فریاد رسی نیست ، شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

فریاد رسی نیست

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)

---------------------------------

بی تو فریاد رسی نیست خودم می دانم

بی تو من یکه و تنها و غمین می مانم

این همه شعر و غزل را به امید کرمت

همه را من به عنایات شما می خوانم

تو کریمی و کرامت ز کریمان خواهند

کشتی غمزده ام سوی شما می رانم

از در شوق به امید وصالت دم مرگ

همه شب وقت سحر نم نمی از بارانم

قطره ای آ ب بده تشنه لبان خود را

من به عشق تو اسیرم همه دم عطشان

به زلالی و به پاکی و به شفافیتت

من مشتاق ببین عاشقم و حیران

در حریم دل من باز چه آشوبی شد

بی تو من حصر در این وادی و این زندانم

نای نی سوزد و زخمی بزند بر جانم

با دلی غمزده من زخمی یک برهانم

مرحم این دل صد پاره تویی می دانی

بی تو فریاد رسی نیست خودم می دانم

------------------------------

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)