بررسی نوروز در اساطیر ایرانی

دکتر علی نیکویی

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ اسطوره‌ی جمشید و جم و جام شمایید!
نوروز بمانید که ایّام شمایید!


نوروز یک جشن کیهانی است که مرتبط با تولد و مرگ کسی نیست. در فرهنگ‌های دیگر این جشن در ارتباط با میلاد یک فرد مانند مسیح قرار می‌گیرد. در نوروز اما صحبت از رستاخیز طبیعت است، دومین تمایز را می‌توان در تغییر زمان برگزاری این جشن دانست که در بسیاری فرهنگ‌ها در وسط زمستان است. اما مزیت فوق‌العاده‌ای که نوروز دارد در این است که با آغاز بهار آغاز می‌شود، هنگامی که پرتو آفتاب به برج حَمَل می‌افتد. امتیاز فوق‌العاده این جشن بر فرهنگ‌های دیگر در این امر است که ممکن است به مرور زمان از یادها رفته باشد، اما هم‌زمانی نوروز ایرانی با طبیعت نکته برجسته و امتیازی برتر به حساب می‌آید. در نوروز نوشدگی عالم کبیر با نوشدگی عالم صغیر همراه می‌شوند؛ طبیعت نو می‌شود، من و شما نیز نو می‌شویم. در مراسم نوروز لباس نو پوشیده می‌شود، شست و شو صورت می‌گیرد، آراستگی انجام می‌شود و... که این اعمال و نوشُدِگی رفتار همزمان با نوشدگی عالم طبیعت می‌گردد. تقارن آدمی و طبیعت از امتیازات نوروز است.[1]

از داستان سیاوش تا نوروز

در ارتباط با فرارسیدن سال نو، فرهنگ بومی وسیعی با وجوه مشترک از دره‌ی سند تا آسیای غربی به چشم می‌خورد (بهار،1376: 339) بدین ترتیب که هرساله جشن آیین باشکوهی، در بزرگداشتِ ایزد گیاهی برگزار می‌شده‌است. هر چند که مناسک این جشن، در همه جا کاملا همسان نبوده‌است. معمولا در این جشن‌ها که به جشن مرگ و رستاخیز ایزد گیاهی معروف بود، ابتدا مراسم سوگواری برگزار می‌شد و سپس، گو اینکه ایزد گیاهی زنده شده، به شادی و پایکوبی می‌پرداختند. به این ترتیب، می‌پنداشتند که ایزد گیاهی، لطف خود را شامل حال آن‌ها خواهد کرد و آن سال محصولات پربارتری خواهند داشت. مرگ و رستاخیز ایزد گیاهی، همواره با آغاز سال نو همراه بوده‌است و هدف از برگزاری این آیین‌ها، جلبِ ترحمِ ایزدِ باروری و در نتیجه، برانگیختن نیروهای زایای طبیعت بوده‌است. در قلب هر اسطوره‌ی باروری، ایزدانی موسوم به «ایزدان گیاهی» قرار داشتند که مرگ و رستاخیز آن‌ها نمایانگر زمستان و بهار طبیعت بود. این ایزدان که سرشتی گیاهی داشتند، به شدت مورد احترام اقوام بدوی بودند. مردم با ادای احترام بسیار به پیشگاه این ایزدان، می‌کوشیدند با جلب محبت آن‌ها سالی پربار و فراخ پیش رو داشته باشند. از جمله ایزدان گیاهی می‌توان به اوزیریس (در اساطیر مصر) و آتیس (در اساطیر یونانی) و دموزی (در اساطیر سومری) اشاره کرد. (رضایی و...،1390: 57) اعتقاد به مرگِ ایزدِ گیاهیِ شهید شونده در بین بومیان نجد ایران و دیگر ادیان آسیای غربی نیز به چشم می‌خورد و در هر منطقه بنابر آیین محلی خود اجرا می‌شده‌است. در شهادتِ این ایزد، عزاداری‌های عمومی برپا می‌شد. سینه‌زنی، زنجیرزنی، زخم زدن به خویشتن و زاری‌ها، از مراسم معمول در این عزاداری‌ها بوده‌است، به ویژه زنان در گریستن و زار زدن عهده‌دار وظایف مشخصی بودند. در کتاب تاریخ بخارا (نوشته شده در ۳۳۲ قمری) آمده‌است که زمان انجام عزاداری‌های سیاوشی قبل از نوروز بوده‌است. آثار متعددی به صورت نقش بر دیوار در پنجکینت در دره‌ی رود زرافشان در تاجیکستان یافت شده‌است که عزاداری‌های سیاوشی را می‌رساند. (بهار،1376: 170) در ایران، آیین مرگ و رستاخیز سیاوش با نوروز پیوند خورده‌است؛ به این ترتیب که چند روز پیش از عید، به سوگ سیاوش می‌نشستند و با فرارسیدن نوروز، به جشن و شادی دست می‌زدند؛ چنان‌که گویا سیاوش، زنده شده باشد. (رضایی و...،1390: 57)

سیاوش در اوستا به معنی دارنده‌ی اسب سیاه است، مهرداد بهار در مورد سیاوش می‌نویسد: آئین سیاوش به آئین‌های ستایش ایزد مربوط است و بدین روی شاید از واژه اوستایی به معنی مرد سیاه یا سیه‌چرده باشد که اشاره به رنگ سیاهی است که در این مراسم به چهره می‌مالند یا به صورتکی سیاه است که به کار می‌برند؛ مهرداد بهار مراسم حاجی فیروز را با آئین سیاوش مربوط می‌داند و آن را از آئین‌های کهن بومی ایران بحساب می‌آورد.

در اوستا از سیاوش به نیکی یاد شده و مورد ستایش قرار گرفته و او همراه کی‌کاووس در شمار کویان (برابر کیانیان شاهنامه فردوسی) آمد است. پدر سیاوش، کی‌کاووس دو همسر داشت یکی سودابه که دختر شاه هاماوران (یمن) و دومی دختر افراسیاب تورانی که سیاوش از این این دختر زاده شد. در شاهنامه‌ی فردوسی شرح مفصلی از داستان سیاوش می‌آورد گه: رستم پهلوان تربیت سیاوش جوان را عهده‌دار می‌گردد و شاهزاده را با خود به سیستان می‌برد، سیاوش هنگامی که جوان و زیبا روی شد و پهلوانی را از رستم دستان آموخت به سوی پدر تاجدار خویش باز می‌گردد اما سودابه همسر شاه شیفته‌ی سیاوش می‌گردد و قصد کامجویی از او را دارد، سیاوش تسلیم هوسرانی زن نمی‌گردد و این خود باعث توطئه چینی علیه سیاوش می‌شود. سودابه در نزد شاه کی‌کاووس به سیاوش تهمت خیانت می‌زند پس شاه و موبدان مجبور می‌شوند برای اثبات بی‌گناهی سیاوش به او رسم کهن گذشتن از آتش را پیشنهاد دهند و سیاوش در حضور شاه و موبدان و بزرگان وارد دریای آتش می‌شود و سالم بیرون می‌آید. چون بی‌گناهی سیاوش ثابت می‌شود کی‌کاوس قصد تنبیه سودابه را می‌کند اما سیاوش پادرمیانی می‌نماید و جان زن را می‌خرد؛ از این رخداد چندی نمی‌گذرد که آتش جنگ میان ایران و توران بپا می‌خیزد و سیاوش به همراه رستم پهلوان به سوی جنگ با افراسیاب تورانی رهسپار می‌شود. در میدان جنگ پیروزی با سپاه ایران به فرمادهی سیاوش اتفاق می‌افتد و میان سیاوش و افراسیاب پیمانی بسته می‌شود و خبر پیروزی سیاوش به پدر تاج‌دارش می‌رسد اما کی‌کاووس شاه از روی طمع نتیجه‌ی پیمان‌نامه‌ی سیاوش را نیک نمی‌شمارد و به سیاوش دستور می‌دهد پیمان خویش را با افراسیاب بشکند[1] و دوباره بر توران بتازد! سیاوش که حاضر به پیمان‌شکنی نبوده از پدر دلگیر می‌شود و بناچار به لشکر تورانیان پناه می‌برد، افراسیاب سیاوش را شکوه‌مندانه پذیرا می‌شود و دختر خویش فرنگیس را به همسری او در می‌آورد و شهری بنام سیاوش‌گرد یا "گنگ‌سیاوش" را بنا می‌کند؛ اما روزگار شوم بر سیاوش می‌رسد زیرا گرسیوز برادر افراسیاب به سیاوش حسادت می‌نماید و علیه او نزد افراسیاب توطئه می‌چیند و عاقبت افراسیاب دستور کشتن سیاوش را می‌دهد و سر سیاوش را تورانیان می‌برند؛ اما قطره‌ای از خون سیاوش بر زمین می‌ریزد و گیاهی رشد می‌کند. فرنگیس همسر سیاوش به همراه پسرش کیخسرو نزد پیران ویسه پهلوان نامی توران پنهان می‌گردد.

در این مدت در ایران دو مصیبت رخ می‌دهد یکی خشکسالی و دیگری حملات افراسیاب تورانی؛ گودرز پهلوان در خواب حل مشکل را در می‌یابد و پسر خویش گیو پهلوان را به دنبال همسر و فرزند سیاوش به توران می‌فرستد؛ گیو پس از هفت سال جست و جو کیخسرو و فرنگیس را می‌یابد و به ایران می‌آورد؛ زمان آمدن کیخسرو و نجات ایران از خشکسالی در بهار است.

اکنون از متن اسطوره دست می‌شوئیم و به تفسیر آن می‌پردازیم؛ سیاوش نماد و نشان خدای نباتی است زیرا با مرگ او از خونش گیاه می‌روید، سیاوش نمادکشتزارها است نشان این امر از به آتش رفتن او می‌توان بازیافت که نماد خشک شدن و زرد شدن گیاه در هنگام انقلاب تابستانی[2] است که هنگام برداشت محصول است و تصدیق تفاسیر بالا آن است که آئین سیاوش در ماورالنهر که خواستگاه اصلی این اسطوره است در آغاز تابستان انجام می‌یافته و تقویم‌های سغدی و خوارزمی با آغاز تابستان شروع می‌شده؛ سیاوش در نوروز کشته می‌شود و در ششمین روز سال نو یا نوروز بزرگ رستاخیز می‌کند در تقویم زرتشتی این پنج‌روز بنام پنجه دزدیه به آخر اسفند منتقل شده است و جشن رستاخیز سیاوش عملا به اول فروردین افتاده است. اسطوره‌ی سیاوش هزاره‌ها پیش از میلاد مسیح آئینی وسیع در آسیای مرکزی بود که حتی پس از پذیرش اسلام در آن سامان رواج کامل داشت چنانکه مولف تاریخ بخارا پس از آنکه شرح کوتاهی از ماجرای سیاوش می‌دهد می‌نویسد: بخارا را بر کشتن سیاوش سروده‌های عجیب است و مطربان آن سرودهای را کین سیاوش می‌گویند.

اساطیر زرتشتی می‌گوید آفرینش جهان 365 روز به درازا کشید و خداوند اول فروردین استراحت کرد پس از نظر مذهبی پایان آفرینش خدا روز نوروز است که تا آن روز همه چیز بوجود آمد. (محمدی،1380: 78) روز اول فروردین فروهر گذشتگان به زمین فرود می‌آیند و از خانه و کاشانه و صاحب خانه دیدن می‌کنند، در دیانت زرتشتی فروهر یکی از نیروهای مقدس و معنوی انسان است که پیش از آفرینش در عالم بالا وجود داشته و هنگام آفرینش بر جسم او داخل می‌گردد و اسباب رشد و ترقی انسان را فراهم می‌آورد و هنگام مرگ بار دیگر بهمان پاکی و تقدس اولی به جای خویش باز می‌گردد. کلمه‌ی فروهر در اوستا فره‌وش و در فارسی هخامنشی فرورتی و در پهلوی ساسانی فروهر می‌باشد. در فارسی فرور و معمول‌تر آن فرورد می‌باشد. فروردین که اسم عید ملی ایران و نام نخستین ماه سال است از همین کلمه است یعنی فر+ور یا فرا به معنی پیش و مقدم در سر یک دسته از لغات فارسی موجود است مثل فرزانه، فرزند و فرمان و کلمه "باور" در خود اوستا "ور" چند معنی درد و نبابر وظیفه فروهر معنی آن حمایت نمودن و پناه دادن است. (پورداوود،1307: 583)

در اساطیر ملی ایرانیان که ماخذ شاعران ایرانی و نویسندگان عرب گردیده ریشه‌ی نوروز به جمشید پادشاه پیشدادی می‌رسد، در شاهنامه‌ی فردوسی پیرامون جمشید و نوروز اینگونه سخن به میان می‌آید: که جمشید شاه تختی بساخت که دیوان آن را به دوش گرفتند و به هوا بردند و به یک روز از کوه دماوند به بابِل فرود آمدند، مردم با مشاهده‌ی این عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.

حکیم عمر خیام در نوروزنامه راجع به نوروز و ارتباطش به جمشید شاه بهترین تفسیر را از این اسطوره انجام می‌دهد: سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب در هر 365 شبانه روز و ربعی به اول دقیقه‌ی حمل باز آید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاد پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند... (محمدی،1380: 80)

نوروز در زمان هخامنشیان

گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز در دورهٔ هخامنشیان در دست نیست اما در اینکه آئین‌های این جشن در روزگار آنان مرسوم بوده‌است، تردیدی نیست. از پژوهش‌هایی که در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، به عمل آمده بر می‌آید که نوروز ایرانی در زمان داریوش بزرگ و توسط او در مصر رایج گردید؛ و نیز برخی اصول گاهشماری مصری را ایرانیان از مصر اقتباس کردند و در مقابل آئین‌های نوروز ایرانی تأثیر فراوانی در مراسم نوروز قبطی به جای گذارده‌است. (اذکایی،1353: 6) آن طور که از کتیبه‌های دوران هخامنشی برمی آید، زمان آغاز سال نو زمان مشخص و دقیقی نداشته بلکه متغیر بوده و دلایل آن بسیار پیچیده‌است. بنا بر مدارک باقی‌مانده در سرتاسر دوران هخامنشی، زمان آغاز سال نو از ۲۱ اسفند ماه (۱۲ مارس) تا ۹ اردیبهشت (۲۹ آوریل) در نوسان بوده‌است. (رمزجو،1379: 179) در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت. گیرشمن باستان‌شناس فرانسوی در مورد مراسم نوروز در دربار هخامنشیان نوشته‌است همه چیز در تخت جمشید برای بزرگداشت این جشن ملی بنا شده‌است. پیش از انجام تشریفات نوروز، بزرگان شاهنشاهی و نمایندگان کشورها به تخت جمشید می‌آمدند و در دشت پهناور مرودشت که رود پلوار از میان آن می‌گذرد و در مغرب تخت جمشید قرار گرفته هزاران چادر می‌زدند. در نمای خارجی پلکان تخت جمشید اشخاصی که در تشریفات نوروز شرکت دارند، نشان داده شده‌اند. در این سنگ برجسته‌ها نمایندگان ۲۳ ملت پیرو شاهنشاهی و درباریان پارسی و مادی به همراه اسب‌ها و گردونه‌های پادشاهی و سربازان شوشی دیده می‌شود. (کیوان،1349: 28)

نوروز در زمان اشکانیان

درباره‌ی نوروز و نوروژ و نک‌روژ و نوک‌روژ و سنت‌های وابسته بدان تا چند دهه قبل منابعی قدیمتر از ایام ساسانیان که به دست نویسندگان مسلمان نوشته شده بود وجود نداشت. اما با کشف بایگانی‌های دولتی اشکانیان بر روی چوب توز و چرم نبشته در کوه مغ تاجیکستان و بر سفال‌نبشته‌ها که در خرابه‌ی شهر نسا (در ۱۸ کیلومتری شمال غرب عشق آباد) بدست آمد و با ترجمه و کشف رمز بعضی قسمت‌های آن معلوم گردید که نوروز در دوران شاهنشاهی اشکانیان و ایامی قدیمتر از دو هزار سال پیش در آغاز بهاران بوده‌است. (حقیقی،1348: 315) از اجرای مراسم مهرگان در زمان اشکانیان می‌توان پی برد که نوروز به ویژه در میان عامه‌ی مردم به وسعت و با اهمیت جشن گرفته می‌شده‌است. پورداوود درباره‌ی نوروز در این دوره می‌نویسد. پس از دوره‌ی سلوکی هر چند که اشکانیان اقوام ایرانی‌تبار و زرتشتی کیش بودند ولی تسلط ۸۰ ساله‌ی یونانیان در آن‌ها اثر کرده و در خصوص آداب و رسوم ایرانی بی‌قید بودند. اما در اواخر این دوره ۴۷۶ ساله دوباره ملیت ایرانی قوت گرفت. (اذکایی،1353: 7)

نوروز در زمان ساسانیان

در تمام دوران ساسانی نوروز جشن ملی همه‌ی ایرانیان به‌شمار می‌رفته‌است. به همین جهت حتی مردمی که پیرو آئین زرتشت نبوده‌اند اما در حوزه‌ی حکمرانی ایران زندگی می‌کردند، مانند آرامیان مغرب ایران آن روزگار، گرجیان، ارمنیان و ملل دیگر قفقاز در آن شرکت داشته و برخی از مراسم آن را در زندگی خود وارد کرده‌اند و حتی برخی از مراسم این جشن در مراسم مذهبی ارمنستان و گرجستان راه یافته‌است. (کیوان،1349: 34)

از رسوم خسروان ساسانی در نوروز این بود که: شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلندپایه‌ترین کسان را بار می‌داد، یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌های بزرگ (اشراف بلند پایه‌ی موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلندپایه‌ترین موبدان را بار می‌داد. چهارمین روز، خانواده‌ی خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایسته‌ی آن بود ارزانی می‌داشت چون روز ششم فرا می‌رسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌بود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.

در نوشته‌های جاحظ (۱۶۰–۲۵۵ قمری، متولد بصره) مطالبی در مورد نوروز در زمان ساسانیان به ثبت رسیده‌است. از جمله «پیک نوروزی» نخستین کسی بود که به آیین ویژه‌ای به پیشگاه شاه، بار می‌یافت و خوان نوروزی را بر شهریار می‌گسترانید و گفتگویی دلپذیر با شاه می‌کرد که کنایه‌ها و آرمان‌هایی در آن نهفته بود. شاه، بامدادان جامه می‌پوشید و به پذیرایی آغاز می‌کرد. نخستین کسی که بار می‌یافت، خوش‌نام‌ترین و خوش‌شگون‌ترین شخص بود. چون وی به حضور شاه می‌رسید با خوشرویی می‌ایستاد و می‌گفت: اجازه‌ی ورود می‌خواهم! شاه می‌پرسید کیستی و از کجا می‌آیی و به کجا می‌روی و چه کسی با تو هست و چه همراه آورده‌ای؟ پیک می‌گفت از سوی دو نیک‌بخت می‌آیم و به سوی دو نفر پربرکت می‌روم و با من پیروزمندی همراه است و نام من «خجسته» است و با خود سال می‌آورم و برای پادشاه خبر خوش و درود و پیام می‌آورم. پادشاه می‌گفت راهش بدهید. آن مرد میز و خوان نوروزی که به شکل نمادین بر میزی سیمین بود می‌گشود و برای پادشاه زندگی دراز، خوشبختی و خوش‌نامی آرزو می‌کرد. (حقانی،1382: 16-13)

اثرگذاری نوروز بر سایر ملل

نوروز و مهرگان در ایران باستان در میان مردم شبه‌جزیره عربستان هم دو جشن بزرگ شناخته شده بودند و در برخی از نقاط عربستان متداول بود. بخصوص این رسم در بین پادشاهان حیره که سنن درگاه خویش را بر آیین شهریاران ساسانی نهاده بودند و در پیرامون خلیج فارس رواج کامل داشت. (همایونی،1379: 256) نوروز در نزد ترکان نیز جشنی بزرگ بود و سغدیان آن را «نوسرد» به معنای سال نو می‌نامیدند و به روش مرسوم به دوستان و بستگان خود شیرینی می‌دادند به همین علت در ترکیه نوروز را «جشن شیرینی» یا «شکریایرامی» می‌نامند. (وحدتی،1379: 310) قلقشندی (۷۵۶–۸۲۱ قمری) نویسنده‌ی کتاب صبح الاعشی نوشته‌است، نوروز که یکی از مشهورترین اعیاد مصر است از ایران باستان گرفته شده و به آن نام نیروز قبطی داده‌اند. این عید با همان نام و آداب و سنن ایرانی در مصر برگزار می‌شود. این نویسنده همچنان نوشته‌است: مصریان در آن روز شادی کرده، آتش می‌افروزند و آب بر روی هم می‌پاشند که از مراسم ایرانیان به مراتب مفصل‌تر است. مردم شام نیز همین آیین را در اول ماه نیایش که یکی از ماه‌های رومی است برگزار می‌کنند. بنابر فرضیه‌ها احتمالا کمبوجیه دوم نوروز باستان را به مصر برده‌است. بر طبق نظریه‌ای دیگر تاریخ ورود نوروز در مصر باستان در عهد حکومت داریوش بزرگ جانشین کمبوجیه بوده‌است. در زمان این پادشاه روابط فرهنگی میان مصریان و ایران محکم و استوار بوده‌است. حتی پس از فتح مصر از طرف اعراب نیز این جشن باستانی در این کشور ادامه داشته‌است. (اخوان‌بهبهانی،1379: 227) هنوز هم در مصر در اوایل بهار درست همان روزی که در ایران مراسم سیزده‌بدر برپا می‌شود مردم تحت تأثیر فرهنگ ایرانی از شهر بیرون می‌روند و مراسمی دارند که به سیزده ما بسیار شبیه است و آن را «شم‌النسیم» می‌گویند. (همایونی،1379: 256) ایموتو ئه‌ایچی ایران‌شناس اهل ژاپن، نظریه‌ای درخور توجه دارد که: احتمالا "اُبُن Bon Festival " یا «جشن اموات در ژاپن» از رسوم ایرانی منشأ گرفته شده‌است. در دوران فرمانروایی امپراتریس کوگیوکو (امپراتریس سایمی) (زاده ۵۹۴، درگذشته ۶۶۱ میلادی) برای نخستین بار جشن اموات یا اُبُن برگزار شد. در نیهون شوکی (در سال ۷۲۰ تألیف آن پایان یافته) آمده‌است که در زمان حکمرانی امپراتریس کوگیوکو در روز سوم از ماه هفتم (اوت) سال ۶۵۷ میلادی (۳۶ هجری شمسی) چند مرد و زن از راه دریا با کشتی به کیوشو جزیره جنوب غربی ژاپن رسیدند سپس در روز پانزدهم ماه هفتم در معبد بودایی آسوکا انگاره‌ای بودایی ساخته شد و پیش از آن «اُورابون» را جشن گرفتند به عقیده ایموتو ئه‌ایچی نام رهبر این گروه راه‌گم‌کردگان دریا که در این کتاب آمده تحریف‌شده نام «دارا» به زبان ایرانی است و احتمالا کسانی که با کشتی به ژاپن وارد شده و این جشن را برای اولین بار برگزار کردند، ایرانی بودند.(ایموتو،1368: 745)


منابع:

1. اذکایی، پرویز (۱۳۵۳). نوروز تاریخچه و مرجع‌شناسی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر، مرکز مردم‌شناسی ایران.

2. ایموتو، ئه‌ایچی (۱۳۶۸). «نگاهی به رسم ژاپنی اورابون از دیدگاه فرهنگ ایران». ایران‌شناسی. تهران (۴).

3. آموزگار، ژاله؛ رزمجو، شاهرخ؛ درویشی، محمدرضا؛ همایونی، صادق؛ وجدانی، بهروز؛ کریمیان سردشتی، نادر؛ مزداپور، کتایون؛ قریب، بدرالزمان؛ ذکاء، یحیی؛ وحدتی دانشمند، مهرداد (۱۳۷۹). مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.

4. بهار، مهرداد (۱۳۷۶). از اسطوره تا تاریخ. تهران: نشر چشمه.

5. حقانی، مهری (۱۳۸۲). «نوروز؛ انوشه جشن‌های ایرانی». گزارش (۱۵۰): ۱۶–۱۳.

6. حقیق، فضل‌الله (۱۳۴۸). «آئین نوروزی و میرنوروزی». بررسی‌های تاریخی (۱۹): ۳۰۳–۳۲۵.

7. رضایی‌دشت‌ارژنه، محمود؛ گلی‌زاده، پروین (۱۳۹۰). «بررسی تحلیلی - تطبیقی سیاوش اوزیریس و آتیس». ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی (۲۲): ۸۴–۵۷.

8. کیوان، مصطفی (۱۳۴۹). نوروز در کردستان. تهران: سازمان چاپ تبریز.

9. محمدی، حسین (1380) جشن‌های ایران باستان. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی تربیت معلم.

10. نیکویی، علی (1399). ) «تاثیر باورهای دینی ایرانیان باستان بر آیین مسیحیان». (127): 14-29


پی‌نوشت:

[1] پیرامون پیمان و اهمیت پیمان و شوم دانستن پیمان شکنی و ارتباط آن با ایزد مهر نگاه کنید به: نیکویی، علی (1399) تاثیر باورهای دینی ایرانیان باستان بر آیین مسیحیان. ماهنامه سرزمین من. شماره127. ص29-14

[2] Summer solstice

[1] متن فوق از استاد برجسته، اسطوره‌شناس حاذق؛ جناب دکتر جلال ستاری است که من سالیان پیش در جایی آن را شنیدم یا خواندم! و بر پشت کاغذی مرقوم کردم، شوربختانه منبع آن را ننوشتم اما در اصالت سخن که مرتبط با دکتر ستاری است شکی ندارم. علی نیکوئی / مولف.