با هم نمُردیم

بعد از مدتی که حالش جا اومد، رفت دنبال کارای ارث و میراثِ شوهر جوونش.

مگه چند سالش بود؟ تازه باید عشق میکردن تو زندگی.

لعنت به اون تصادف که تنها بازماندش شده بود. لعنت.

لعنت به زندگی که باید از این به بعد با پول معناش میکرد.

عزیزی نداشت. فکر میکرد عزیز کسی نیست.

وکیل: بچه، مادر، پدر .... هیچ وارثی نداره شوهرتون؟

زن: جناب وکیل فقط منم.

وکیل: طبق ماده ۹۴۹ قانون مدنی فقط یک چهارم اموال مال شماست بقیه در حکم مالِ بدون وارث ثبت میشه تا حاکم براش تصمیم گیری کنه.

زن: یعنی قانون حاضر هست بریزه تو دستشویی سیفونم بکشه روش، اما به من نده؟ ما با هم کار کردیم، با هم جمع کردیم، با هم زندگی کردیم, اما با هم نمردیم.

وکیل: مودب باشید، قانونه.

ببخشید وقتی داشتن خلقم میکردن، نگفتن بعد این همه ظلم مودب هم باید باشم. کجا باید فریاد بزنم و حقوقم رو طلب کنم؟ ما با هم کار کردیم. اگه حکمتی هست که من متوجه نمیشم، لطفا بگید.

وکیل : متاسفم. امیدوارم روزی عوض بشه این قانون‌. چرا قبلش با هم حرف نزدید تا اموال به نام شما هم باشه.

زن: نمی‌خواستم احساس کنه کمه، میخواستم بهش قدرت بدم، پول واسه من بی ارزش بود، وقتی خوشبخت بودم.

وکیل: کاش حرف زده بودید.

پ ن :

ماده ۹۴۹ قانون مدنی:

در صورت نبودن هیچ وارث دیگر به غیر از زوج یا زوجه شوهر تمام ترکه زن متوفاه خود را میبرد لیکن زن فقط نصیب خود را و بقیه‌ ترکه شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده ۸۶۶ خواهد بود.

پ ن: کاش اطلاعات کسب کنیم، کاش جاهل نمیریم، کاش حرف بزنیم با هم، کاش خودمون کاری کنیم‌. کاش تغییر رو از خونمون شروع کنیم. کسب کردن آگاهی رها ترمون می‌کنه.