به تخمت من تو بغل کیم؟

تمام احساساتی که بهش داشتی ، دوست داشتنش ، محبت بهش ، حساس بودنت بهش ، امنیت دادنت همش براش درحد سرگرمی بود ؟

نور باید همیشه بتابه
نور باید همیشه بتابه


ببخشید معذرت میخام که تو این چند وقت هر چی زخم بود بهت زد و منم نتونستم ازشون بگذرم ، نمیدونم چرا ، واقن نمیدونم ...

ولی این بار دیگه انگار واقن تموم شد، چیزی که برام بود، دوست داشتنش و فقط برای این تموم نشد برای همه آدما ، اعتماد کردن بهشون و توجه کردن بهشون ، دل رحم بودن همش تموم شد

از آذر 1403 مدام میگفتم کی تموم میشه باور کردنش ؟

https://vrgl.ir/BoXwU

(توی این پست)

کی خلاص میشم از این چرخه معیوب ولی بلاخره تموم شد . با اینکه ندیدنش به دلایلی ممکن نیست ولی دیگه رامش نمیشم ، تمام چیزایی که میتونست باهاش خرم کنه رو باخت ، دوست داشتنش تموم شد و الان بعد از اینکه حس کردم تو روح هم نفوذ کردیم و ارتباط عمیقی بینمون شکل گرفته ، باید قبول کنم که برای من اینجوری بوده برای اون فقط یه وسیله ای برای کنترل کردن ، بازی کردن ، به دست آوردن فرصت ، جولون دادن و یه بلیت برای استفاده کردن داشته .

الان دیگه خیلی خسته شدم . باید دور شم ، زخمامو آروم کنم، خودمو پیدا کنم و دیگه به اون نسخه احساسی سابقم برنگردم



و در آخر


امروز در آخری نداریم بیخیال .