دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شرح یک عکس از آرشیو عکسهای کاخ گلستان
نوشتهای به خط خود ناصرالدین شاه بر روی عکسی که در آرشیو عکسهای کاخ گلستان قرار دارد.
متن دستنویس ناصرالدینشاه به روی : "«این پسر سرایدار سردر باب همایون که بعد از چند سال جواهرات و طلای تخت طاووس را دزدید، پیدا شد و سرش را بریدند!»"
عین السلطنه از پسر بچهای با نام محمدعلی نام میبرد که به همراه پدرش جاروکش کاخ سلطنتی بود. محمدعلی مقداری طلا از تخت معروف طاووس دزدید.
در همان زمان، کمالالملک مشغول خلق اثر تالار آينه بود و اتفاقاً تخت طاووس نیز در تالار آینه قرار داشت و کمال الملک یکی از معدود افرادی بود که بیشتر اوقات، حتی شبها در تالار آينه حضور داشت.
وقتی خبر دزدیده شدن طلاهای تخت طاووس به ناصرالدین شاه میرسد، وی به اولین کسی که شک میکند کمال الملک است! کمال الملک از این اتهام آزرده خاطر میشود اما ناچار به اطاعت از فرمان شاه است و به دستور شاه، کمال الملک استنطاق میشود.
سرانجام با تحقیقات بيشتر معلوم میشود که سارق محمدعلی خدمه کاخ است که چون نمیتوانسته طلاها را از کاخ خارج کند، آنها را در محوطه کاخ در پای یک درخت دفن کرده تا در فرصت مناسب طلاها را از کاخ خارج نماید.
طلاهای دزدیده شده پیدا میشود اما ناصرالدین شاه بقدری از این کار محمدعلی خشمگین بود که فرمان داد سر او را از بدنش جدا کردند و جسدش را نیز چند روزی در میدان پاقاپوق آویزان ساختند تا درس عبرتی باشد برای دیگران.
شاه نیز قلم برداشت و به خط خودش، در زیر عکسی از محمدعلی ماجرا را در دو خط ثبت نمود.
گفته شده پدر محمدعلی به پای شاه افتاد و از شاه خواست تا پسرش را ببخشد اما شاه وی را تهدید کرد که اگر بیش از این اصرار نماید او را نیز اعدام خواهد کرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چهارشنبهسوری (آئینی از ایرانباستان یا رسم ایرانیان در دوران اسلامی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اسطوره میخوانم!(5)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اسطوره میخوانم!(15)