آیا زنها نمیتوانند دوست صمیمی همدیگر بشوند؟
دوستیهای مردانه سرراست و سادهاند. مردها تا وقتی با هم دوستاند، صادق و صمیمیاند و هر وقت مشکلی پیش آمد، دوستیشان را قطع میکنند. اما دوستیهای زنانه اینطوری پیش نمیرود. روابط زنانه مملو از پیچیدگیها و تفسیرهای چندلایهاند. خودنمایی، حسادتها و چشموهمچشمیهای ظریف و وسواس فکری و حتی نفرت بخشی جدانشدنی از دوستیهای زنانهاند. موافقید؟
اگر آری، خوب است بدانید که تا چه حد این تصویر کلیشهای از دوستیهای مسموم زنانه محصول رمانها و فیلمهای رایج است و بد نیست که نمونههای متفاوتی را هم ببینید.
سوزان برایت، ایان — چند سال پیش، مسئول موزهای که در حرفۀ خودم میشناختم، به آریزونا دعوتم کرد تا سخنرانی کنم. سخنرانی در فینیکس بود و من و او در خانهاش در توسان میماندیم. دعوتش مضطربم کرد، نه به خاطر سخنرانی یا اینکه قرار بود به بخشی از آمریکا سفر کنم که تابهحال نرفته بودم، بلکه چون در سفری دو ساعته با ماشین، همراه کسی بودم که شناختی کافی از او نداشتم.
من که کل زندگی بزرگسالیام را در شهرهای بزرگ از جمله لندن و نیویورک گذارنده بودم و حالا ساکن پاریس هستم، جدای از مسافتهای کوتاه با تاکسی، بهندرت سوار ماشین میشوم. بعد هم، هیچوقت دو ساعت در کنار کسی نمینشینم، بدون اینکه بتوانم محل را ترک کنم. علایق حرفهای همکارم در موزه کاملاً متفاوت از من است: او از دانشپژوهان عکاسی نیمۀ قرن بیستم آمریکاست، در حالی که تخصص من بیشتر در هنر مدرن است. پس، با اینکه بیرحمانه به نظر میرسد، وقتی به من گفت که بهتازگی طلاق گرفته است، در دلم نفسی از سر آسودگی کشیدم. عشق، بچهها، رنجش، طرد، صیانت نفس و آرزوهای آینده، موضوعاتی عام هستند که میتوانم با هر کسی دربارۀ آنها صحبت کنم.
حالا به آن رانندگیهای دوساعته فکر میکنم و به نظرم میرسد که چقدر خوششانس بودیم که چنین زمانی را با هم گذراندیم. دقیقاً یادم نیست که دربارۀ چه چیزهایی صحبت کردیم؛ یا به تعبیری از کارول شیلدز در رمانش «وقتی حرف میزدیم، اصلاً به موضوع صحبت فکر نمیکردیم؛ فقط حرف میزدیم». در آن فضای بسته و هنگام رانندگی در بزرگراهی که اصلاً از آن چیزی به یاد نمیماند، نوعی دوستی شکل گرفت.
این راحتی چیزی است که با اکثر دوستان مؤنثم تجربهاش میکنم. اینطور بگویم که این نوع دوستیها متفاوت از نحوۀ ارتباط برقرار کردنم با دوستان مذکرم است. صحبتکردن چیزی است که متفاوتش میکند. مجدداً، رمانهای شیلدز دربارۀ اهمیت دوستیهای زنانه عالیاند، بدون اینکه این موضوع را به هستۀ داستان یا محور روایت تبدیل کنند. در رمان مگر اینکه، شوهر قهرمان داستان از او میپرسد که در طول قرارهای منظمی که با دوستانش دارد، دربارۀ چه چیزهایی حرف میزنند. زن جواب میدهد: «آنقدر حرفهای مختلف به میان میآید که نمیشود توصیفش کرد. بعضیها اسمش را ’گپ‘ میگذارند». ’گپ‘ صحبتِ بین دو زن را به چیزی سطحی و غیرمهم تقلیل میدهد که گاهی هم میتواند همینطور باشد، اما در مواقع دیگر این صحبتها عمیقاً پرمحتوا و اساسی است. به سختی میتوان فرایند صحبتکردن با همدیگر را که بین امیال، کارهای بیارزش، شکستها و سرنوشتها سرگردان است، در قالب کلمات توضیح داد.
رویایی و به جان هم انداختن زنان تکنیک پیشبردن سناریویی است که بهندرت در «روابط نزدیک» در دوستیهای مردانه رخ میدهد. ورا بریتین، در کتاب خاطراتش به نام عهد دوستی مینویسد: «از روزگار هومر، دوستیهای مردانه از شکوه و تحسین بهرهمند میشدند، اما دوستیهای زنانه ... معمولاً نه تنها ناشناخته میماندند، بلکه تمسخر و تحقیر میشدند و آنها را اشتباه تفسیر میکردند».
شاید بریتین به فیلمهای دهۀ ۱۹۳۰ اشاره میکرد که در آنها زنان بر سر بازگشت یک سرباز، با هم میجنگیدند. در حقیقت، فیلمهایی مثل «راههای افتخار»۲ (۱۹۳۶) و «وداع با اسلحه» (۱۹۳۲) حاکی از این باور رایج هستند که زنان نمیتوانند با هم دوست باشند.
در هر صورت، بازنماییِ زنان در فیلمها و سریالها، حتی در کنار موضوعات پرکششی مثل ترس و جذابیت، برای مدتی طولانی غیرواقعبینانه بوده است. در واکنش به این اتفاق، دهۀ ۱۹۸۰ شاهد ظهور چیزی بود که حالا به آزمون بکدل معروف است. این آزمون میپرسد در یک فیلم، زنان چقدر دربارۀ موضوعاتی غیر از مردان صحبت میکنند. با اینهمه، اینکه زنان با هم بجنگند همچنان وصلۀ فیلمها و سریالهاست: رویاروییها، حسادتهای تنگنظرانه و جدلها (و بعد آشتیها) در سریالهای مثل «دختران» (۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷) یا «دروغهای کوچک بزرگ» (۲۰۱۷ تا امروز). فیلمهایی مثل «ساحلها» (۱۹۸۸)، «دختران بدجنس» (۲۰۰۴) و «بیسرنخ» (۱۹۹۵) نیز به این ترفند سینمایی متکی هستند.
علاوهبر این روایتهای داستانی آشنا از دوستانِ در حال دعوا، در بازنماییهای دیگر، دوستی به عشق تبدیل شده و به چیزی کاملاً متفاوت میرسد، مثلاً در «موجودات آسمانی» (۱۹۹۴)، «جنایات جنسی» (۱۹۹۸)، «آبی گرمترین رنگ است» (۲۰۱۳) و «سوگلی» (۲۰۱۸). دیدگاههایی جعلی دربارۀ «خواهری» مثلاً در «تلما و لوییز» (۱۹۹۱) دیده میشود. فیلمهای دیگری هم از این درونمایۀ «دوستهای دختر» حالبههمزن استفاده میکنند، اما همچنان به اختلافی در روایت داستانی خود وابسته هستند، مثل «۹ تا ۵» (۱۹۸۰)، «باشگاه همسران اول» (۱۹۹۶)، «س*س و شهر» (۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴)، «آوازخوان حرفهای» (۲۰۱۲)، «ساقدوشها» (۲۰۱۱) و «سفر دختران» (۲۰۱۷). شاید فقط در سرزمین خیالی کمدی موقعیت آمریکایی، «فرزندز» (۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴) باشد که زنان بهندرت با هم بحث، چشم و همچشمی یا رقابت دارند.
در کل، سینما و تلویزیون سرزمینی است که پیدا کردن بازنماییهای واقعبینانه از دوستیهای زنانه در آن بسیار نادر است.
پس قبل از آن که ذهن خود و کودکانمان را با این کلیشه ها مسموم کنیم از قدرت رسانه و آنچه تعمدا به تصویر کشیده می شود تا زنان را افرادی حسود و ناشکیبا نشان دهد آگاه باشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنسیتزدگی در محل کار
مطلبی دیگر از این انتشارات
پاشو زن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای آزادی زن: علیه تبعیض در پوشش