تاثیر باورهای دینی ایرانیان باستان بر آیین مسیحیان

تاثیر باورها و آیین‌های ایران‌باستان بر معماری معابد و کلیساهای مسیحیان
(نمونه‌ی موردی کلیساهای ارمنستان و گرجستان)

دکتر علی نیکویی (ایرانشناس)

کیش مهر[1]قوی­ترین آیینی بود که از ایرانیان به دیگر ممالک راه یافته وبازتاب آن بر فرهنگ ایرانی اسلامی و مسیحیت مشهود است. بر اساس شواهد تاریخی، مهرپرستی از دوران مادها درایران وجود داشته است ایزد مهر و آناهیتا در باورها و سنن ایران باستان همواره در کنار هم حضور داشته و به قدری نشانه­های طبیعی آنها، مانند گیاه و آب، ماهی، گاو و همچنین آثار معماری و اماکن مقدس آنها برهم آمیخته است که تفکیک این دو از یکدیگر آسان نیست بسیاری از مکان‌های مقدس که امروزه در کنار آب­ها واقع شده یا روزگاری چشمه و درختی مقدس در آن وجود داشته، یادگاری از باورهای آیینی است که ریشه در اعتقاد به ایزدان مهر و آناهیتا دارد؛ از جمله ویژگی­های جغرافیایی و طبیعی چنین مکان­هایی می­توان به کوه، چشمه و درخت کهن­سال اشاره نمود.

- نقش کوه در اساطیر باستانی ایرانیان

واژه­ی کوه از ایرانی باستان kaufaاست که در پهلوی کوف[2] بوده و در فارسی کوه شده است، این واژه تنها در شاخه­ی ایرانی-آریایی کاربرد داشته و در سانسکریت[3] شبیه و نظیر ندارد؛ ظاهرا از همان ریشه kavاست که کوی را داده و به معنی بزرگ و بلند مرتبه بوده است. (قرشی،1385: 46)

عکس1: تخت¬جمشید بر روی کوه رحمت
عکس1: تخت¬جمشید بر روی کوه رحمت

نزد ایرانیان باستان کوه به دلیل برافراشتگی به سوی آسمان و دارندگی سرچشمه­ی آب­ها و رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن واسطه پیوند دهنده­ی انسان و خدا بود. همانگونه که خورشید در کوه غروب می­کند شاه ایران هخامنشی نیز آرامگاهش در کوهستان است؛ از کوه است که آب که همان نعمت است بیرون می‌جهد پس شاهنشاه پارسی که نعمت بخشنده است در کوه مدفون می­گردد زیرا مرگ شاهنشاه با مسائل نعمت و برکت مرتبط است. (بهار، 1380: 277) شاید آن نیایش در اوستا که می­گوید: "کوه­های آبریزان را می­ستاییم و می‌ستاییم قله­ی کوهی را که تو بر آن روئیدی" در ستایش شاهانی است که در کوهساران تدفین شده­اند.

عکس2: نقش¬رستم؛ آرامگاه شاهنشاهان هخامنشی در دل کوه
عکس2: نقش¬رستم؛ آرامگاه شاهنشاهان هخامنشی در دل کوه

مطابق اساطیر ایرانی، اهورامزدا در سومین مرحله­ی آفرینش، زمین را آفرید و کوه­ها در آغاز هزاره­ی هفتم آفرینش خلق شدند. زمین در حالت اصلی و دست نخورده­ی خود همواره بود بدون دره­ای و کوهی؛ خورشید و ماه و اختران بالای زمین بی­حرکت و در وسط آسمان قرار داشتند، همه چیز آرام و هماهنگ بود اما این آرامش با ورود شَر (اهریمن) در عالم در هم شکسته شد. وی آسمان را شکست و بدان داخل شد، به آب فرو شد و سپس به میان زمین در تاخت و آن را به لرزه درافکند و بر اثر آن کوه­ها از زمین برخاستند.

کمتر واقعه­ای در تاریخ داستانی ایرانیان هست که بَر کوهی یا در کنار آبی رخ نداده باشد. جایگاه خدا بودن کوه، باوری عام و قدیم است؛ زرتشت در سی سالگی به بالای کوه "اشیدرنه" که برخی محققان آن را "سبلان" می­دانند رفته به دور از هیاهوی مردم به ریاضت و گوشه­گیری و غور در اسرار طبیعت و راز و نیاز با خدای بزرگ مشغول شد. در وندیداد نیز آمده است که اهورامزدا در بالای کوه با زردشت مکالمه کرده است. علاوه بر این در تفکر اسطوره­ای ایرانیان، کوه زاییده و زاینده و بالیده و بالنده و جاندار و اندیشمند و زاینده­ی رودها بوده است؛ مقدس، جایگاه خدایان و مقدسان و عابدان و از عناصر مهم اساطیر بوده است.

عکس3: فرمان¬ها و گزارشات داریوش کبیر در کتیبه¬ی بیستون بر فراز کوه
عکس3: فرمان¬ها و گزارشات داریوش کبیر در کتیبه¬ی بیستون بر فراز کوه

در متون مزدیسنا به دلیل تقدسی که برای کوه قائل بودند، خانه­ی هزار ستونی ایزد سروش بر بالای بلندترین قله کوه البرز متصور شده­اند. یکی دیگر از نقش­های اساطیری کوه­ها که ریشه در فرهنگ ایران­باستان دارد و در نگرش باورها و اعتقادات عموم نیز ریشه دوانده، جنبه­ی قداست اسطوره­ی کوه می­باشد؛ بزرگان اساطیری ایران­زمین هرگاه در ایران نابسامانی و فساد می­شد به کوه و مکان پر رمز و راز آن روی می­نهادند؛ مطابق شاهنامه­ی فردوسی مادر فریدون از هراس سربازان دربار ضحاک کودک را به نزد دانای دینی در البرز کوه می­نهد؛ هنگامی که در دوران زال ایران­زمین را تباهی و فساد و نابسامانی فرا می­گیرد این کیفیت معنوی کوه است که زال را برای سامان بخشیدن به حیات سیاسی و اجتماعی ایران متوجه البرز می­سازد و رستم را به طلب کیقباد به البرز کوه می­فرستد زیرا فره­ی ایزدی که در اصل و نهاد سیاست و حکومت زرتشتیان است با کوه پیوندی شگفت دارد؛ در اوستا نیز بارها کوه و فره با هم یاد شده­اند. هرودت در مورد عبادتگاه پارسیان در دوران هخامنشی می­نویسد: عبادت نه در عبادتگاه­های بزرگ بلکه در فضای باز به روی کوه­ها انجام می­گرفت، پارسیان به روی بلندترین قله­ی کوه­ها می­روند و برای زئوس [اهورامزدا] قربانی می­کنند؛ آنان همچنین در کوه برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد قربانی می­کنند.

با توجه به مطالبی که ذکر شد باید گفت کوه نزد ایرانیان باستان تنها یک پدیده­ی جغرافیایی ساده نبوده است از عناصر بسیار مقدس طبیعی تلقی می­گردید و قداست ویژه نزد ایشان داشت.

نقش درخت در اساطیر باستانی ایرانیان

عکس4: درخت سرو در تخت¬جمشید
عکس4: درخت سرو در تخت¬جمشید

اهمیت اساطیری درخت در میان ایرانیان را می­توان از داستان آفرینش نخستین پدر و مادر بشر، مشی و مشیانه[1] دریافت. نخستین زوج بشر که از نطفه­ی کیومرث که در زمین ریخته بود، بیرون آمدند؛ نخست به شکل گیاهی پیوسته با هم رویدند به طوری که نمی­شد تشخیص داد که کدام مرد بود و کدام زن، این دو باهم درختی را تشکیل می­دادند که حاصل آن ده نژاد بشر بود، سرانجام وقتی به صورت انسان درآمدند اورمزد مسئولیت­هایشان را به آنان آموخت.

بنا بر متون اوستا در بندهش، آفرینش در دو مرحله­ی مینوی و مادی مطرح شده است: اهورامزدا اول جهان را به صورت مثالی آفرید و پیش از به وجود آوردن جهان مادی، یک جهان مینوی پدید آورد و گوهر مینوی و متعالی آن را از گوهر خود و با تجلی خویش به هستی درآورد. با توجه به این باورهای کهن، اهورامزدا نخست شش مَهین فرشته یا ایزد آفرید که در کارهای آفرینش او را یاری کنند، بنابر این باورها هر یک از آنان امشاسپندان[2] نامیده می­شوند ک خود اهورامزدا در صدر همه­ی آنان است و روی هم هفت‌امشاسپند نامیده می­شوند، چنانکه از متن­های اوستایی و پهلوی بر می­آید هر یک از آنان را وظیفه­ای مقرر است و افزون بر شخصیت روحانی و معنوی که دارند نماد یا دایه­ای نیز در جان مادی بر ایشان متصور است که از این قرار است: 1. بهمن (گوسفند مفید) 2. اردیبهشت (آتش) 3. شهریور (فلز) 4. سپندارمد (زمین و زن­پارسا) 5. خرداد (آب) 6. امرداد (درخت و گیاه) 7. اهورامزدا (مرد پارسا) چنانکه گفته شد امرداد امشاسپند، نگهبانی از گیاهان را بر عهده دارد و بیدادگران به درخت را از ورود به بهشت باز می­دارد. در بندهش درباره­ی آفرینش درخت آمده است: چهارم درخت را آفرید، نخست بر میانه­ی این زمین فراز رُست، چند پای بالا بی­شاخه ، بی­پوست، بی­خار و تر و شیرین. او همه گونه نیروی گیاهان را در سرشت داشت، پس آب و آتش را به یاری گیاه آفرید؛ زیرا هر تنه­ی درختی را سرشک آبی بر سر و آتش چهار انگشت پیش از آن است؛ بدان نیرو همی رُست. (دادگی،1380: 40) در برخی متون پهلوی زرتشتی نام درخت ویسپوبیش[3] به صورت (هماگ­بژشگ) یعنی پزشک، دارو و درمان همه چیز آمده، پورداوود توضیح داده ویسپوبیش یا هماگ­پزشک صفت درخت مذکور است و نام خود آن درخت در کتب پهلوی (هرویسپ­تخمک) به معنی درخت کلیه­ی گیاه و رُستنی آمده است. در اسطوره­های کهن ایرانی از درخت (گیاه) دیگری به نام هوم[4] نام برده می­شود که او را در دو صورت انسان و گیاه می­بینیم؛ گیاه هوم بر ستیغ کوه­ها می­روید و در اوستا بارها با صفت زرگون یا زروین وو نیز با صفت زرین نرم شاخه آمده است که شیره­اش مستی آور و درمانش بخش است. (میرشکرایی، 1379: 53)

جز درختان اسطوره­ای که در بالا نام برده شد (هوم و ویسپوبیش) در ایران­باستان درختان چنار، سرو، تاک و انار از درختان نمادین و بعضا مقدس و زندگی­بخش بشمار می­روند: عظمت، سترگی، پرعمری و هرساله جوان شدن درخت چنار و این همیشه سبز بودن درخت سرو به آنها تقدس و حالتی جادویی و ستایش­انگیز می­بخشد. در آئین شهریاری در دوران ماد و هخامنشی ارتباط مفهومی بین میان شاهنشاهان و درختان تاک و چنار برقرار می­بوده؛ پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی می­داشتند و در دربارشان چنار زرینی همراه تاکی زرین بود که آنها را اغلب در اتاق خواب شاه می­نهادند و چنار به گوهرهای بسیار آراسته بود و پارسیان آن را ستایش می­کردند؛ هنگامی که داریوش در آسیای­صغیر بود به او درخت چنار و تاکی زرین هدیه دادند و هنگامی که خشایارشا به جنگ یونان می­رفت در راه چناری عظیم دید و فرمود تا آن را به زیورهای زرین بیارایند و بر آن نگهبانانی از نگهبانان گزیده­ی خود گمارد. (بهار،1379: 6)

عکس5: تزئینات گیاهی در تاق‌بستان کرمانشاه
عکس5: تزئینات گیاهی در تاق‌بستان کرمانشاه

در بسیاری از نوشته­های کهن ایران درخت چنار با تاکی همراه است، قدیمی­ترین یادآوری در مورد تاک نوشته­ی هردوت است که آورده است: واپسین شاه ماد دختر خود را که مادر کوروش شد به خواب دید که از شکمش تاکی رویید و بر چناری پیچید و سراسر آسیا را پوشاند، اگر توجه داشته باشیم که انگور در اسطوره­های ایران مظهری برای خون است و خون نیروی اصلی حیات است و دولت هخامنشیان بازماندهایی از آیین­های بومی کهن مادر سالاری باقی مانده بود که بر طبق آنها شاهنشاهی از طریق زنان ادامه می­یافت، می­توان تاکی را که بر چنار می­پیچد مظهر خون و دوام فرمانروایی هخامنشی دانست، در واقع چنار مظهر فرمانروا و تاک مظهر همسر او بود که از طریق او خون سلطنت دوام می­یافت. (بهار،1379: 6) در ایران هخامنشی و ساسانی، درخت سرو درخت زندگی به شمار می­رفت؛ نقش این درخت که به صورت نقش­برجسته در تخت­جمشید بسیار دیده می­شود که اهمیت نمادین آن را بیشتر آشکار می­سازد. به عنوان پایان سخن در این قسمت باید از منظومه­ی درخت­آسوریک[1] نام برد که جز متون ادبی انگشت شماری است که از ایران پیش از اسلام باقی مانده است، موضوع آن مناظره­ی بین درخت خرما و بز به زبان پهلوی شمالی (اشکانی) است از شاعری ناشناخته و شامل 121 بیت.

با توجه به مطالبی که در مورد نقش درخت در اساطیر ایرانی در این بخش آورده شد می­توان اندیشید چرایی تقدس درخت را و اینکه چرا درخت تنها یک گیاه ساده در باور ایرانیان باستان نمی­بوده. درخت در باور اسطوره­ای و آئینی ایرانیان باستان بسیار مقدس و دارای مقامی والا می­بوده است.

- نقش آب در اساطیر باستانی ایرانیان

در نزد ایرانیان ابتدا آتش و بعد از آن آب مقدس­ترین عنصر بوده است و آداب و آئینی خاص در مورد آن رعایت می­کردند؛ از جمله شواهد تاریخی دال بر اهمیت آب در نزد ایرانیان باستان می­توان به موارد زیر اشاره نمود: هردوت در مورد تقدس آب و آداب آریائیان در مورد آن می­نگارد: ایرانیان به آب روان حرمتی خاص می­گذارند، و در رود روان ادرار نمی­کنند و در آب تف نمی­اندازند در آن دست نمی­شویند و متحمل نمی­شوند که دیگری آن را به کثافتی آلوده کند، احترامات بسیاری به آب منظور می­دارند. (هرودوت،1380: 76) استرابون در مورد تقدس آب نزد ایرانیان چنین می‌نویسد: ایرانیان در آب جاری استحمام نمی­کنند و در آن لاشه و مردار نمی­اندازند، آنچه ناپاک است در آن نمی­ریزند؛ وقتی ایرانیان می­خواهند برای آب نیاز و فدیه بفرستند به کنار دریاچه یا جویبار یا چشمه می­روند و در کنار آن خندقی حفر نموده قربانی می­کنند به خصوص احتیاط می­کنند که آب را به خون نیالایند... نقش آفرینندگی آب از روزگاران کهن برای ایرانیان شناخته شده بود و در اوستا بارها به این نقش و اهمیت اشاره و ستایش شده است. (پورداوود،1380: 160)

عکس6: معبد اناهید کنگاور ساخته شده بر پشته¬ی صخره¬ای مشرف به کنگاور؛ نقاشی در عهد محمد شاه قاجار نقاش از اوژن فلاندن
عکس6: معبد اناهید کنگاور ساخته شده بر پشته¬ی صخره¬ای مشرف به کنگاور؛ نقاشی در عهد محمد شاه قاجار نقاش از اوژن فلاندن

در یسناها 38 از اوستا، زمین و آب ستوده شده است؛ خواستنی در خور نیاز کشاورزان و دامداران که هم‌اکنون نیز از درخواست­های مهم مردم صحرا نشین و کوه­نشین است. در فروردین­یشت 31 می­خوانیم : "شما ای خوبان، ای­آب­ها، ای­گیاهان، شما ای فروهرهای پیرو راستی، آرام به پایین بخرامید " آب ستایش شده است. در وندیداد فرگرد یکم که بخشی از اوستا است در جایی که سخن درباره­ی سرزمین­هاست چنین آمده است: "نخستین جا و سرزمین نیکویی که من اهورامزدا آفریدم ایرانویچ بود که از رود ونگوهی‌دائی آبیاری می­شود " این سخن تقدس آب و اهمیت آب را در تشکیل نخستین زندگی­ها در کنار آب را بیان می­دارد. در بندهش بخش 16 بند 4 گفته شده است که اولین آفرینش قطره بی­آب بود زیرا همه چیزها از آب ناشی می­شوند مگر نطفه­ی آدمیان و رمه که آن­ها از آتش بودند. در اسطوره­های دینی ایرانیان­باستان اهریمن به همراه همه­ی دیوان به آب می­تازد و موفق می­شود بخشی از آن را شور و گل و آلوده کند؛ ایزد ایشتر به یاری آب می­شتابد و پیش­نمونه­ای را بر می­گیرد و به یاری ایزد باد در جهان پراکنده می­سازد و بدین ترتیب دریاها و رودها به وجود می­آیند که بزرگترین و مهمترین آن­ها دریای فراخ­کرت[1] یا دریای کیهانی نامیده می­شود. دریای فراخ­کرت شکل پارسی میانه­ی واژه­ی اوستایی vourukasha به معنی دارای شاخه­های پهناور و نام اقیانوس کیهانی در اسطوره­های ایرانی است؛ دریای فراخ­کرت در کناره­ی البرز است که یک سوم این زمین را در بر دارد و از آن روی فراخ­کرت نامیده می­شود که یک­هزار دریا در او قرار دارد که آن­ها را چشمگان اردوی­سور آناهید می­گویند از آن روی که آن آب به گرمی و پاکی برتر از دیگر آب‌هاست. از دریای فراخ­کرت دو رودخانه­ی بزرگ نیز تشکیل می­شود که یکی از آن­ها همان وه­دائیتی یا دائیتی[2]است که در هرمزدیشت به آن درود فرستاده شده است: "درود بر دائیتی، درود به آب اردویسور آناهید..." (هرمزدیشت،ب ند21) این دو رود به دریای فراخ­کرت می­ریزند، دائیتی رود پر از سوسمار است و از ایرانویچ سرچشمه دارد. سه شخصیت اسطوره­ای باستانی ایرانیان که با آب ارتباط دارند و نشان دهنده­ی جایگاه ویژه­ی آب نزد ایرانیان می­باشد عبارت­ هستند از: کیومرث موجودی است درخشان و او در کناره­ی چپ رودخانه دائیتی آفریده شد، او نمونه­ی انسان کامل است که برای یاری و کمک به آفریدگار خلق شد به همین جهت کیومرث را مرد مقدس نامیده­اند.

عکس7: تخت¬سلیمان نیایشگاه ایرانی در دوران اشکانی دو عنصر مقدس کوه و چشمه مشاهده می¬شود.
عکس7: تخت¬سلیمان نیایشگاه ایرانی در دوران اشکانی دو عنصر مقدس کوه و چشمه مشاهده می¬شود.

جمشید دیگر شخصیت اسطوره­ای است که در کنار رود مقدس دائیتی فرمانروایی نه فقط بر انسان­ها بلکه بر دیوان را نیز به دست می­آورد. و زرتشت نیز نیایش­های خود را در ایرانویچ در کنار رود مقدس دائیتی به اهورامزدا پیشکش می­کند. که همگی نشان از مقدس بودن آب در تاریخ اساطیری ایران را دارد. در اساطیر ایرانی دریاچه­هایی است که ایشان نیز دارای تقدس می­باشند و نامشان در اوستا و متون کهن دینی ایرانیان بازآمده، که عبارتند از: دریاچه­ی چی­چست،[1]دریاچه­ی سوبر، دریاچه­ی خوارزم، دریاچه­ی فرزدان، دریاچه­ی آسواست، دریاچه­ی سدویس، دریاچه­ی اورویش، دریاچه­ی خسرو، دریاچه­ی ارنگ­رود، دریاچه­ی پودیگ، دریاچه­ی کمرود و دریاچه­ی سیاه­بُن.[2]

با نظر داشت مطالب بالا می­توان علت و چرایی تقدس آب را نزد ایرانیان باستان را دریافت و اینکه آب نیز به مانند کوه و درخت عناصری ساده در نزد ایرانیان­باستان نبوده­اند و در آئین، باور ایشان بسیار ارزشمند و مقدس بوده­اند.

- بروز نشانه­های طبیعی در معابد و کلیساهای ارمنستان و گرجستان

با توجه به مطالبی که در بخش پیش در اهمیت کوه، آب و درخت ذکر گردید و در مورد اهمیت آنها در اساطیر و باورهای مذهبی ایرانیان باستان سخن رفت، می­توان به این نتیجه رسید که معابد مهر و ناهید در کنار این سه عنصر مقدس برپا می­شدند. بیشتر این مکان­ها در دوران رواج آیین زرتشت در ایران تبدیل به معابد زرتشی شدند؛ زمانی که مذهب زرتشت آیین رسمی دربار شد، نقش اهورا مزدا بسیار مهم و اساسی بود اما همچنان ایزدان آب و خورشید یعنی آناهیتا و مهر به عنوان یاران اهورمزدا حضور داشتند. احترام بر عناصر طبیعی چون آب و آتش و گیاه در گفتار و سفارشات زرتشت پیامبر نیز وجود داشت و از گذشته تدوام یافته بود؛ نیایش آتش و بزرگداشت آن در آتشکده­ها بر پا شد و برخی نیایشگاه­های موجود تبدیل به آتشکده شدند، آتشکده­ها تاکنون نیز دَر مهر خوانده می شوند. (نگاه کنید به عکس شماره‌ی8)

عکس8: نیایشگاه (آتشکده‌ی زرتشتیان اصفهان)
عکس8: نیایشگاه (آتشکده‌ی زرتشتیان اصفهان)
عکس9 : چک چک یا پیر سبز؛ زیارتگاه زردشتیان. در دامنه¬ی کوه در ارکان یزد.
عکس9 : چک چک یا پیر سبز؛ زیارتگاه زردشتیان. در دامنه¬ی کوه در ارکان یزد.
عکس10: چک چک یا پیر سبز؛ زیارتگاه زردشتیان. در دامنه¬ی کوه در ارکان یزد.
عکس10: چک چک یا پیر سبز؛ زیارتگاه زردشتیان. در دامنه¬ی کوه در ارکان یزد.
عکس11و12: پیر نارستانه در 31 كیلومتری شرق یزد، پشت كوه دربید. زیارتگاه زرتشتیان
عکس11و12: پیر نارستانه در 31 كیلومتری شرق یزد، پشت كوه دربید. زیارتگاه زرتشتیان

در دوره اسلامی، آیین­های مذکور با قبول تغییرات زمان، همچنان تداوم یافته است. اما شخصیت­های مداخله کننده در آن به جای ایزدان پیشین به اشخاص مقدس تاریخ اسلام بدل شد[1].

عکس13: امامزاده حمزه جاده آبعلی، چارتاقی چسبیده به درخت چنارکهنسال در کنار رودخانه
عکس13: امامزاده حمزه جاده آبعلی، چارتاقی چسبیده به درخت چنارکهنسال در کنار رودخانه
عکس14: مراسم قالیشویی مشهد اردهال، نقش پررنگ آب در این مراسم آئینی
عکس14: مراسم قالیشویی مشهد اردهال، نقش پررنگ آب در این مراسم آئینی

همین اتفاق در دوران رواج آئین مسحیت برای بسیاری از معابد مهری مجددا تکرار شد با این تفاوت که این بار دین مسیح تحت تایید قدرت ادیان کهن ایران قرار گرفت بر طبع در ساخت بسیاری از اماکن مقدس مسیحی در سرزمین فرهنگی ایران از اماکن مقدس پیشین استفاده شده است.

عکس15: کلیسای سنت استپانوس مقدس، جلفا. در دامنه کوه
عکس15: کلیسای سنت استپانوس مقدس، جلفا. در دامنه کوه
عکس16: صومعه سواناوانک (Sevanakvank monastery) ارمنستان. کنار دریاچه¬ی سوان
عکس16: صومعه سواناوانک (Sevanakvank monastery) ارمنستان. کنار دریاچه¬ی سوان
عکس17: صومعه تاتو (Tatev Monastery) ارمنستان بر دامنه¬ی کوه
عکس17: صومعه تاتو (Tatev Monastery) ارمنستان بر دامنه¬ی کوه

- بروز تزئینات مهری در معابد و کلیساهای ارمنستان و گرجستان

علاوه بر نشانه­های طبیعی معابد مهر و آناهیتا که در بخش پیشین در پیرامون آن صحبت شد می‌توان به عناصر تزیینی بنا اشاره کرد که عمدتا مربوط به مناسک و مراسم آئینی بوده است، به طوری که هم اکنون در اکثر مهرابه­های اروپا و آسیا نقوشی از خورشید، ماه، ستارگان و نشانه­های دوازده­گانه فلکی آنها مانند شیر، گاو، عقرب، ترازو، خرچنگ و غیره دیده شده. البته علائم و نشانه های مرتبط به آیین­های مهر و آناهیتا شامل بر پرندگان چون عقاب (شاهین)، طاووس، کلاغ، خروس و حیوانات مقدس چون گاو، بز، مار نیز می­شود که در نقش پردازی پارچه، ظروف و اشیاء و دیگر آثار هنری قابل روییت است .

درمورد نقش ماهی "گریشمن"[1] وجود آن­ را از هند باستان از الهه "الشی"[2]می­داند؛ این الهه باروری که در شوش قرن­ها پرستش می­شده همان الهه آناهیتا است. در مجموع نشانه­های چون گل نیلوفر، ماهی، دلفین، مرغابی، سَبو (کوزه) را از نشانه­های آناهیتا برشمرده­اند. همچنین قو، قمری و کبوتر پیک، آناهیتا دانسته شده­اند. مهر پرستی در ایران با کیش زرتشت، در غرب با مسیحیت و در هند با هندوئیسم در آمیخته است. بنا براین وجود نشانه­های مهری در کلیساهای قدیمی ایران، ارمنستان و گرجستان نمی­تواند دور از ذهن باشد. برای بررسی عناصر تزئینی در معابد مهر ابتدا به معبد اَناهیتا کنگاور نگاه می­کنیم (عکس18 و عکس19) که یکی از معابد کهن مرتبط با ایزدهای ایران­باستان می­بوده است. ابتدا عناصر تزئینی حیوانی را مورد بررسی قرار می­دهیم و سپس حضور این عناصر در تزئینات کلیساهای ارمنستان و گرجستان مورد مداقه قرار می­گیرد.


[1] Roman Ghirshman

[2] Ashi

[1] برای تاثیر باورهای مهری بر باورهای اسلامی نگاه کنید به: جوادی،1392: 50


[1] که همان دریاچه­ی ارومیه است برای بیشتر دانستن نگاه کنید به: (زرین­کوب،1390: 22)

[2] برای شرح در مورد این دریاچه­ها و بیشتر دانستن نگاه کنید به: (بهار، 1380: 73-77)


[1] Vourukasha

[2] Daitya


[1] Drakht-i Asurig

[1] Mashya and Mashyana

[2] مقدسآن بی­مرگ

[3] در ادبیات پس از اسلام این درخت را طوبی نامیدند. شهاب‌الدین سهروردی در کتابچه عقل سرخ می‌نویسد که درخت طوبی درختی عظیم است در بهشت. هر میوه و ثمره که تو در جهان می‌بینی بر آن درخت است. سیمرغ آشیانه بر طوبی دارد. «بامداد سیمرغ از آشیان خود به‌در آید و پر بر زمین بازگستراند، از اثر پَر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات بر زمین.»

[4] Hum



[1] برای اطلاعات مفصل‌تر پیرامون کیش مهر نگاه کنید به: : نیکویی،علی.(1399) آیین مهر در شاهنامه فردوسی (ردپای میترا در شاهنامه حکیم طوس) مجله سرزمین من. شماره126 (آذر ماه) ص14تا23

[2] Kof

[3] Sanskrit