موبدی که به “خاک” سپرده شد!

مراسم تدفین موبد آرش کسروی در کرمان
مراسم تدفین موبد آرش کسروی در کرمان

چندی پیش خبر کشته شدن روحانی زرتشتی در کرمان صدر اخبار بود، ایشان در ایالت کالیفرنیای آمریکا موبد آتشکده‌ای بود و برای انحصار وراثت اموال پدری به ایران بازگشته بود که متاسفانه پی اختلافی با مباشر خود به قتل رسید!

هر کسی از این اتفاق ناخوشایند را از دید خویش سخن‌ راند اما برای بنده که تاریخ‌ایران‌باستان خوانده‌ام دیدن عکس تدفین موبد آرش کسروی ساعت‌ها مرا در فکر برد! عکسی که از خروجی سایت اَمرداد بیرون آمد!

زرتشیان تا پیش از سلطنت رضاشاه پهلوی در ایران جنازه‌های مردگان خویش را هیچ‌گاه دفن نمی‌کردند! در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساخته‌اند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نموده‌اند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفته‌است.

به عقیده‌ی پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشه‌خور قرار داد و یا بالای برج‌های خاموشی در معرض نابودی گذاشت.[1]وندیداد[2]که بخشی از اوستا می‌باشد، تمام دستورات و مقررات مربوط به ترتیب امور مردگان را آورده است.[3]

طبق وندیداد، زرتشتیان در هر دهکده یا خانه، جایگاه مخصوصی بنام "کَتَ"(Kata) برای مردگان داشتند (زنان و مردان و کودکان به طور جداگانه) همانطور که امروزه نیز در بمبئی در خانه هر پارسی محل پاکیزه و خاصی در جلو خانه برای این کار اختصاص دارد. بر اساس آنچه از وندیداد بر می‌آید از همان زمان که نفس و جنبش جسم انسان را ترک می‌کرد، جسد و لاشه عنصری می‌شد سخت نجس و مورد پرهیز. موجب مرگ دیوی به نام دروخش نسوش دانسته می‌شد که خطرناک‌ترین دیوها بود. این دیو هنگامی که در تن کسی حلول می‌کرد، آن شخص می‌مرد. به همان میزان که این دیو ناپاک و نجس و خطرناک بود، لاشه و مرده نیز نجس و خطرناک محسوب می‌شد. آشکار است که در میان مردم ترس و بیمی بسیار از گزند مردگان وجود داشته‌است. این مردم بر آن بودند ک روح مرده در بالای جسدش همواره در پرواز است تا به هر نحوی شده به بازماندگان خود گزندی وارد کند. هر کس از سه قدمی به مرده‌ای نزدیک‌تر می‌شد، ناپاک شده و لازم بود مراسم دیوزدایی و غسل میت درباره‌اش انجام شود، تا پاک گردد.[1]

برج خاموشان یزد
برج خاموشان یزد

برای حمل هر جسد حتی کودکان، دو نفر نعش‌کش لازم بود آنان در حالی که سرود "سروش بَغ" را می‌خواندند، در دستشان پارچهای به نام پیوند داشتند و سرود سروش بغ را تا کلمه اَشَه(Asahe) می‌خواندند، سپس سکوت کرده و جسد را به جز صورت می‌پوشانند، با سکوت خود آنان مرده را در حمایت آن دعا قرار می‌دادند. سپس در سه قدمی جسد می‌ایستادند و گات‌ها یعنی اَهونَوَیتی را در دو بخش می‌خواندند. بعد نوبت اقوام نزدیک بود که آخرین دیدار را با او داشته باشند سپس آیین سگ‌دید انجام می‌شد. سگ در آیین زرتشت جانور مقدسی است و آزار وی شایسته کیفر است. برای راندن دروج نسو باید یک سگ سفید با گوشهای زرد نزدیک جسد حاضر می‌نمدند. به باورشان هنگامی که چشم سگ به جسد مرده افتد، دروج نسو به شکل مگسی به مناطق شمال می‌گریزد. قبل از بیرون بردن جسد از خانه تا رساندن آن به دخمه این سگ باید به دنبال آن برود در اتاق مرده (در خانه) آتشی با چوب صندل برافروخته می‌گشت. نعش را هر چه زودتر در روز هنگام و اگر شب فوت کرده باشد تا روز بعد می‌باید برای انجام مراسم ببرند. موبدان که سخت پایبند طهارت‌اند، هیچگاه کمتر از سه گام به جنازه نزدیک نمی‌شدند و به آن دست نمیزدند. هنگام بردن جسد به دخمه، مشایعت کنندگان دو نفر، دو نفر با ریسمان یا پارچه پیوند در دستشان در کنار هم قرار میگیرند و برای دور ماندن از نجاست سرود سروش بغ را زمزمه می‌کنند. سرانجام پس از مراسم همگی آداب طهارت مخصوص را انجام می‌دادند تا از پلیدی مرگ پاک شوند. نعش کشها جسد را از طاق‌های که در دیوار، مخصوص به این کار تعبیه شده، عبور می‌دادند و بسوی برج خاموشان می‌رفتند.[1]در بیرون دخمه حجاب از روی صورت مرده برداشته می‌شد تا برای آخرین بار خانواده او را ببیند، سپس آن دو نفر نعش‌کش که لباس‌های سفید داشتند، لباس‌های مخصوص دخمه را می‌پوشند، قفل آهنی در را باز می‌کردند و جسد را به درون می‌برند، سر را به طرف جنوب (چون شمال مقرّ دیوان است) می‌گرداندند و روی یک سنگ به نام کیش قرار می‌دادند، سپس لباس‌ها را از روی جسد برمی‌داشتند و او را عریان می‌کردند. لباس‌ها به دلیل نجاست باید به درون چاه وسط برج خاموشان انداخته می‌شد. کرکس‌ها و لاشخورها که خود را مهیا کرده بودند، ظرف دو ساعت همه چیز را می‌خوردند و تمام می‌کردند. آنگاه مأموران برج، استخوان‌ها را در داخل چاه وسط برج می‌ریختند. در طی این مراسم در محلی خاص که در دخمه ساخته شده بود، مراسمی نیز توسط خانواده متوفی انجام می‌شد و سرود سروش بغ به زمزمه خوانده می‌شد.[2]

اینکه موبدی زرتشتی دفن شد و اگر یک قرن پیش‌تر می‌زیست چه فرجامی برای پیکرش دیده می‌شد ساعت‌ها مرا در فکر فرو برد...

[1] مهدی‌زاده، مرگ و مراسم تدفین در دین مزدایی، ۳۶۲ تا ۳۵۸.

[2] تدفین در آئین زردشتی / دکتر علی نیکویی / https://www.hoozoor.com


[1] رضی، دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت، ۷۸.

[1] چایچی امیرخیز و سعیدی هرسینی، نگاهی به تدفین تابوتی در ایران باستان، مقدمه.

[2] معنای وندیداد «قانون یا شریعت ضد دیو» است.

[3] مهدی‌زاده، مرگ و مراسم تدفین در دین مزدایی، ۳۵۸.