وقایع نگاری تصویری کتاب زندگی~
اهریمن تن ذات مرا بلیعده!
نمیدانم چه بنویسم تا خشم و هیایوی درونم خاموش شود !
هزاران سوال بی جواب درونیم مغزم را دچار رعشه میکند ،به راستی که این تن بزرگترین اهریمن است این گوشت وپوست را کاش میتوانستم بدرم تا انسان حقیقیم را بیرون بکشم وگرنه کسی مرا جز این تن چیز دیگر نمیبیند .
بی عدالت ترین لحظه آنجا بود که تنم در این خاک گناه آلود زاده شد در جسم دختری که تمام مردمانش برجسب جنس زده اند.
آری جنس یه کالا نه حتی یک موجود زنده با افکار و عقاید خود بلکه جنسی باید خریداری شود و جای نگه داری شود.
هر وقت که خود را فمیسنت خطاب میکنم چه مردان و چه زنان به سمتم یورش میبرند حال برایم مهم نیس چون من هیچ کسیو نمیتوانم جز خودم تغییر دهم.
زن بودن در اینجا دو دسته است 1_زن خوب زنی که میخرندت و تو را کنجد خانه میگذارندت تا نسلشان را ادامه دهی 2_ زنی که خوب نیس در دسترس هست و همه مردان میتوانند اورا جویا شوند
زن بودن در اینجا یعنی مادری فداکار و همسری بی خواسته باشی تمام زندگیت را برای دیگران باشی زنی که نه حقی از فرزند زاده از تن خود دارد نه حتی حقی از تن خود.
راه حل فقط رفتن است ساختن از من نیست زیرا چشمان همه بسته و گوش هایشان نمیشنود.
میرم جای که مرا تن نبینن بلکه فقط یک انسان ببینند .
به قول سهراب (( قایقی خواهم ساخت ،خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب...))
مطلبی دیگر از این انتشارات
تمام آتشها از گور زنها بلند میشود!!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پریود؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنسیتزدگی در محل کار