به قوی تر شدنم بعد از هر پریودی فکر میکنم

همیشه دلم میخواست بتونم با این تابوها در ذهنم بجنگم و دو سال پیش با صحبت در موردش شروع کردم.

صحبت از حالم روزهای اول پریودی

از خستگی و دل درد و کمر درد هاش، بی حوصلگی هام و...

تونستم راحت به دوستم بگم :«من امروز پریود شدم و نمیتونم باهات بیام بیرون »

تونستم راحت به مامانم بگم :«من امروز چون پریود شدم سرکار نرفتم»

تونستم راحت برم داروخونه و نواربهداشتی بگیرم

تونستم به برادرم بگم:«برام چایی نبات درست میکنی ؟ چون دلم درد میکنه »

شاید برای خیلی ها این رفتار ها عادی و نرمال و حتی غیر این مدل رفتار کردن عجیب و نادرست باشه !

بله این رفتارها نرمال و صحیحه

اما من نمیدونستم که صحبت از پریودی گناه نیست بلکه ابراز وجود وضروریه

حالا که این کمپین رو دیدم حس کردم باید به عنوان یک دختر منم دست کار بشم و از تغییر خودم شروع کنم و علنا پستی بنویستم از...

تابویی به اسم پریود!

تابویی به اسم پریودی
تابویی به اسم پریودی


تابویی که باعث شده بعد از ۱۲ سال تجربه باز هم با ترس و لرز درباره اش صحبت کنم

من به عنوان یک دختر کمال طلب (یک ویژگی کاملااا مخرب به نظرم) همیشه میخواستم بی عیب و نقص دیده بشم و از قضاوت اطرافیان فرار می کردم.

میخواستم از نظرشون دختر کامل و خوبی باشم و این پریودی نقصی بود از دید اطرافیان که باید من کمال طلب اونو میپوشوندم و کاملا موفق بودم در این زمینه !!

یادم میاد شبایی که از درد کمر نمیتونستم بخوابم اما به هیچ کسی نمیگفتم حتی به مادرم(مادر من یک پزشک موفق در زمینه کاری خودش هست) چرا نمیگفتم ؟؟؟

چون میترسیدم این درد باری بشه برای بقیه !! عذاب وجدان از بار بودن براشون باعث میشد تنهایی درد بکشم،‌ گریه کنم تا خسته بشم و بخوابم !!

یادمه وقت هایی که مشت مشت قرص مسکن میخوردم و بعدش از معده درد به ناله میوفتادم ولی بازم سکوت میکردم.

یادمه از دوران نوجوونیم که با ترس از اینکه پریود بشم توی مدرسه و من کاری نتونم انجام بدم، میرفتم مدرسه!

یادمه از دردهای وسط کلاس که یکدفعه سراغم میومد و من باید دقیقه ها درتوالت سر میکردم تا اروم بگیرم!!

یا اینکه باید میرفتم دفتر مدیریت و آروم به ناظممون میگفتم که : «خانوم ببخشید میشه بهم یک مسکن بدین ؟ دلم خیلی درد میکنه» وقتی هم که ناظم میگفت:«چی شده ؟» نمیگفتم !! چون باید دوری میکردم ازش.

چون از نظر اطرافیان پریودی نقص زنانه ای بود که باید پنهون میشد و حتی صحبت در موردش گناه بود و خدا میدونه من چقدر درد، حال بد و ناخوشی رو تحمل کردم اما دم نزدم.

وقت هایی که نزدیک موعد پریودیم میشد بداخلاق تر از همیشه بودم اما بروز نمیدادم ! چون نمیخواستم گناه هام سنگین تر بشه !

یک جایی میخوندم که دختر خانومی اولین باری که پریود شده بود رو اینطوری توصیف کرده بود :«روز اولی که پریود شدم خیلی ترسیدم ! ترسیدم که نکنه دارم میمیرم و خودم خبر ندارم ! رفتم سریع به مامانم گفتم! مامان اون موقع خندید بهم و برام توضیح داد که این چیزی هست که برای هر دختر خانومی اتفاق میوفته و نشونه بزرگ شدنشه و بعد دستمو گرفت و رفت برام هدیه خرید به عنوان یادگاری از امروز»

توی دلم گفتم وقتی دختردار شدم منم همین کار رو میکنم.

براش توضیح میدم از این دوران

با دردهاش همدلی میکنم

بهش میگم« این نقص نیست، پریودی فقط یک نشونه است. داره بهت میگه تو بزرگ شدی ...»

بهش میگم: «بپذیرش و برای این پذیرشش به خودت افتخار کن»

بهش میگم:« وقتی هرماه این اتفاق برات افتاد

وقتی دردت اومد

وقتی حالت بد شد

نبینم تنهایی داری تحمل میکنی ها دخترم

بیا به من بگو ...

من میشم مرهم دردت

اینقدر بغلت میکنم تا دردت اروم بگیره ...»

بهش میگم :« دخترم از دردت از حالت باهام صحبت کن ... هیچوقت پنهونش نکن، خانواده کنارت هستن تا بتونی از این روزها بگذری ..»

نمیذارم مثل من در ترس از صحبت درموردش چند روز رو بگذرونه

نمیذارم مثل من با درد سرکار بره،‌ با شرم بره داروخونه تا نوار بهداشتی بخره

نمیدارم مثل من هروقت یادش بیوفته از روزهای پریودیش اشکش از این همه مظلومیت و سکوتش دربیاد

نمیذارم پریودی براش تابو بشه، نمیذارم روزی برسه تا یکی از نزدیکترین افرادش بهش بگه :«تو که این همه مدت درمورد پریودی با کسی صحبت نکردی و تحمل کردی چرا الان داری بعد از چند سال حرف میزنی؟!»

نمیذارم خجالت بکشه

نمیذارم غصه بخوره از اینکه کسی حالشو نمیفهمه ...

بهش یاد میدم که با روزهای پریودیش مثل قسمتی از روزهای دیگه اش کنار بیاد و ازش فرار نکنه و بهش میگم :«همین روزها هستن که تورو قوی تر میکنن»

بهش میگم اینکه پریود شدی گناه نکردی تو فقط داری هر روز بزرگتر و قوی تر میشی و من هر روز بیشتر و بیشتر بهت افتخار میکنم.

و من بعد از نوشتن این پست احساس میکنم بعد از ۱۲ سال دینمو به خودم ادا کردم و بعد از این همه سال تمام و کمال خودم رو ابراز کردم و برای خودم با همه وجود همدلی کردم ...

برسه روزی که یک دختر با همه زیبایی های دخترونه اش بتونه این روزهارو در کنار دوستان و عزیزانش با حمایت تمام و کمالشون بگذرونه ❤️