دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
تاثیر باورهای دینی ایرانیان باستان بر آیین مسیحیان
تاثیر باورها و آیینهای ایرانباستان بر معماری معابد و کلیساهای مسیحیان
(نمونهی موردی کلیساهای ارمنستان و گرجستان)
دکتر علی نیکویی (ایرانشناس)
کیش مهر[1]قویترین آیینی بود که از ایرانیان به دیگر ممالک راه یافته وبازتاب آن بر فرهنگ ایرانی اسلامی و مسیحیت مشهود است. بر اساس شواهد تاریخی، مهرپرستی از دوران مادها درایران وجود داشته است ایزد مهر و آناهیتا در باورها و سنن ایران باستان همواره در کنار هم حضور داشته و به قدری نشانههای طبیعی آنها، مانند گیاه و آب، ماهی، گاو و همچنین آثار معماری و اماکن مقدس آنها برهم آمیخته است که تفکیک این دو از یکدیگر آسان نیست بسیاری از مکانهای مقدس که امروزه در کنار آبها واقع شده یا روزگاری چشمه و درختی مقدس در آن وجود داشته، یادگاری از باورهای آیینی است که ریشه در اعتقاد به ایزدان مهر و آناهیتا دارد؛ از جمله ویژگیهای جغرافیایی و طبیعی چنین مکانهایی میتوان به کوه، چشمه و درخت کهنسال اشاره نمود.
- نقش کوه در اساطیر باستانی ایرانیان
واژهی کوه از ایرانی باستان kaufaاست که در پهلوی کوف[2] بوده و در فارسی کوه شده است، این واژه تنها در شاخهی ایرانی-آریایی کاربرد داشته و در سانسکریت[3] شبیه و نظیر ندارد؛ ظاهرا از همان ریشه kavاست که کوی را داده و به معنی بزرگ و بلند مرتبه بوده است. (قرشی،1385: 46)
نزد ایرانیان باستان کوه به دلیل برافراشتگی به سوی آسمان و دارندگی سرچشمهی آبها و رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن واسطه پیوند دهندهی انسان و خدا بود. همانگونه که خورشید در کوه غروب میکند شاه ایران هخامنشی نیز آرامگاهش در کوهستان است؛ از کوه است که آب که همان نعمت است بیرون میجهد پس شاهنشاه پارسی که نعمت بخشنده است در کوه مدفون میگردد زیرا مرگ شاهنشاه با مسائل نعمت و برکت مرتبط است. (بهار، 1380: 277) شاید آن نیایش در اوستا که میگوید: "کوههای آبریزان را میستاییم و میستاییم قلهی کوهی را که تو بر آن روئیدی" در ستایش شاهانی است که در کوهساران تدفین شدهاند.
مطابق اساطیر ایرانی، اهورامزدا در سومین مرحلهی آفرینش، زمین را آفرید و کوهها در آغاز هزارهی هفتم آفرینش خلق شدند. زمین در حالت اصلی و دست نخوردهی خود همواره بود بدون درهای و کوهی؛ خورشید و ماه و اختران بالای زمین بیحرکت و در وسط آسمان قرار داشتند، همه چیز آرام و هماهنگ بود اما این آرامش با ورود شَر (اهریمن) در عالم در هم شکسته شد. وی آسمان را شکست و بدان داخل شد، به آب فرو شد و سپس به میان زمین در تاخت و آن را به لرزه درافکند و بر اثر آن کوهها از زمین برخاستند.
کمتر واقعهای در تاریخ داستانی ایرانیان هست که بَر کوهی یا در کنار آبی رخ نداده باشد. جایگاه خدا بودن کوه، باوری عام و قدیم است؛ زرتشت در سی سالگی به بالای کوه "اشیدرنه" که برخی محققان آن را "سبلان" میدانند رفته به دور از هیاهوی مردم به ریاضت و گوشهگیری و غور در اسرار طبیعت و راز و نیاز با خدای بزرگ مشغول شد. در وندیداد نیز آمده است که اهورامزدا در بالای کوه با زردشت مکالمه کرده است. علاوه بر این در تفکر اسطورهای ایرانیان، کوه زاییده و زاینده و بالیده و بالنده و جاندار و اندیشمند و زایندهی رودها بوده است؛ مقدس، جایگاه خدایان و مقدسان و عابدان و از عناصر مهم اساطیر بوده است.
در متون مزدیسنا به دلیل تقدسی که برای کوه قائل بودند، خانهی هزار ستونی ایزد سروش بر بالای بلندترین قله کوه البرز متصور شدهاند. یکی دیگر از نقشهای اساطیری کوهها که ریشه در فرهنگ ایرانباستان دارد و در نگرش باورها و اعتقادات عموم نیز ریشه دوانده، جنبهی قداست اسطورهی کوه میباشد؛ بزرگان اساطیری ایرانزمین هرگاه در ایران نابسامانی و فساد میشد به کوه و مکان پر رمز و راز آن روی مینهادند؛ مطابق شاهنامهی فردوسی مادر فریدون از هراس سربازان دربار ضحاک کودک را به نزد دانای دینی در البرز کوه مینهد؛ هنگامی که در دوران زال ایرانزمین را تباهی و فساد و نابسامانی فرا میگیرد این کیفیت معنوی کوه است که زال را برای سامان بخشیدن به حیات سیاسی و اجتماعی ایران متوجه البرز میسازد و رستم را به طلب کیقباد به البرز کوه میفرستد زیرا فرهی ایزدی که در اصل و نهاد سیاست و حکومت زرتشتیان است با کوه پیوندی شگفت دارد؛ در اوستا نیز بارها کوه و فره با هم یاد شدهاند. هرودت در مورد عبادتگاه پارسیان در دوران هخامنشی مینویسد: عبادت نه در عبادتگاههای بزرگ بلکه در فضای باز به روی کوهها انجام میگرفت، پارسیان به روی بلندترین قلهی کوهها میروند و برای زئوس [اهورامزدا] قربانی میکنند؛ آنان همچنین در کوه برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد قربانی میکنند.
با توجه به مطالبی که ذکر شد باید گفت کوه نزد ایرانیان باستان تنها یک پدیدهی جغرافیایی ساده نبوده است از عناصر بسیار مقدس طبیعی تلقی میگردید و قداست ویژه نزد ایشان داشت.
نقش درخت در اساطیر باستانی ایرانیان
اهمیت اساطیری درخت در میان ایرانیان را میتوان از داستان آفرینش نخستین پدر و مادر بشر، مشی و مشیانه[1] دریافت. نخستین زوج بشر که از نطفهی کیومرث که در زمین ریخته بود، بیرون آمدند؛ نخست به شکل گیاهی پیوسته با هم رویدند به طوری که نمیشد تشخیص داد که کدام مرد بود و کدام زن، این دو باهم درختی را تشکیل میدادند که حاصل آن ده نژاد بشر بود، سرانجام وقتی به صورت انسان درآمدند اورمزد مسئولیتهایشان را به آنان آموخت.
بنا بر متون اوستا در بندهش، آفرینش در دو مرحلهی مینوی و مادی مطرح شده است: اهورامزدا اول جهان را به صورت مثالی آفرید و پیش از به وجود آوردن جهان مادی، یک جهان مینوی پدید آورد و گوهر مینوی و متعالی آن را از گوهر خود و با تجلی خویش به هستی درآورد. با توجه به این باورهای کهن، اهورامزدا نخست شش مَهین فرشته یا ایزد آفرید که در کارهای آفرینش او را یاری کنند، بنابر این باورها هر یک از آنان امشاسپندان[2] نامیده میشوند ک خود اهورامزدا در صدر همهی آنان است و روی هم هفتامشاسپند نامیده میشوند، چنانکه از متنهای اوستایی و پهلوی بر میآید هر یک از آنان را وظیفهای مقرر است و افزون بر شخصیت روحانی و معنوی که دارند نماد یا دایهای نیز در جان مادی بر ایشان متصور است که از این قرار است: 1. بهمن (گوسفند مفید) 2. اردیبهشت (آتش) 3. شهریور (فلز) 4. سپندارمد (زمین و زنپارسا) 5. خرداد (آب) 6. امرداد (درخت و گیاه) 7. اهورامزدا (مرد پارسا) چنانکه گفته شد امرداد امشاسپند، نگهبانی از گیاهان را بر عهده دارد و بیدادگران به درخت را از ورود به بهشت باز میدارد. در بندهش دربارهی آفرینش درخت آمده است: چهارم درخت را آفرید، نخست بر میانهی این زمین فراز رُست، چند پای بالا بیشاخه ، بیپوست، بیخار و تر و شیرین. او همه گونه نیروی گیاهان را در سرشت داشت، پس آب و آتش را به یاری گیاه آفرید؛ زیرا هر تنهی درختی را سرشک آبی بر سر و آتش چهار انگشت پیش از آن است؛ بدان نیرو همی رُست. (دادگی،1380: 40) در برخی متون پهلوی زرتشتی نام درخت ویسپوبیش[3] به صورت (هماگبژشگ) یعنی پزشک، دارو و درمان همه چیز آمده، پورداوود توضیح داده ویسپوبیش یا هماگپزشک صفت درخت مذکور است و نام خود آن درخت در کتب پهلوی (هرویسپتخمک) به معنی درخت کلیهی گیاه و رُستنی آمده است. در اسطورههای کهن ایرانی از درخت (گیاه) دیگری به نام هوم[4] نام برده میشود که او را در دو صورت انسان و گیاه میبینیم؛ گیاه هوم بر ستیغ کوهها میروید و در اوستا بارها با صفت زرگون یا زروین وو نیز با صفت زرین نرم شاخه آمده است که شیرهاش مستی آور و درمانش بخش است. (میرشکرایی، 1379: 53)
جز درختان اسطورهای که در بالا نام برده شد (هوم و ویسپوبیش) در ایرانباستان درختان چنار، سرو، تاک و انار از درختان نمادین و بعضا مقدس و زندگیبخش بشمار میروند: عظمت، سترگی، پرعمری و هرساله جوان شدن درخت چنار و این همیشه سبز بودن درخت سرو به آنها تقدس و حالتی جادویی و ستایشانگیز میبخشد. در آئین شهریاری در دوران ماد و هخامنشی ارتباط مفهومی بین میان شاهنشاهان و درختان تاک و چنار برقرار میبوده؛ پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی میداشتند و در دربارشان چنار زرینی همراه تاکی زرین بود که آنها را اغلب در اتاق خواب شاه مینهادند و چنار به گوهرهای بسیار آراسته بود و پارسیان آن را ستایش میکردند؛ هنگامی که داریوش در آسیایصغیر بود به او درخت چنار و تاکی زرین هدیه دادند و هنگامی که خشایارشا به جنگ یونان میرفت در راه چناری عظیم دید و فرمود تا آن را به زیورهای زرین بیارایند و بر آن نگهبانانی از نگهبانان گزیدهی خود گمارد. (بهار،1379: 6)
در بسیاری از نوشتههای کهن ایران درخت چنار با تاکی همراه است، قدیمیترین یادآوری در مورد تاک نوشتهی هردوت است که آورده است: واپسین شاه ماد دختر خود را که مادر کوروش شد به خواب دید که از شکمش تاکی رویید و بر چناری پیچید و سراسر آسیا را پوشاند، اگر توجه داشته باشیم که انگور در اسطورههای ایران مظهری برای خون است و خون نیروی اصلی حیات است و دولت هخامنشیان بازماندهایی از آیینهای بومی کهن مادر سالاری باقی مانده بود که بر طبق آنها شاهنشاهی از طریق زنان ادامه مییافت، میتوان تاکی را که بر چنار میپیچد مظهر خون و دوام فرمانروایی هخامنشی دانست، در واقع چنار مظهر فرمانروا و تاک مظهر همسر او بود که از طریق او خون سلطنت دوام مییافت. (بهار،1379: 6) در ایران هخامنشی و ساسانی، درخت سرو درخت زندگی به شمار میرفت؛ نقش این درخت که به صورت نقشبرجسته در تختجمشید بسیار دیده میشود که اهمیت نمادین آن را بیشتر آشکار میسازد. به عنوان پایان سخن در این قسمت باید از منظومهی درختآسوریک[1] نام برد که جز متون ادبی انگشت شماری است که از ایران پیش از اسلام باقی مانده است، موضوع آن مناظرهی بین درخت خرما و بز به زبان پهلوی شمالی (اشکانی) است از شاعری ناشناخته و شامل 121 بیت.
با توجه به مطالبی که در مورد نقش درخت در اساطیر ایرانی در این بخش آورده شد میتوان اندیشید چرایی تقدس درخت را و اینکه چرا درخت تنها یک گیاه ساده در باور ایرانیان باستان نمیبوده. درخت در باور اسطورهای و آئینی ایرانیان باستان بسیار مقدس و دارای مقامی والا میبوده است.
- نقش آب در اساطیر باستانی ایرانیان
در نزد ایرانیان ابتدا آتش و بعد از آن آب مقدسترین عنصر بوده است و آداب و آئینی خاص در مورد آن رعایت میکردند؛ از جمله شواهد تاریخی دال بر اهمیت آب در نزد ایرانیان باستان میتوان به موارد زیر اشاره نمود: هردوت در مورد تقدس آب و آداب آریائیان در مورد آن مینگارد: ایرانیان به آب روان حرمتی خاص میگذارند، و در رود روان ادرار نمیکنند و در آب تف نمیاندازند در آن دست نمیشویند و متحمل نمیشوند که دیگری آن را به کثافتی آلوده کند، احترامات بسیاری به آب منظور میدارند. (هرودوت،1380: 76) استرابون در مورد تقدس آب نزد ایرانیان چنین مینویسد: ایرانیان در آب جاری استحمام نمیکنند و در آن لاشه و مردار نمیاندازند، آنچه ناپاک است در آن نمیریزند؛ وقتی ایرانیان میخواهند برای آب نیاز و فدیه بفرستند به کنار دریاچه یا جویبار یا چشمه میروند و در کنار آن خندقی حفر نموده قربانی میکنند به خصوص احتیاط میکنند که آب را به خون نیالایند... نقش آفرینندگی آب از روزگاران کهن برای ایرانیان شناخته شده بود و در اوستا بارها به این نقش و اهمیت اشاره و ستایش شده است. (پورداوود،1380: 160)
در یسناها 38 از اوستا، زمین و آب ستوده شده است؛ خواستنی در خور نیاز کشاورزان و دامداران که هماکنون نیز از درخواستهای مهم مردم صحرا نشین و کوهنشین است. در فروردینیشت 31 میخوانیم : "شما ای خوبان، ایآبها، ایگیاهان، شما ای فروهرهای پیرو راستی، آرام به پایین بخرامید " آب ستایش شده است. در وندیداد فرگرد یکم که بخشی از اوستا است در جایی که سخن دربارهی سرزمینهاست چنین آمده است: "نخستین جا و سرزمین نیکویی که من اهورامزدا آفریدم ایرانویچ بود که از رود ونگوهیدائی آبیاری میشود " این سخن تقدس آب و اهمیت آب را در تشکیل نخستین زندگیها در کنار آب را بیان میدارد. در بندهش بخش 16 بند 4 گفته شده است که اولین آفرینش قطره بیآب بود زیرا همه چیزها از آب ناشی میشوند مگر نطفهی آدمیان و رمه که آنها از آتش بودند. در اسطورههای دینی ایرانیانباستان اهریمن به همراه همهی دیوان به آب میتازد و موفق میشود بخشی از آن را شور و گل و آلوده کند؛ ایزد ایشتر به یاری آب میشتابد و پیشنمونهای را بر میگیرد و به یاری ایزد باد در جهان پراکنده میسازد و بدین ترتیب دریاها و رودها به وجود میآیند که بزرگترین و مهمترین آنها دریای فراخکرت[1] یا دریای کیهانی نامیده میشود. دریای فراخکرت شکل پارسی میانهی واژهی اوستایی vourukasha به معنی دارای شاخههای پهناور و نام اقیانوس کیهانی در اسطورههای ایرانی است؛ دریای فراخکرت در کنارهی البرز است که یک سوم این زمین را در بر دارد و از آن روی فراخکرت نامیده میشود که یکهزار دریا در او قرار دارد که آنها را چشمگان اردویسور آناهید میگویند از آن روی که آن آب به گرمی و پاکی برتر از دیگر آبهاست. از دریای فراخکرت دو رودخانهی بزرگ نیز تشکیل میشود که یکی از آنها همان وهدائیتی یا دائیتی[2]است که در هرمزدیشت به آن درود فرستاده شده است: "درود بر دائیتی، درود به آب اردویسور آناهید..." (هرمزدیشت،ب ند21) این دو رود به دریای فراخکرت میریزند، دائیتی رود پر از سوسمار است و از ایرانویچ سرچشمه دارد. سه شخصیت اسطورهای باستانی ایرانیان که با آب ارتباط دارند و نشان دهندهی جایگاه ویژهی آب نزد ایرانیان میباشد عبارت هستند از: کیومرث موجودی است درخشان و او در کنارهی چپ رودخانه دائیتی آفریده شد، او نمونهی انسان کامل است که برای یاری و کمک به آفریدگار خلق شد به همین جهت کیومرث را مرد مقدس نامیدهاند.
جمشید دیگر شخصیت اسطورهای است که در کنار رود مقدس دائیتی فرمانروایی نه فقط بر انسانها بلکه بر دیوان را نیز به دست میآورد. و زرتشت نیز نیایشهای خود را در ایرانویچ در کنار رود مقدس دائیتی به اهورامزدا پیشکش میکند. که همگی نشان از مقدس بودن آب در تاریخ اساطیری ایران را دارد. در اساطیر ایرانی دریاچههایی است که ایشان نیز دارای تقدس میباشند و نامشان در اوستا و متون کهن دینی ایرانیان بازآمده، که عبارتند از: دریاچهی چیچست،[1]دریاچهی سوبر، دریاچهی خوارزم، دریاچهی فرزدان، دریاچهی آسواست، دریاچهی سدویس، دریاچهی اورویش، دریاچهی خسرو، دریاچهی ارنگرود، دریاچهی پودیگ، دریاچهی کمرود و دریاچهی سیاهبُن.[2]
با نظر داشت مطالب بالا میتوان علت و چرایی تقدس آب را نزد ایرانیان باستان را دریافت و اینکه آب نیز به مانند کوه و درخت عناصری ساده در نزد ایرانیانباستان نبودهاند و در آئین، باور ایشان بسیار ارزشمند و مقدس بودهاند.
- بروز نشانههای طبیعی در معابد و کلیساهای ارمنستان و گرجستان
با توجه به مطالبی که در بخش پیش در اهمیت کوه، آب و درخت ذکر گردید و در مورد اهمیت آنها در اساطیر و باورهای مذهبی ایرانیان باستان سخن رفت، میتوان به این نتیجه رسید که معابد مهر و ناهید در کنار این سه عنصر مقدس برپا میشدند. بیشتر این مکانها در دوران رواج آیین زرتشت در ایران تبدیل به معابد زرتشی شدند؛ زمانی که مذهب زرتشت آیین رسمی دربار شد، نقش اهورا مزدا بسیار مهم و اساسی بود اما همچنان ایزدان آب و خورشید یعنی آناهیتا و مهر به عنوان یاران اهورمزدا حضور داشتند. احترام بر عناصر طبیعی چون آب و آتش و گیاه در گفتار و سفارشات زرتشت پیامبر نیز وجود داشت و از گذشته تدوام یافته بود؛ نیایش آتش و بزرگداشت آن در آتشکدهها بر پا شد و برخی نیایشگاههای موجود تبدیل به آتشکده شدند، آتشکدهها تاکنون نیز دَر مهر خوانده می شوند. (نگاه کنید به عکس شمارهی8)
در دوره اسلامی، آیینهای مذکور با قبول تغییرات زمان، همچنان تداوم یافته است. اما شخصیتهای مداخله کننده در آن به جای ایزدان پیشین به اشخاص مقدس تاریخ اسلام بدل شد[1].
همین اتفاق در دوران رواج آئین مسحیت برای بسیاری از معابد مهری مجددا تکرار شد با این تفاوت که این بار دین مسیح تحت تایید قدرت ادیان کهن ایران قرار گرفت بر طبع در ساخت بسیاری از اماکن مقدس مسیحی در سرزمین فرهنگی ایران از اماکن مقدس پیشین استفاده شده است.
- بروز تزئینات مهری در معابد و کلیساهای ارمنستان و گرجستان
علاوه بر نشانههای طبیعی معابد مهر و آناهیتا که در بخش پیشین در پیرامون آن صحبت شد میتوان به عناصر تزیینی بنا اشاره کرد که عمدتا مربوط به مناسک و مراسم آئینی بوده است، به طوری که هم اکنون در اکثر مهرابههای اروپا و آسیا نقوشی از خورشید، ماه، ستارگان و نشانههای دوازدهگانه فلکی آنها مانند شیر، گاو، عقرب، ترازو، خرچنگ و غیره دیده شده. البته علائم و نشانه های مرتبط به آیینهای مهر و آناهیتا شامل بر پرندگان چون عقاب (شاهین)، طاووس، کلاغ، خروس و حیوانات مقدس چون گاو، بز، مار نیز میشود که در نقش پردازی پارچه، ظروف و اشیاء و دیگر آثار هنری قابل روییت است .
درمورد نقش ماهی "گریشمن"[1] وجود آن را از هند باستان از الهه "الشی"[2]میداند؛ این الهه باروری که در شوش قرنها پرستش میشده همان الهه آناهیتا است. در مجموع نشانههای چون گل نیلوفر، ماهی، دلفین، مرغابی، سَبو (کوزه) را از نشانههای آناهیتا برشمردهاند. همچنین قو، قمری و کبوتر پیک، آناهیتا دانسته شدهاند. مهر پرستی در ایران با کیش زرتشت، در غرب با مسیحیت و در هند با هندوئیسم در آمیخته است. بنا براین وجود نشانههای مهری در کلیساهای قدیمی ایران، ارمنستان و گرجستان نمیتواند دور از ذهن باشد. برای بررسی عناصر تزئینی در معابد مهر ابتدا به معبد اَناهیتا کنگاور نگاه میکنیم (عکس18 و عکس19) که یکی از معابد کهن مرتبط با ایزدهای ایرانباستان میبوده است. ابتدا عناصر تزئینی حیوانی را مورد بررسی قرار میدهیم و سپس حضور این عناصر در تزئینات کلیساهای ارمنستان و گرجستان مورد مداقه قرار میگیرد.
[1] Roman Ghirshman
[2] Ashi
[1] برای تاثیر باورهای مهری بر باورهای اسلامی نگاه کنید به: جوادی،1392: 50
[1] که همان دریاچهی ارومیه است برای بیشتر دانستن نگاه کنید به: (زرینکوب،1390: 22)
[2] برای شرح در مورد این دریاچهها و بیشتر دانستن نگاه کنید به: (بهار، 1380: 73-77)
[1] Vourukasha
[2] Daitya
[1] Drakht-i Asurig
[1] Mashya and Mashyana
[2] مقدسآن بیمرگ
[3] در ادبیات پس از اسلام این درخت را طوبی نامیدند. شهابالدین سهروردی در کتابچه عقل سرخ مینویسد که درخت طوبی درختی عظیم است در بهشت. هر میوه و ثمره که تو در جهان میبینی بر آن درخت است. سیمرغ آشیانه بر طوبی دارد. «بامداد سیمرغ از آشیان خود بهدر آید و پر بر زمین بازگستراند، از اثر پَر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات بر زمین.»
[4] Hum
[1] برای اطلاعات مفصلتر پیرامون کیش مهر نگاه کنید به: : نیکویی،علی.(1399) آیین مهر در شاهنامه فردوسی (ردپای میترا در شاهنامه حکیم طوس) مجله سرزمین من. شماره126 (آذر ماه) ص14تا23
[2] Kof
[3] Sanskrit
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اسطوره میخوانم!(6)
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی سنگنگارهی اشکانی کالجنگال
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوتاه نوشتههای زن؛ زندگی، آزادی(۳)