از قطع سرو کشمر تا سر بریدن تک نخل ساحل کویری دَرَک

دکتر علی نیکویی | ایران‌شناس
وقتی خبر سربریدن تک نخل ساحل کویری دَرَک را شندیدم تمام مدت در فکرم یاد بریده شدن سرو کشمر در زمان خلافت عباسیان می‌آید، نمی‌دانم چرا اما داستان مرا رها نمی‌کند.

بر باور زردشتیان، اشو زرتشت دو درخت سرو با بخت‌خجسته به مبارکی و فرخندگی با خود از بهشت بر زمین آورد و با دستان خویش یکی را در دهکده‌ی کشمیر و دیگری را در دهکده‌ی فریمود از توابع روستای طوس خراسان بر زمین نشاند.

این درختان بزرگ و پرشاخ‌تر و سُترگ‌تر گشتند چنان که هر کس این درختان را می‌دید در شگفتی فرو می‌رفت...

در زمان خلافت عباسیان وصف این سروها در دربار خلیفه‌ی مسلمین متوکل عباسی برفت، خلیفه که در آن زمان دستور ساخت کاخی در سامره را داده بود امر کرد آن دو سرو را ببرند و به بغداد بیاورند.

و اما بشنوید داستان قطع سرو کاشمر را از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی.

?

این دو درخت سرو کشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی‌الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و به امیر طاهر بن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ‌های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست بازنهند و شاخ‌ها به میخ به هم باز بندند چنان‌که هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبرگان جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت کنیم درخواه تا از این بریدن درخت درگذرد، چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته‌اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.

پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأ الشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنان‌که در کتب آورده‌اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده‌است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه؛ و گفته‌اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آن جا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ‌ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.

چون بیفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندان که آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می‌کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند. پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ‌ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.

آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آن شب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت؛ و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک؛ و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ‌کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است …

این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد یا ریشه آن را ببیند، بی‌درنگ خواهد مرد و متوکل نیز به دست غلامانش کشته شد.