دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
از مشاهیر نامآشنا تا مشاهیر صورتآشنا!
اصولا در دوران جدید قهرمان ملی، ادیب، رهبر اپوزیسیون، متفکر، هنرمند و... شدن، به هیچعنوان لازم به شاخص بودن در آن فن نیست! مهم آن است که ارباب رسانههای مجازی بخواهند شما را در هر چیزی معروف نمایند؛ اگر بختیار باشید! و شاهین اقبال و نظر مساعد "کنترلگران اذهان عمومی" بر شانهی شما بنشیند شما با انبانی تهی از هر فن و علمی میتوانید چهرهی شاخص آن زمینه باشید! مثلا ورزشکاری میشود رهبر یک اعتراض سیاسی! عملهی استبدادی میشود کارشناس مبارزه برای دمکراسی و...!
بله خواندن خطهای بالا برایتان ناباورانه و خندهدار است اما ما مردم با حجم بالای ادعا با مدرکهای لیسانس و فوقلیسانس و دکتری؛ عوام هستیم! زیرا چنین واضحاتی را در میدان عمل تشخیص نمیدهیم!
عباس کیارستمی در جایی از خاطراتش گفته: اولینبار که اخوانثالث را دیدم ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﻬﺮﺁﺑﺎﺩ بود، ﺍﺧﻮﺍﻥﺛﺎﻟﺚ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﯽﺗﺠﺮﺑﻪ ﮔﻮﯾﺎ ﺍﺷﮑﺎﻻﺗﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﺍﺛﺎﺛﯿﻪﯼ ﺳﻔﺮ ﺩﺍﺷﺖ. ﻗﺼﺪ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﻟﻨﺪﻥ ﺩﺍﺷﺖ... ﺑﻪ ﻣﺴئوﻝ ﮔﻤﺮﮎ ﮔﻔﺘﻢ " ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺧﻮﺍﻥﺛﺎﻟﺚ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺍﻇﺒﺶ ﺑﺎﺵ، ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ".
ﻣﺴﻮﻭﻝ ﮔﻤﺮﮎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪ: " ﮐﯽ؟ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺩﻡ ؟! " ﮔﻔﺘﻢ "ﺑﻠﻪ. ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺩﻡ". ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ. ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺵ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻭ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﻓﺎﻗﻪ ﻧﮑﺮﺩ. ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ. ﺑﺎ ﺧﻀﻮﻉ ﻭ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻡ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺩ. ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﻣﺤﺸﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ. ﺗﻮﯼ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﻬﻠﻮﯾﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ "ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺧﻮﺍﻥ ﺛﺎﻟﺚ ﺍﺳﺖ". ﭘﺮﺳﯿﺪ" ﮐﯿﻪ ؟" ﮔﻔﺘﻢ "ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺳﺖ". ﺳﺮﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﺪ. ﻭﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ "ﺩﺭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟" ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺁﻣﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺟﺰﻭ ﻣﺸﺎﻫﯿﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﻪ ﻧﺎﻣﯽ ﺁﺷﻨﺎ!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوتاه نوشتههای زن؛ زندگی، آزادی(۳)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پدیدهی "اثر شوفر" بزرگترین تهدید برای ایران!
مطلبی دیگر از این انتشارات
زنان روسپی در دوران مغولان