چیستی و هستی اسطوره (۳)

اصولا اسطوره‌شناسی به نظر برخی صاحب‌نظران برای پی‌بردن به روحیات و ذهنیات مردمی است که خواست و آرزو و بیم و امیدشان [به زبان رمز] در روایات اساطیری باز گفته‌اند. به قول فروید * "اساطیر بازمانده‌ی کج‌تاب اوهام و خیال‌اندیشی‌های ملل عالم در باب آرزوهایشان و رویای گیتیانه‌ی بشریت در دوران جوانی است.۱" بنابراین اسطوره‌شناسی دانشی زنده و پویاست زیرا پرده از رسالت سنتی و شاید سرنوشت فرهنگی قوم بر می‌دارد و البته به عهده‌ی اسطوره‌شناس و پژوهنده‌ی تاریخ می‌باشد؛ پس هدف اسطوره‌شناسی ذکر روایات اساطیری و لذت بردن از قرائتشان به مانند خواندن قصه و رمان برای گذران اوقات فراغت نیست، بلکه هدف مطالعه و مداقه در اسطوره‌ها، کشف اندیشه‌ی نهفته در اساطیر است که زیربنای فرهنگ و حیات قوم محسوب می‌شود۲. برای مثال در مطالعه‌ی شاهنامه‌ی فردوسی بخصوص فصل اساطیریش ما با قصه حسین‌کرد و امیرارسلان مواجه نیستیم که به قصد سرگرمی یا کوتاه کردن شبی بخوانیم و بگذریم! داستان‌های اساطیری جوهر فرهنگ و معارف ملی است و فشرده‌ی تجارب هزارساله‌ی قومی؛ هر شاخ و برگی از روایات اسطوره‌ای حاصل تجربه‌های تلخ و شیرین گذشتگان است که لعاب افسانه‌ای بر آن کشیده و دارالشفای حکمت برای نسل‌های آینده باقی گذاشته‌اند. روایات اسطوره‌ای از مقوله‌ی اشعار کنایی و به قول فرنگی‌ها "سمبولیک*" است و نیازمند گزارشی روشنگر به قول اهل اصلاح "تفسیر" می‌باشد۳.

* Sigmund Freud.
* symbol
نگاه کنید به:
1. S.Frend, Essais de Psyquanalyse appliquee. (1906_1923), NRF (1933) 1971. P:79.
۲. ستاری، جلال. (۱۳۸۵) جهان‌اسطوره‌شناسی | اسطوره‌ی ایرانی. تهران. نشر مرکز. ص ۱۹.
۳. سعیدی‌سیرجانی، علی‌اکبر. (۱۳۸۱) ضحاک ماردوش. نشر پیکان. ص۵۰.

در لینک زیر "چیستی و هستی اسطوره (۴)" را نیز مطالعه فرمایید.

https://vrgl.ir/L2UwF