دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
از کفر او تا دین تو
دکتر علی نیکویی
با مرگ دانشمند برجستهٔ ایرانی - آمریکایی، آقای فیروز نادری [معاون پیشین مدیرکل تنظیم راهبردهای آزمایشگاه پیشرانش جت در ناسا و مدیرکل اکتشافات منظومهٔ شمسی] در روز نوزدهم خردادماهی که گذشت؛ گروهی از ایرانیان علاقهمند به وی در صفحات مجازی خویش با ابراز تأسف و تألم به مرگ ایشان واکنش نشان دادند و همین امر باعث شد برخی از رسانههای داعیهدارِ دینداری و مجریان و سلبریتیهای ظاهراً متشرع! شمشیر کینه از نیام بکشند و "وا اسلاما" کنان بر سر دیگران بکوبند که فیروز نادری خداناباور بود و مرگش نه اسباب تألم که سبب شادی است! و چنان ابراز تأسف مردم از مرگ فیروز نادری در صفحات فیلترشدهٔ مجازی برای ایشان گران آمد که یکیشان[محمدرضا شهبازی] دید لعن و نفرین در فضای مجازی روحش را آرام نمیکند پسروی تُرش کرده و عربدهجوی در صدا و سیما ظاهر شد و بر سر مردمی که عکسی و یادی از فیروز نادری اشتراک کرده بودند بانگ بلند سر داد که شما را شرم باد که از مرگ خداناباورِ کافری سوگ دارید!
اما این اکتشاف بزرگ [خداناباور بودن / کافر بودن فیروز نادری] دوستان بهظاهر متشرع از کجا نشئت گرفت؟!
دقیقا قسمتی از یک مصاحبه تلویزیونی و پاسخ به توییت یک نفر که عیناً مطلب را برای شما باز میگویم: "وقتی مجری برنامه صدای آمریکا از ایشان میپرسد که آیا شما انسان مذهبی هستید وی پاسخ میدهد: اجازه بدهید مذهب را از خدا جدا کنم؛ من اصولاً اصلاً به مذهب از هیچ نوعش اعتقاد ندارم؛ چون فکر میکنم که مذهب وسیلهای است که همه را از هم جدا میکند؛ خدا هم آنطور که در مذاهب تعریف شده و زمین را آفریده و بهشت و جهنمی وجود دارد، به آن هم اعتقاد ندارم. من فردی عرفانی هستم و به چیزی خارج از خودم عقیده دارم؛ ولی نه در چارچوب مذهب و آنطور که تعریف کردند"
پس اگر مراد دوستان آقای شهبازی از کافر همان خداناباور بودن است، نقلقول ذکر شده از ایشان کاملاً روشن است که دست بر داستان فیروز نادری انسانی خداباور بوده، تنها مذهبی را قبول نکرده بودند؛ بی مذهب بودن با بیخدا بودن دو تعریف مجزا است. ضمناً علاوه بر باور به خدا، خود را انسانی عرفانی میدانستهاند، فراموش نکنیم فیروز نادری یک دانشمند بود و فردی در جایگاه علمی ایشان، گزینش سخنش بادقت است؛ در لغتنامه دهخدا ذیل عرفان آمده: به معنای «شناختن» است و در اصطلاح به ادراک خاصی گفته میشود که از راه تمرکز بر باطن نفس (نه از راه تجربهٔ حسی و نه از راه تحلیل عقلی) به دست میآید و در جریان این سیروسلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل میشود.
دیگر ادلهٔ دوستان در کفر و خداناباوری فیروز نادری یک توییت است با این مضمون: "دوستی گوشزد کرد که تو که به مذهب اعتقادی نداری، چرا توی مصاحبه چندین بار گفتی انشا الله؟ گفتم درست میگی ولی لغت مشابه به ذهنم نرسید. پیشنهاد داد بهجای «انشا الله» میتونی بگی «به همت مردم»"
کدام قانون شرع به ما میگوید اگر کسی از واژهٔ انشا الله بهره نجست خداناباور است و کافر؟!
یاد داستانی از کتاب تذکره مجالس النفائس[1]افتادم که آمده بود: "چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کُرکانی بر او نماز نکرد و عذر آورد که او مداح کفار بوده است!
بعد از مدتی خواب دید که حکیم فردوسی در بهشت با فرشتگان است.
شیخ به او گفت: به چه چیز خدای تعالی تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟
فردوسی گفت: به دو چیز!
یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی و دیگر آنکه این بیت در توحید گفتهام:
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چهای؛ هر چه هستی تویی[2]
و در نهایت بدین دوستان عرض میکنم این حجم از کتابهای ادبای پارسی زبان تنها برای این نوشته نشده است که ما به داشتن این کتابها افتخار نمائیم! هدف اصلی فضلای پارسی زبان از نگارش این کتابها آن بود که درس اخلاق را به ما بیاموزند؛ برای خودم و دوستان توصیه میکنم خواندن حکایت ۷ از باب ۲ گلستان جناب ابومحمّد مُشرفالدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی (علیه الرحمة)
یاد دارم که در ایام طفولیت
متعبد [زاهد، عابد] بودمی و شبخیز
و مولعِ [شیفته] زهد و پرهیز؛
شبی در خدمت پدر "رحمتاللهعلیه"
نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته
و مصحف [قرآن] بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته.
پدر را گفتم:
؛؛ از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای [نمازی] بگزارد! چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند! ؛؛
گفت: [پدر گفت]
؛؛ جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی[3]؛؛
نبیند مدعی جز خویشتن را / که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند / نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
[1] نتلیف میر نظامالدین علیشیر نوائی.
[2] مجالسالنفائس | تصحیح علیاصغر حکت | 1363 | ج2 ص343-344
[3] در پوستین خلق افتادن کنایه از عیبجویی و غیبت است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
رودکی و دربار سامانی برپادارندگان هویت ایرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اسطوره میخوانم!(16)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فقط در موزه هنرهای معاصر تهران میتوانید ببینید!