آرزوهایتان را به خاطرش سپردم!!!

بوی مهر

بوی نفسهای به خون نشسته

بوی شجاعت جانهای جوان!

بوی جسارت پر پر شده ی نهالهای شکسته!


مهر امسال بوی بازیهای کودکانه نمی داد.بوی رشادت می داد و استقامت!


امسال کوچه های منتهی به مدرسه بوی خون میداد و باروت!


عطر موهای نیکا را می داد.بوی لباس فرم نو و اتو زده ی سارینا و پدرام را.


بوی کوله ی رنگارنگ و دست نخورده ی کیان را.عطر نان و پنیر و گردویی که توی دستهای ماه منیر خشکید.


مهر امسال پر بود از اشک چشمهایی که به در خشکید.


تمام در و‌ دیوارهای این شهر منحوس فراموش کنند اگر، من فراموش نمیکنم؛ خنده های دلبرانه ات را نیکا ی زیبا ی وطن!


ادامه می دهمش تا کنج لب های فرزندم.هم او که چشمهای روشن تو را حتی از فرسنگ ها فاصله می شناسد و قند دلش آب میشود برای جسارتت!


کیان خوش قلب مادر ،تو فرزندم شدی درست از شبی که طنین قلب فرزندم را به قلب بی جان تو پیوند زدم.درست از همان روز که خدای تو و فرزندم یکی شد و پسرم انشایش را با نام خدای تو آغاز کرد.


جان مادر!بذر رشادتت را کاشتم توی سینه ی برادرت تا راهت همیشه سبز باشد!


سارینای پرشورم آرزوهایت را هر شب توی گوش برادرت زمزمه میکنم تا یادش نرود دختران سرزمینش آگاه بودندو رها!آگاه تر و رهاتر از آنکه دست سیاه پلیدی بتواند بال پروازشان را بچیند.آن ها نمی دانستند که ساریناها تکثیر می شوند و می پیچند به پای تاریکی و جهل و نفسش را می برند!!!


امسال به وقت راه انداختن جان مادر در قامتش تن تنومند پدرام را دیدم و هیبت باشکوه کیان را!


شجاعت تمام پسرکان نوبالغ و جسارت دخترکان ایران بانو را!!!


من مهر امسال آرزوهای شما را به یاد برادرتان و او را به نور و روشنی و آگاهی سپردم و راهی اش کردم.



گنجاندن نام و تصویر تمام دانش آموزان جان باخته در یک پست سخت بود!!!


به یاد تمام دانش اموزان جان باخته?