کارشناس ارشد روانشناسی، نویسنده و فریلنسر
جنسیتزدگی در محل کار
به نظرم یکی از اون چیزهایی که خیلی کم در موردش صحبت شده و لازمه هر از گاهی بهش فکر کنیم، جنسیتزدگی تو محل کاره. خیلی وقتها دیدم آدمهایی حرفهای جنسیتزده زدن که میدونم اصلاً نگاه جنسیتزدهای ندارن.
این جملهها رو ببیند، خیلی وقتها اینجور حرفها از این میاد که اصلاً نمیدونیم بخش زیادی از حرفهای روزمرهمون جنسیتزده است.
بد نیست یه بار با هم تعریف جنسیتزدگی رو مرور کنیم:
اگه به خاطر جنسیت یه نفر، ارزش اون فرد رو کم یا زیاد بدونیم، حرف و رفتار ما جنسیتزده است. یا اگه ویژگیهای افرادی رو که میشناسیم به کل اون جنسیت تعمیم بدیم، باز هم جنسیتزدگی حساب میشه.
یعنی اگه ما توی روابط عاطفی بدی قرار گرفته باشیم و ویژگیهای اون فرد رو به کل جنسیتش نسبت بدیم میشیم جنسیتزده.
فرقی هم نمیکنه فرد مقابلمون مرد باشه یا زن.
ادبیات جنسیتزده تو بیشتر مواقع، خانمها رو هدف میگیره و همین میتونه محیط کار رو براشون سخت و غیرقابل تحمل کنه.
مثلا یادمه همین چند وقت پیش یه همکار آقایی داشت به تنها همکار خانم توی اتاق میگفت: «عجب دختر ماهری هستی که تونستی بین این همه آقا کار پیدا کنی!»
این حرف شاید اول به نظر تعریف بیاد اما قبل از هر چیزی اون همکار ما داشت جنسیت کل خانمها رو پایین میآورد تا بعد بگه چون تو ماهر هستی تونستی بیای بین ما مردها.
خلاصه که گول این نوع تعریفها رو نخورید؛ حرف جنسیتزده رو اگه کادوپیچ کنن، باز هم جنسیتزده است.
البته بگم ها، بعضیوقتها جنسیتزدگی مردها رو هم نشونه میگیره. مثلاً اینکه بگیم مردها نمیتونن تفاوت رنگهای توی یه طیف رو از هم تشخیص بدن یکی از حرفهای جنسیتزده رایجه. اینکه تهش بگیم علم ثابت کرده هم چیزی رو تغییر نمیده.
شما تا حالا چه حرفهای جنسیتزدهای شنیدین؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
پریود...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک فرض ساده: اگر مردها چشم میبستند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نظریه استیون لویت: وقتی تمام جامعه از آزادی زنان سود میبرد