درآمدی بر طبیعت‌گرایی در باور ایرانیان باستان

دکتر علی نیکویی
در اسطوره‌های ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند، در هیچ اسطوره‌ای نیست که باد و آب و خاک و آتش بی‌تاثیر باشد. در کنار اساطیر ما، طبیعت در ادبیات ما هم نقش دارد؛ بیت معروف "ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری"، تنها معنای معیشت ندارد! حتما یک امری مافوق آن عناصر است. این یک جنبه اسطوره‌ای به آنها می‌دهد. شاید اشاره به آن دارد که تصمیم در مورد زندگانی مختص در اختیار من انسان نیست و شاید عناصر مقدس طبیعی چون خورشید در این مهم تصمیم گیر باشند! آب که یک نوع منبع زندگی و نشاط و حیات است در سراسر اسطوره‌های ما هم نقش زندگی آفرین و هم نقش مرگ‌زا دارد. برای اینکه اسطوره‌ها معمولا دو جنبه متضاد دارند. در ابیات شاعران ما مثل منوچهری و فردوسی فراوان می‌بینید که عناصر طبیعی ازاین نوع موارد که یا جنبه زندگی بخش دارد یا مفهوم مرگ‌آفرین.

در اساطیر ایران طبیعت و همه موجودات، از انسان گرفته تا هر حیوان دیگری، خرد و شعور و اراده دارند. اسطوره های دیرینه و باورهای پیشینه با شاهنامه فردوسی مطرح‌تر و برجسته‌تر شده‌اند. روزگاری که علم امروزین به معنای امروز در کار نبود این چهار عنصر را به عنوان سازنده حیات و قوام زندگی می‌شناختند و به همین چهارتا بسنده ‌می‌کردند. اینها را مخلوق یک موجود مافوق بشر که چه اساطیر باشد و چه خداوند باشد، می‌دیدند و به همان علت یک نوع تقدس برای آنها قایل بودند؛ در بسیاری از اسطوره‌ها و قصه‌ها یک نوع ستایش از چهار عنصر مقدس طبیعی مطرح است. یعنی آب، باد، خاک و آتش را می‌ستایدند.

در برخی از آثار به جای مانده از قدیم، درختان، کوه‌ها، دریاها، رودها، پرندگان و جانوارن شخصیت و روح داشته‌اند و انسان‌ها برای خشنودی و بقای آنها، در آیین‌های مشخصی قربانی می‌کردند. اسطوره‌های مقدسی که از نیروی تشخیص نیک از بد و خردمندی برخوردار بودند و با طبیعت یگانه می‌شدند. شاید علت این خوف از آن جهت بود که مبادا تجاوز شود به این عناصر و در اثر آن آتش، تبدیل به حریق شود، ممکن است آب به توفان تبدیل شود، همیشه یک مواردی بود که برای آن اگر نگوییم یک نوع تقدس، احترام قایل بودند؛ آنطور که تاریخ و اسطوره‌های ایران نشان می‌دهد، هزاران سال پیش، حفاظت از محیط زیست بخش جدایی‌ناپذیر امنیت ملی محسوب می‌شده است. نشانه‌ قوی‌اش، کتیبه داریوش کبیر در تخت جمشید است که دعا و آرزو اوست به عنوان شاهنشاه ایران؛ با این مضمون که از اهورامزدا خواسته، کشور را از سپاه دشمن، دروغ و خشکسالی حفظ کند و یا نام تعداد زیادی رودخانه در اوستا موجود است از جمله هفت رود که رود هیرمند را می‌ساختند و در حوزه زندگانی زرتشت بوده و ارتباط معنوی زردشت با این رودها که دلالت بر تقدس و اهمیت این عنصر طبیعی دارد، در داستان جنگ‌های اسکندر مقدونی مقابل داریوش سوم گفته شده که اسکندر وقتی به شوش رسید و خواست از شوش به پاسارگاد بیاید، تمام این فاصله را در جنگل راه می‌رفت که امروز بیش از دو سوم این جنگل های از میان رفته است و دلیل وجود آن حجم از درخت و جنگل حفاظت ایرانیان از درختان و طبیعت به عنوان عناصر مقدس می‌بوده است.