تفسیر به سراغ زن می‌روی؟ تازیانه‌ات را فراموش مکن!

در کتاب چنین گفت زرتشت از نیچه جمله‌ای معروف است که همگان را به اشتباه می‌اندازد در این یادداشت به نقل از قلی خیاط مترجم آثار نیچه به سراغ این جمله می‌رویم:

همانطوری که امروز عینک ری بن، ساعت رولکس، لباس ایو سن لوران، و... اتومبیل جگوار می‌تواند وسیله‌ی آشکاری باشد برای نمایش موقعیت و طبقه‌ی اجتماعی شخص؛ در طول قرن نوزده و نیز تا اوایل قرن بیست، داشتن کلاه و عصا و رُدَنگت و... اسب اصیل، وابستگی فرد به طبقه بورژوازی و اشرافیون را می‌رسانید. و از آن‌جایی که نمی‌شد اسب اصیل گران‌قیمت خود را همیشه همراه داشت و به رخ کشید، گاه‌گاهی سمبل و نمودار آن، «تازیانه» را به دست می‌گرفتند.

ما تا به این امر تاریخی - فرهنگی آگاهی نداشته باشیم، بحث و جدل و نقد و جستارمان در باب آن جمله‌ی معروف نیچه، «به سراغ زن می‌روی؟ تازیانه‌ات را فراموش مکن!»، راه به جایی نخواهد برد.

خب، حال که سخن تا به این‌جا کشید و پیش از این بر سر همین جمله‌ی مذکور، بین روشنفکران و محققین ما بحث و جدل‌هایی صورت گرفته که در آن فیلسوف را گاه به گاه مازوشیست، ماچیست، مردسالار و غیره نامیده‌اند، مطلب را تا آخر ادامه بدهیم : این جمله‌ی معروف و گره‌دار درواقع عبارتی‌ست نه از خود فیلسوف بلکه از دوست و «رقیب» عشقی وی پل ره. این دو، دو دوست صمیمی بودند و، هر دو عاشق یک زن : لو فون سالومه. با دو کلیک روی اینترنت، می‌توانید به راحتی عکسی را از این سه نفر بیابید که در آن نیچه و پل ره کنار هم ایستاده‌اند، هر دو شاد و خندان. کمی دورتر در دست چپ، لو فون سالومه را خواهید دید نشسته داخل درشکه‌ای، روی شاخه‌های گندم درو شده، با لبخند ملیحی بر لب و... تازیانه‌ا‌‌ی در دست. در نوشته و نامه‌هایش، نیچه از این روز همیشه به عنوان یک «روز خوش و میمون» یاد می‌کند. بعدها، وقتی فیلسوف عاشق ناکام می‌خواست برود در آغوش زنان دیگر عشقی را بجوید که پیش سالومه جسته و نیافته بود، پل ره به او گفته بود «به سراغ زن (دیگر) میروی؟ تازیانه را (یعنی سالومه را) فراموش مکن!»

می‌بینید؟ اگر می‌شد وزن و معنا و منظور دقیق واژه‌ها را در لغت‌نامه‌ها یافت، همه می‌شدند شاعر و نویسنده و مترجم؛ بهتر حتی، دیگر نیازی به شعر و نوشته وجود نمی‌داشت. این جمله‌ی نیچه درواقع یکی از عاشقانه‌ترین نوشته‌های اوست؛ سرودی بر عشق نافرجام یک زن.