می گفت حسین

می گفت حسین

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)

------------------------------

آوای خوش بهار می گفت حسین

در چرخش روزگار می گفت حسین

مجنون پی لیلی شب تا به سحر

درکوچه و بازار می گفت حسین

عاشق پی معشوق بی تاب و قرار

بر وصل رخ نگار می گفت حسین

عطر نفسش پر نمود دشت و چمن

شب بو لبِ جویبار میگفت حسین

شعبان به حضور تو گرفته عطری

آن وارثِ ذوالفقار می گفت حسین

آغوش عزیز عالمین مأمن توست

یک مادر بی قرار می گفت حسین

در سوم شعبان شنیدم فُطروس

با نم نم چشم زار می گفت حسین

از لطف و کرامت شه تشنه لبان

بگرفته شِفا ز یار می گفت حسین

سیّد الشّباب اهل بیتی هر جا

هم مجیر و مستجار میگفت حسین

در صحنه ی جنگ قمر هاشمیان وقت رجز و شعار می گفت حسین

از کعبه صدای ارجعی می آ مد

چون حضرت کِردگار میگفت حسین

خنجر نبرید حنجر تشنه ی او

خون از دم آبشار می گفت حسین

در طشت زر و قاری روی نیزه

تا نیزه و نیزه دار می گفت حسین

زینب همه دَمْ همه جا در همه حال

می دید نگارو زار می گفت حسین

-----------------------------------

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)