بی‌شک زنان، پیامبران شیطانند.

ای آدم،
فرض کن به همه‌چیز کافر شده‌ای. حال سعی کن در کرامت مقام زن ستایش‌نامه‌ای بنویسی. این متن حاصل بازیگوشی‌های منطق در کران احساساتی خارج از کالبد شد. شاعرانگی‌هایِ ادبیات. یک‌جور دور زدن فلاسفه و دستگاه‌های سردردآورشان. خلاف عادات روایت کردن. در نقض همه الگوهای کهن دیدن. در وصف زنانگیِ زنان. بدور از امر و نهی‌ قصه‌های نخستین. در وصف زنی که لذت را می‌فهمد. چنین زنانی یکی از گل‌های بهشت برین هستند، یا شاید هم دوزخ فرودین. اصلن چه فرق می‌کند!؟ زنی که لذت را می‌فهمد، اگر درست خوانده باشید «فهمیدن» را، برتر از مفهوم بهشت و دوزخ است.

حوا را که یادمان هست؟
ما داشتیم سیب را خیره نگاه، نگاه می‌کردیم. و هوس چیدن، بوییدن و خوردن آن سیب در جانمان اوج می‌گرفت. اما پا پس می‌کشیدیم و دست‌هامان را سفت گره کرده بودیم به هم؛ که نکند دست از پا خطا کنیم. حوا بی‌هوا و بی‌خیال و جسور دستش را برد و سیب را چید، بویید و گاز زد. بی‌خیال دستور و شیطان و میوه ممنوعه... تازه بقیه‌اش را هم تعارف ما کرد که آدم بودیم و دهان‌مان از ترس و حیرت مانند اسب آبی باز مانده بود؛ منطق حوا این بود:
منطق بی‌منطقی.
لذت بردن که منطق نمی‌خواهد.
زن‌ها لذت را بلدند، لذت را می‌فهمند و چیزی جز لذت را نمی‌شناسند.
زنان پیامبران شیطانند.
مگرنه که خدا در در بین صدوبیست‌وچهارهزار پیامبرش، یکی را نمی‌توانست از زنان مبعوث کند؟!
به تناسب همین داستان انگار آدمیان باور کرده بودند زنانند که از زبان شیطان سر در می‌آورند؛ سخن می‌گویند و می‌شنوند. زبان مادری زن، زبان شیطان است، انگار.

و چه کسی است که نداند شیطان، قهرمان بلامنازع معرکه لذت است؛ لذت سرکشی، لذت خودخواهی، لذت فریب‌کاری، لذت انتقام، لذت بخشش، لذت آزادی‌خواهی، لذت کام‌جویی، اصلن لذتِ ترکِ لذت. چه کسی جز شیطان، بندگی و خاکساری و سربه‌‌راهی را در بارگاه ملکوتی که قصر آسایش و آرامش و رفاه بود را رها می‌کند و در برابر نفرین و آوارگی ابدی، حاضر به معامله ذره‌ای از غرورش نمی‌شود؟

و زنی که بیش از همه لذت را می‌فهمد، بیش از همه درد را فهمیده است.
لذت، همزاد درد است و زن، همزاد این دو.
چه ناشنواییم اگر در قهقهه‌های مستانه زنی که بیش از همه به ما سرخوشی می‌بخشد، صدای خرد شدن استخوان‌هایش را نشنویم. چه ساده‌ایم اگر در شقیقه‌های صورت برافروخته از خنده و شادکامی‌اش، رگ‌هایی را که رنج در آن‌ها جاری‌ست، نبینیم.
اوج لذت، گنجی است که در حضیض درد پنهانش کرده‌اند. جایی که جز زنان را بدان راه نیست:
چه کسی جز زن، درد و لذت توامان زایش را تجربه کرده است؟
زنان (و تنها زنانـــ)‌اند که از درد، لذت می‌سازند.
زیباترین صداهای جهان، تصنیف‌های غم‌انگیز زنانی است با دل‌هایی شکسته.
گمانم باید پیامبرانی از جنس زنان پیدا کرد؛ زنان لذت‌بخش لذت‌شناس لذت‌جو.
گمانم باید چندی هم آیات زنانه را به خاطر سپرد و زمزمه کرد؛
آیات اول تا هفتم سوره لذت.
با صدای سوپرانوی زیباترین رسولان جهان؛
گیرم که فرستادگان ابلیس!

From Extraordinary Attorney Woo, ep. 1.
From Extraordinary Attorney Woo, ep. 1.
پ.ن: دوست دارم نظرتون رو راجع به این دل‌نوشته هنجار‌شکن بشنوم.