که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی " سعدی" lifeafterlife2.blogfa.com
نظر فن براون طراح پیشگام در صنعت هوافضا درباره رابطه علم و دین و خداوند
زندگینامه مختصر:
ورنر مگنوس ماکسیمیلیان فرایهر فون براون (به آلمانی: Wernher Magnus Maximilian Freiherr von Braun) (۲۳ مارس ۱۹۱۲–۱۶ ژوئن ۱۹۷۷) دانشمند آلمانی مهندسی هوافضا و از پیشگامان هوافضا در رایش سوم و بعداً در ایالات متحده بود.
فون براون در حالی که حدوداً سی سال داشت، در برنامه توسعه موشک آلمان کار میکرد. وی در طول جنگ جهانی دوم به طراحی و توسعه موشک فاو-۲ کمک کرد. پس از جنگ، فون براون طی عملیات گیره کاغذ همراه با حدود ۱۶۰۰ دانشمند، مهندس و تکنسین آلمانی دیگر مخفیانه به ایالات متحده منتقل شد.
اقدامات فون براون نقش ویژهای در بنیانگذاری ناسا، اداره ملی هوانوردی و فضای ایالات متحده در سال ۱۹۵۸ و طراحی موشک ساترن V داشت.
دیدگاه فن براون درباره علم و دین:
علم و دین با هم مخالف نیستند. برعکس آنها خواهر هستند. در حالی که علم سعی می کند بیشتر در مورد خلقت بیاموزد، دین سعی می کند خالق را بهتر درک کند. در حالی که انسان از طریق علم سعی می کند نیروهای طبیعت اطراف خود را مهار کند، از طریق دین سعی می کند نیروی طبیعت درون خود را مهار کند.
In this modern world of ours many people seem to think that science has somehow made such religious ideas as immortality untimely or old fashioned. I think science has a real surprise for the skeptics. Science, for instance, tells us that nothing in nature, not even the tiniest particle, can disappear without a trace. Nature does not know extinction. All it knows is transformation. If God applies this fundamental principle to the most minute and insignificant parts of His universe, doesn't it make sense to assume that He applies it to the masterpiece of His creation, the human soul?
در این دنیای مدرن ما، به نظر می رسد بسیاری از مردم فکر می کنند که علم به نوعی ایده های مذهبی مانند جاودانگی را نابهنگام یا قدیمی کرده است. من فکر می کنم علم یک شگفتی واقعی برای شکاکان دارد. به عنوان مثال، علم به ما می گوید که هیچ چیز در طبیعت، حتی کوچکترین ذره، نمی تواند بدون هیچ ردی ناپدید شود. طبیعت انقراض را نمی شناسد. تنها چیزی که می داند تحول است. اگر خداوند این اصل اساسی را در جزئی ترین و ناچیزترین بخشهای جهان خود به کار می گیرد، آیا منطقی نیست که فرض کنیم او آن را در مورد شاهکار خلقت خود، یعنی روح انسان، به کار می برد؟
تجربه علمیم، مرا به سوی خداوند هدایت نمود. آنها علم را برای اثبات وجود خداوند به چالش می کشند. اما براستي ما باید شمعی برافروزیم تا خورشید را ببینیم؟
منبع: Azqoutes
مطلبی دیگر از این انتشارات
رابطه علم و مذهب از دید ماکس پلانک و هایزنبرگ، بنیانگذاران فیزیک کوانتومی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا پاسکال تجربه نزدیک به مرگ داشته است؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سخنرانی دکتر سید حسین نصر با موضوع خداوند و حکمت متعالی و نقد نئو داروینیزم