مغ کشی در ایران هخامنشی

با مرگ کوروش هخامنشی (۵۵۹–۵۲۹ پ. م) فرزندش که در زمان زندگی پدر نایب‌السلطنه ایران بود و عنوان شاه بابِل را داشت شاهنشاه ایران شد وی فرزند ارشد کوروش بزرگ و کاساندان[1] بود. جانشینی در زمان هخامنشیان با پسر ارشد نبود بلکه به خواست پادشاه وابسته بود و شاه می‌بایست از میان فرزندانش یکی را به جانشینی برمی‌گزیند، هرچند انتصاب نخستین پسر معمول بود ولی قانون لازم‌الاجرایی نبود. کمبوجیه پس از به تخت‌نشینی بیش از هر چیز وقت خود را صرف تهیه‌ی مقدمات لشکرکشی به مصر کرد، سپاه کمبوجیه در ماه مه سال ۵۲۵ پیش از میلاد خود را به پلوزیوم[2] رساند و با سپاه مصر درگیر شدند و سرانجام بر سپاه "پسامتیخ سوم"[3] فرعون مصر غلبه کرد. در ماه ژوئن سال ۵۲۵ پیش از میلاد، سپاه او با پیمودن دره‌ی نیل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخیر کرد.

کمبوجیه دوم ایرانی که فرعون پسامتیک سوم را اسیر کرد. تصویر روی مهر پارسی قرن ششم قبل از میلاد
کمبوجیه دوم ایرانی که فرعون پسامتیک سوم را اسیر کرد. تصویر روی مهر پارسی قرن ششم قبل از میلاد


هرودوت می‌گوید که ایرانیان به کمبوجیه «جبار» می‌گفتند زیرا او نیمه‌دیوانه، ستمگر و گستاخ بود؛ مورخان یونانی گزارش می‌دهند که کمبوجیه، گاو آپیس[4] را با خنجر زخمی‌کرد و این گاو چندی بعد بر اثر زخم خنجر کشته شد.

کوروش علاوه بر کمبوجیه فرزند پسر دیگری نیز داشت بنام "بردیا" بنا به روایت هرودوت، بردیا به‌همراه کمبوجیه به مصر رفت ولی پس از مدتی بین آن‌ها اختلافاتی ایجاد شد و کمبوجیه دستور داد برادرش به ایران بازگردد و مخفیانه فرمان قتل او را صادر کرد که در بین راه توسط مأموران دولتی کشته شد. اما بنا بر سنگ‌نبشته‌ی داریوش در بیستون، کمبوجیه قبل از حرکت به‌سوی مصر، بردیا را به قتل رسانید. بر پایه‌ی سنگ‌نبشته‌ی بیستون و متون رسمی بابلی، کمبوجیه پس از ماه ژوئیه سال ۵۲۲ پیش از میلاد درگذشته‌است. بر اساس گفته‌های هرودوت، او در راه بازگشت به ایران، در سوریه بود که خبر برتخت‌نشینی شخصی بنام گئومات مغ را از جارچی دریافت کرد که خود را بنام بردیا [برادر مقتولش] جا زده و بر تخت شاهنشاهی هخامنشی جلوس نموده؛ داریوش بزرگ در سنگ‌نبشته‌ی بیستون می‌گوید او "به مرگ خود مُرد" [خودکشی‌ کرد]

تصویرگئومات مغ از کتیبه بیستون
تصویرگئومات مغ از کتیبه بیستون



گئومات مغ چنانچه از نامش پیداست یک مغ بود، مُغ یا مُگ (جمع آن مُغان و موگان) به چِم دانا، عالم، بزرگ، تنها لقب ثبت‌شده از روحانیان غرب ایران در دوره‌ی ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی است. در دوره‌ی اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زرتشتی به‌کار می‌رفت. مغان از زمان هرودوت به عنوان روحانیان دین ایرانیان، مورد توجه خاص مورخان یونانیان و رومیان بودند. هرودوت مغان را یک قبیله ساکن در سرزمین ماد می‌شمارد. شهر بیستون به معنی بغستان یا همان شهر خدایان بوده است و بغ همان واژه بگ به معنی خداست. مغ به صورت «مگو» در سنگ‌نبشته بیستون در کرمانشاه ذکر شده و در اوستا به صورت «مغو» و در پهلوی «مغ» شده‌است. کلمه موبد که به پیشوای دین زرتشتی اطلاق می‌شود از همین ریشه‌است (مغ+پَت - به‌معنای مغ بزرگ). این واژه که در زبان یونانی به شکل «ماگوس» ترجمه شد، در لاتین به شکل «مگوس» درآمد و در زبان آرامی به شکل «مجوشا» و در عربی «مجوس» ترجمه شده‌است. با ترویج اسلام در ایران، مغ معنی اسرارآمیزی پیدا کرد و موارد به‌کارگیری آن گسترده‌تر شد و در نزد افراد به گونه‌ای با گذشتهٔ مجوسی ارتباط پیدا کرد. همچنین مغ گاه دال بر روحانی زرتشتی در مفهوم کلی آن است. مغان در غرب نیز به عنوان گروهی اسرارآمیز شناخته شده‌اند و کلمه‌ی Magic به معنی جادویا مشابهات آن همانند واژگان magnet و magnetism و شکل فارسی آن مغناطیس در زبان‌های اروپایی برگرفته از کلمهٔ مغ است

از دیدگاه مولتون مغ‌ها نه آریایی و نه سامی، بلکه قبیله و قومی بومی و در عین حال طبیب، احضارکننده ارواح و پیشگو بوده‌اند. مسینا(Messina) به مغ‌ها به عنوان مریدان زرتشت می‌نگرد. در نظر او آن‌ها فرستادگان زرتشت بودند که برای نخستین بار آیین وی را در غرب ایران یعنی (در کرمانشاه و بغستان یا همان بیستون) ترویج دادند. مسینا بعداً بطلان نظریه مولتون را مبنی بر اینکه مغ‌ها از قدیم‌ترین دوران‌ها به عنوان ساحر و جادوگر در بین یونانیان شهرت داشته‌اند، به اثبات می‌رساند. یونانیان آگاهی و اطلاع زیادی درباره‌ب مغ‌ها و کلا مذاهب شرقی نداشته‌اند و در اکثر موارد به مغ‌ها به دیده‌ی جادوگر و نه چیزی بیشتر می‌نگریستند. از دیدگاه افلاطون مغ به معنی خدمت به خدایان است. در این نظر، آپولونیوس و دئو کرسوستم نیز با او هم‌رای‌اند. مغ‌ها از دیدگاه استرابون یک زندگی مقدس را پیش می‌گیرند و به نظر سوسیون، آن‌ها خدایان را با اهدای قربانی و خواندن دعا می‌ستایند و از سوی خدایان نیز مورد اجابت قرار می‌گیرند. مغ‌ها ماهیت و جوهره خدایان را نشان داده و آشکار می‌سازند و پیرامون عدالت سخن گفته و بت‌پرستی را محکوم می‌کنند. ارسطو مغان را کهن‌تر از مصریان می‌شمرد. در آثار یهود مانند کتاب ارمیا از واژه مجوس نام برده شده‌است که اشاره به مغان دارد. در منابع بابلی بارها به نام مجوس در مقام کسانی که دارای علوم غریبه و قدرت پیشگویی و تعبیر خواب دارند برمی‌خوریم. [مغان مادی و مغان مجوسی جدا از مغان میترایی بوده‌اند]

چنان که گفته شد [با روایت داریوش بزرگ در کتیبه‌ی بیستون] کمبوجیه پیش از رفتن به مصر برادر خود، بردیا، را کشته بود لیکن مردم از این موضوع خبر نداشتند. از این رو گئومات توانست خود را در نزد مردم، بردیا جا زند و بعد از نشستن بر تخت (در پارس) به کشتن نزدیکان که از این راز اطلاع داشتند پرداخت. کمبوجیه پیش از آنکه بتواند این بردیای دروغین را به زیر کشد، درگذشت. بنا به گزارشات هرودوت و کتسیاس با رسیدن داریوش بزرگ [که از عموزاده‌ها و فرماندهان کمبوجیه بود] و دیگر نجیب‌زادگان پارسی به پایتخت در سال 522 پیش ز میلاد به دربار تاختند و بردیای دروغین را کشتند و سر این مغ غاصب شاهنشاهی را بریدند و در خیابان‌ها در معرض نمایش گذاشتند؛ در همین زمان پارسی‌های دیگر، خنجرهایشان را درآورده و هر مغی را که یافتند، کشتند. هرودوت اضافه می‌کند که در یابود این رخداد، پارسی‌ها جشن بزرگی برپا کردند که «مغ‌کشان» «Magophonia» نامیده شد و در مدت این جشن، تمام مغ‌ها در خانه‌هایشان می‌ماندند، تا کشته نشوند.


پانویس

[1] کاساندان، کاسادان یا کَساندان همسر رسمی و محبوب کوروش بزرگ، از تبار هخامنشی بود. کاساندان شهبانویِ ۲۸ کشور آسیائی و معروف‌ترین شهبانویِ دربار و تنها همسر کوروش بزرگ به حساب می‌آید و در نزد کوروش بسیار مورد احترام بود و با قدرت مطلق شهبانوی ایران در کنار کوروش بزرگ بر جهان پادشاهی می‌کرد و به‌طور مستقل دومین فرد قدرتمند و سیاستمدار حکومت بود. کوروش بزرگ همواره از همسرش مشاوره‌های فراوانی می‌گرفت و عملاً او را در کنار خود در سیاست دخالت می‌داد و همراه وی به رتق و فتق شاهنشاهی می‌پرداخت. کاساندان صاحب پنج فرزند بود: کمبوجیه، بردیا، آتوسا، آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشده‌است. به گفته داندامایف، دختر سوم احتمالاً رکسانا بوده‌است. کاساندان قبل از این که همسرش کوروش بزرگ بمیرد، از دنیا رفت و کوروش دستور داد تا همه درباریان برای وی عزاداری کنند و این عزاداری به مدت یک سال طول کشید و ادامه داشت.

دخترش آتوسا بعدها نقش مهمی در خانواده پادشاهی هخامنشی بازی کرد؛ زیرا با داریوش بزرگ ازدواج کرد و خشایارشا پادشاه بعدی هخامنشی را برای او به ارمغان آورد. آتوسا دارای قدرت و نفوذ زیادی در خانواده پادشاهی هخامنشیان بود و ازدواج او با داریوش بزرگ احتمالاً به دلیل قدرت و نفوذ او بوده و این واقعیت که او از نوادگان مستقیم کوروش بوده نیز احتمالاً تأثیر گذار بوده‌است.

[2] Battle of Pelusium

[3] Psamtik III

[4] در دین مصر باستان، آپیس یا هاپیس که همچنین به صورت هاپی-انخ نیز تلفظ می‌شد، گاو مقدسی بود که در منطقه ممفیس مورد پرستش قرار می‌گرفت. او را پسر حاثور، از بزرگترین ایزدان پانتئون مصر باستان می‌شناختند. در ابتدا ، او نقش مهمی در عبادت ، قربانی شدن و تولد دوباره حاثور داشت. بعداً ، آپیس به عنوان واسطه‌ای بین انسان‌ها و دیگر خدایان قدرتمند (در اصل پتاه ، سپس اوزیریس و آتوم) عمل کرد. نشان آن این بود که دارای پیشانی سفید بر پشت وی شکل عقاب یا کرکس بوده و چون سن گاو از ۲۵ تجاوز می‌کرد، او را در رود نیل غرق می‌کردند و جسد وی را مومیایی کرده و در مقبرهٔ مخصوص قرار می‌دادند.