نا آگاهی از دیوار چهارم و نمایش ایرانی

فیلم‌هایی در صفحات مجازی دست‌به‌دست می‌گردد و نشان از آن دارد که در محرم امسال چندین بار در شهرهای مختلف به بازیگر نقش شمر تماشاچیان حمله کرده اند و وی را کتک زده‌اند!

شاید این اولین باری نیست که شاهد اتففاقات اینچنینی در تعزیه خوانی یا دیگر مراسم سنتی هستیم. احتمالا همه ما داستانهایی در مورد اینکه عزاداران به لشگر یزید سنگ میزنند یا با صدای بلند به شمر و یزید ناسزا می گویند را شنیده‌ایم.

اما چیزی که تصویر جالبی برای پژوهنده می‌ساخت، واکنش و برداشت ایرانیان در غالب نظر (Comment) نسبت به این صحنه و شخص مهاجم بود؛ تمرکز و توجه اگثر نظر دهندگان بر جهل مهاجم (مهاجمین) بود که چگونه در بی‌خبری و ناآگاهی بسر می‌برند و متوجه نیستند که طرف مقابل هنرپیشه است نه شمر یا یزید یا ابوالفضل یا ……. و در خوشبینانه‌ترین حالت نظر دهندگان به تاثیر گذار بودن داستان و پی آمد آن از خود بی خود شدن تماشاچی می‌پرداختند و پس از آنکه به نظر شخصی خودشان در مورد اسلام و فقه شیعه می‌پرداختند اکثرا نظری در تقبیح این واکنش می‌نوشتند.

اما واقعیت تاریخ نمایش ما این است که این بروز احساسات و طرز رفتار نه به احساسی بودن تماشاچی ایرانی بر می‌گردد و نه تاثیر مذهب در واکنش به این صحنه؛ بر خلاف نظر اکثر کامنت گذارها علت این طرز رفتارتماشاچیان در ضمن تعزیه یا پرده خوانی و نقالی، و یا دیگر روش های سنتی اجرایی ایرانی، نه به اهمیت این داستان مذهبی در بین مردم، که به ماهیت تآتر ایرانی و فضایی که ایجاد می‌کند بر می‌گردد.

در اجرای نمایش های سنتی ایرانی که بر اساس داستان های غیر مذهبی؛ مانند داستان های شاهنامه یا دِگَر متون ادبی درست شده‌اند نیز چنین فضایی حکم فرماست و چنین رفتارهایی دیده می‌شده است، همیشه عادی بوده که تماشاچیانی در قهوه خانه ها که نقالی داستان های شاهنامه ی فردوسی را گوش می‌کردند به نقال التماس نمایند که داستان را تعریف ننماید تا تماشاچی مجبور نشود مرگ سهراب را ببیند یا از مرد نقال التماس می‌کردند داستان را عوض کند و اجازه دهد که نوشدارو قبل از مرگ سهراب به او برسد! فحش و ناسزا گفتن و حتی حمله کردن به لشگر افراسیاب برای تماشاچی ایرانی همانقدر عادی بود که سنگ زدن به لشگر یزید!

در تاتر ایرانی «دیوار چهارم» به معنایی که در تاتر غربی وجود داشته و دارد، هیچوقت نه برای هنرپیشه ها و نه برای تماشاچی وجود نداشته است. در تاتر سنتی ایرانی، تماشاچیان یک داستان تاریخی و جدا از زمان و مکان خودشان را نگاه نمیکنند بلکه یک اتفاق واقعی در جلوی چشمشان در حال شکل گرفتن است: مرگ سهراب، دسیسه کاری افراسیاب، ظلم یزید …… و طبیعتا تماشاچی چنین نمایشی نمی تواند به آنچه که می بیند واکنش نشان ندهد. یکی از دلایل اصلی «تکراری» بودن متن نمایش های ایرانی هم همین است: این که تماشاچی داستان را می‌داند و با دوباره دیدنش، در واقع سعی در تغییر داستان و جلوگیری از یک تراژدی دارد. هنر بازیگر این نمایش هم ارتقا احساسی تماشاچی و داخل کردن تماشاچی در متن داستان است که نتیجه طبیعیش، واکنش واقعی و حتی «عجیب» تماشاچیان، مانند مورد بالاست.

در یک نمایش غربی، چه امروزه و چه قرنها پیش، تماشاچی هرگز خودش را قسمتی از تاتر نمی دانسته. ممکن بوده که تماشاچی بسیار تحت تاثیر قرار بگیرد و حتی اشک بریزد، ولی هیچوقت به وسط صحنه نمی رفته تا دست رومئو را بگیرد که رومئو زهر نخورد! «دیوار چهارمی» که هنرپیشه ها را از تماشاچی جدا میکرده همیشه پر تآتر غربی حی و حاضر بوده. در تاتر ایرانی اما رابطه بسیار نزدیکتر و مستقیم تری بین “دنیای نمایش” و “دنیای واقعیت ” وجود داشته.

پریدن تماشاچی تعزیه وسط صحنه و درگیر شدنش با شمر، نه به دلیل بیشتر مذهبی بودن آن تماشاچی خاص، که نشان رابطه نزدیک و عمیق تماشاچی با روش های سنتی نمایش ایرانی است.

اما نظرات کاربران شبکه های اجتماعی برای این صحنه نشان دهنده این است که درک این رابطه در جامعه ایرانی به شدت ضیف شده تا جائی که اکثریت ایرانی هایی که این صحنه را دیدند حتی دلیل این رفتار را نمی‌فهمند و به غلط دنبال توضیحی برایش میگردند.

امروزه برای اکثر ایرانی ها تنها روش قابل فهم و قابل قبول تماشاچی بودن نشستن در سالن تاریک و ساکت بودن است و حرکتی مثل حرکت این عزاداربیشتر از حتی زشت بودن و زننده بودن، عجیب است. در حالی که تا ۵۰ سال پیش این نوع واکنش در یک مراسم تعزیه به هیچ وجه عجیب نبوده و فقط با اصول تاتر غربی متفاوت بودند.



نویسنده: ناشناس