(INTP)جهان هر فرد، به اندازه وسعت فکر اوست." خونم جوهر خودکارمه" دانشجو معلمِ فرهنگیان| امورتربیتی
در بابِ جنس دوم
من یک دخترم. به جرات میتوان گفت قوی تر از خیلی از مردان. دختری که هنگامی که سنگینی محنت گیتی، عذابش میدهد، به جای مشت کوبیدن مثل مردها،داد کشیدن،شکستن وسایل دور و اطراف،سیگار پشت سیگار کشیدن، یا قدم زدن در خیابان ها، آرام مثل اقیانوس آرام، گونه هایم تَر میشود. باور نمیکنی؟ از بالشت و هنزفری ام بپرس!! پناه میبرم به کنج اتاقم،لامپ ها را خاموش میکنم، آینه ای روبروی صورتم قرار میدهم و در اثنای پتو خودم را قایم میکنم، بعد که تصویر گریه ام را در آینه می بینم، خنده ام میگیرد. لبخندی میزنم و اشک های داغم را که روی گونه های سرخم سرازیر شده، با گوشه ی آستین بافت گرم و نرم زمستانی خویش پاک میکنم.
لبخند بزن گرچه دلت پر شده از درد*تا گریه نفهمد به سرت غصه چه آورد؟
دختر که باشی گاهی باید مردانه غصه بخوری:)
لعنت به آن نقشه ی شوم شیطانی که زنان را جنس دوم نامید. که اگر جنس دوم نبود، جنس اول هیچگاه به وجود نمی آمد. از باغ گلگون زن است که مرد به معراج می رسد! زن را باید مکمل نامید. یعنی تکمیل کننده . چه بسیارند مردانی که اعتراف میکندد تمام موفقیت خود را مدیون صبوری ها، یاری، همدلی و تحمل همسر خود هستند.
پشت هر مرد موفقی یه بانوی بی باک بوده است یا همسر یا مادر یا حتی خواهر....
و پشت هر دختر موفقی کوهستانی از سرد و تاریک از اهمیت ندادن به دیگران و نظراتشونه(منظور نصایح و نقد های سازنده نیست، بلکه نظرات افرادی که در زندگی ما نقشی ندارن :)
خانمها هیچوقت نمیتوانند مانند
مردان موفق باشند!
چون زنی ندارند که راهنماییشان
کند...!
کمی فکر کردم بشدت با جمله مخالف بودم چون اونا خودشون رو دارن.
اگر جایی زن موفقی دیدی حتما ستایشش کن،چون برای رسیدن به موفقیت چند برابر یک مرد تلاش کرده.
اما
امان از دل های خسته از تبعیض جنسیتی،اینجا نه مردسالاری حاکم است نه مرد ستیزی! تنها مسئله برابری هر دو جنس است و این همان فمینیسم بود ما غافل. خیلی ها به اشتباه فکر میکنند چون فمینن(feminineخانم) در این کلمه مشهود است،تنها و تنها قصدحمایت از بانوان دارد در صورتیکه ما پی حشمت آمده ایم و اینبار این حشمت چیزی نیست جز برابری.
و عدالت همیشه برابری نیست! همینکه حقی ناحق نشود ، حقی پایمال نشود،و حق به حقدار برسد کافیست!
دختر جان منتظر شاهزاده با اسب سفید تک شاخ و بالدار نباش! خودت آرزو هایت را براورده کن.سازنده باش نه مصرف کننده. باور کن هرکس که برایت شعر سرود و دلبرم دلبر کرد تو را با غایت پاکی نمی طلبد.
آنقدر شخصیتی خود ساخته و قوی از خودت برجای بگذار که برای با تو بودن مثل دوران کهن پادشاهی، پسران پادشاه یک به یک برایت صف بکشند. حتی باشد که برایت بجنگند و انقلابی برپا شود. اما مشروط است. شرطش آن است خودت نیز بسان ملکه باشی تا پادشاه به سراغت بیاید. اگر تو تلاشت را کردی و فرد مناسب هم پیدا نشد، غصه ی چه چیزی را میخوری به دور جهان سفر کن و از بودن با خودت و دنیای خودت نهایت لذت را ببر.مطمئن باش هیچکس بلند قامت تر از دختری نیست که تا اخرین لحظه پای اهدافش ایستاده. و به قدری ادامه بده که تنها چیزی که یه مرد بتواند به تو هدیه بدهد تعهد و وفاداری باشه نه باکس شکلات ،خرس و گل!
ما دختران مدت هاست که سرکوب شده ایم، میوت شده ایم و بی صدا فریاد میکشیم. باید آشکار کنیم شکنجه ی پنهان سکوتمان را. تا دوباره نشان دهیم دختران قوی نسلشان ادامه دارد. چنان مریم میرزاخانی و دیگر بانوان تحول آفرین. آنقدر محکم و استوار چون کوه باش که روزی دختران و پسرانی تربیت کنی که وجودشان باعث احساس غرور و افتخار برایت باشد.
اگه بپرسم اون کیه که باهاشی بهم
میگی با لبخند بابا اون که داداشیمه
هه همون داداشیا دوشیدنت
لباسو کندن و تو رو پوشیدنت
گفتم تو خراب میشی، اونو آباد می کنی
تو که عروس نمیشی، اونو داماد می کنی(یاس جان!)
یاد بگیرید که هم دختر باشید و هم قوی! تو به دنیا نیامدی که فقط دلبری کنی،تو به دنیا نیامدی که فقط زیبا باشی.تو به دنیا نیامدی که با آرایش و عملهای زیبایی با همجنس خودت رقابت کنی.سرمایه تو چیزی فراتر از زیبائیته.سرمایه تو اون هنری است که در خودت پرورش میدهی.سرمایه تو اون توانایی هایی هست که در خودت بوجودشون میاری.سرمایه تو اون کتابی هست که ورق میزنی.و حالا بعد از تموم شدن هرکتاب میتونی بری جلوی آینه و با خودت بگی ؛ خوب شد که من هستم.و گرنه این دنیا یه چیزی از زیبایی کم داشت.
فرض کن یک روز صبح از خواب بیدار شدی و دیگه اون صورت قشنگ رو نداری،آیا چیز دیگه ای داری که بهش افتخار کنی؟
چندی پیش مقاله ای خواندم که در سال های نه چندان دور جمعیت نوزادان پسر بیشتر از دختران خواهد شد و به ازای هر چند پسر، تنها یک دختر متولد خواهد شد.
این شاهنامه از همان زمان عصر جاهلیت و زنده به گور کردن دختران ادامه دار شد تا زمان حکومت یونان که زنان حق رای دادن و شرکت در سیاست نداشتند،تا به اینک که نصف مردان ،ارث میبرند، تا منع خوانندگی، عدم ورود به برخی مکان های عمومی،تجاوزها،بردگی،بازیچه ی جنسی محسوب شدن!حجاب و.........هزاران مورد مضحک و خنده داری (بخونید گریه دار )که جایگاهی در این پست من ندارند!
دختر نازنین، ای فرشته ی زمینی . هیچوقت،به هیچ کس تحت هیچ شرایطی این اجازه رو نده ارزش واقعی و هویتت رو زیر سوال ببره. بزار پشت سرت حرف بزنن،بزار ترکت کنن،بزار هرکاری که میخواهند بکنند اما تو زیر بار حرف زور نرو. تو خط قرمز هایت را مشخص کن.تو نگذار هر کسی که سرش به تنش نمی ارزد تو را بازی دهد و از قلب پاکت بنوشد. دور خودت حصاری بکش ایمن، از خودت و تنهایی ات . هر کسی که از راه رسید و عزیزم، جانم گفت را وارد آن سوی حصار نکن!
از من میشنوی رویا هایت را دنبال کن. نگذار به هنگام پیری و کهولت حسرت کارهای نکرده و آرزوهای رها شده بر دلت جا بماند. بنده ی مد مباش. همیشه آراسته باش و زیباییت حقیقی خودت را پشت آرایش غلیظ و فیلتر ها پنهان نکن. به کلکسیون کفش و لاک هات افتخار نکن،کتابخونه ات رو نشون بده :)
جوش داری و دماغت را نمی پسندی؟ قدت انقدر ها هم بلند نیست؟ چشمانت درشت نیست و چاق یا لاغر هستی؟ روح زیبا ،چهره را زیبا میکند اما چهره زیبا هیچگاه باطن پلید درونی را پوشش نمیدهد.دیدی که چگونه حسن خلقت(جمال و زیبایی) یوسف را به دام انداخت و حسن سیرت(علم و معرفت) او را از همان دام رهانید..!؟ یادت باشد تو به هرشکلی که باشی،زیبایی تمام :)
دست از مقایسه کردن خودت با مدل های اینستاگرامی بردار!!! زندگی همیشه آن چیزی که رسانه ها،
کتاب ها،فیلم ها ،مدل ها و بلاگرها نشان میدهند نیست...
زندگی دراکثر زمان ها همین نشدن ها و شکست ها و افسوس هاست
و اگر در بین روزمرگی جرئت ادامه دادن داشته باشیم، زنده ایم...
به دنبال احترام باش نه توجه! عاشق کسی هستم که دارم بهش تبدیل میشم.
پس ؛ هستم اگر میروم.....گر نروم نیستم.
ثابت کن که مادرت یه دختر قوی و موفق تربیت کرده نه شکست خورده و ضعیف. تو اصل بمون بزار دنیا ازت کپی کنه! سعی کن مستقل باشی،مستقل بودن به معنای تجرد تنها زندگی کردن و دور کردن اطرافیان از خودتون نیست.مستقل بودن یعنی متکی به خود بودن.مستقل شدن رو از مستقل فکر کردن و مستقل تصمیم گرفتن،شروع کنید. از قضاوت شدن نترسید و با تمام قدرت برای هدفتون بجنگید.
دختر دوست داشتنی! پدرت روزی ۱۲ ساعت کار میکنه که زندگی بهتر بهت هدیه بده.حواست باشه یوقت ناامیدش نکنی.
اما کلنجار خودم با دخترانگی....!
من خود نیز چندسالی بود از زمان شروع بلوغ و نوجوانی گله مند بودم از دختر بودنم. نه آنکه والیدنم در تربیتم کم گذاشته باشند،نه. نه انکه تبعیض در خانواده میان دختر و پسر باشد ،نه.
اما شکایت نزد که میبردم؟ خیلی سخت بود با دختر بودم کنار بیایم. اما چرا اینگونه فکر میکردم؛
احساس میکردم که پسران در جامعه امینت بیشتری به سر میبرند. فکر میکردم سختگیری های خانواده برای پسران کمتر بود. تصور میکردم پسران قادر بودند هر ساعت از شبانه روز که بخواهند دل به جاده و خیابان و بیابان بزنند... و درنهایت ویژگی های جسمی د فیزیکی پسرانه را دوست داشتم، قد بلند ۱۸۰! ریش و خط ریش و سبیل! چهارشونه بودن و عضلات سفت بازو! موهای کوتاه پسرانه!
خوردن و چاق نشدن! تنها بیرون رفتن و در خیابان قدم زدن. پوشیدن تی شرت و شلوار جین! و اصلا زن گرفتن خیلی بهتر از شوهر کردن است:))) #شوخی
سربازی رفتن! بلی من عاشق سربازی رفتن هستم. دو سال به یه مسافرت میرید هر چند بدون امکانات، کلی هنر و ترفند و تکنیک و فن و رزم رایگان یاد میگیرید، کلی رفقای خفن پیدا میکنید و تا سالها از خاطرات دوران سربازی میگید.تا جایی که من میدونم حقوق هم میدن . صبح ها زود از خواب بیدار میشید و نماز صبح هم فکر کنم اجباریه.لباس سربازی میپوشید ،کلاه کپ و پوتین ساق بلند :)
.اسلحه بدست گرفتن و ورزیده شدن بدن. و شاید دوری و دوستی و دو سالی دور از همه چیز و همه کس.
یک زن هیچ آسیبی نمیتواند به تو برساند
جز این که تو را نادیده بگیرد…
اما امان از دختر بودن که؛
۱۲ بار در سال مشقت و کسالت و بی حالی کم چیزی نیست. در آینده مادر بودن! تحمل نگاه ها و سکوت!
زن بودن یعنی ....
ارزش یک بانو....
این قشنگه...
اهدافی که هر دختر باید روی آن کار کند...
کسی چه می داند
شاید همین لحظه زنی
برای مرد سیاستمدارش می رقصد
یاپیانو میزند و
آواز میخواند
و جلوی جنگ جهانی بعدی را میگیرد کسی چه می داند
شاید تنها شرط معشوقه ی هیتلر
به خاک وخون کشیدن دنیا بود
کسی سر ازکار زنها در نمی آورد
با سکوت شان شعر میخوانند
با لبهاشان قطعنامه صادر می کنند
باموهاشان جنگ میطلبند
با چشمهاشان صلح کسی چه می داند
شاید آخرین بازمانده ی دنیازنی باشد
که باشیطان تانگو میرقصد. (سیاوش شمشیری)
زن ها گاهی اوقات چیزی نمیگویند
چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود
با نگاهشان حرف میزنند،
به اندازه یک دنیا حرف میزنند
هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت..!
کاش بر سکوت یک دختر مترجمی نصب میشد.
در آن هنگام که در ایم طفولیت به سر میبردم، اغلب مدل موهایم پسرانه بود و گاهی مرا پسر تصور می کردند. یا انقدر فرفری بودند که حتی تار های بلند زلفم به کف سرم میچسبید. حتی مرا آقا مهسا هم می نامیدند. از زبان تک تک اقوام شنیده ام که تا به حال دختری به شیطنت و شلوغی من ندیده بودند. همان مثال از دیوار راست بالا رفتن،برای من ساخته شده بود! مدام از دسته کابینت ها آویزان میشدم و خطرناک ترین آزمایش های علمی و سرگرمی ها را انجام میدادم:/
دختر جان باید پیش از (ما )شدن ،(من )شوی!
اما هم اینک چه شد...؟!
اما دیگر دخترانگی و ظرافتم را میپرستم. حالا که دیگر شریعت و رسالتم در دختر بودنم بوده، باید در قالب یک بانو بدرخشم. حتما خواست خدا بوده،خواست کائنات بوده،تقدیر ،سرنوشت یا هرچه که شما نامش را بگذارید؛ حتما من آفریده شدم تا کاری در این جهان کنم که با پسر بودنم میسر و ممکن نبوده .
حالا نتیجه شد این من.
روسری های قرمز گلگون و آبی دریایی و سبز جنگل را به سر میکنم، تا زیبایشان کنم. پس میزنم لاک های رنگارنگ بر انگشتان هنرمندم. زلف مشکی و پریشانم را ناپیدا میکنم تا مبادا نگاه غریبه و نامحرمی بر موج رویش بیفتد و بی گدار و ناخواه دلش را ببرد.
لبانم را بسان لبوی داغ زمستانی، قرمز میکنم. و بسان نگاه عاشق به محبوبش به گونه هایم مینگرم که چگونه به صورت خدادادی سرخ و گلگون هستند.
بوی مطبوع و دلنشین غذایی که خلق میکنم، ابداع طعم های جدید همگی حکم امضای هنری ام را دارند. عنوان فاتح با یک فنجان شیر قهوه ی دبش، سرزمین بیخیالی را فتح می کنم. همینکه که ساعت ها در آیینه به فردی که ساختم و در حال آجرچینی آینده ام هستم افتخار میکنم. همینکه همدم و همراز مادر و مورد اعتماد پدر هستم کافیست. همین که میتوانم با یک موزیک شاد برقصم با یک ترانه ملایم ، به قله ی احساسات صعود کنم . آسان بخندم و آسان بگریم. با یک هدیه ی کوچک، با یک نقاشی، با یک کتاب و تغییر مدل مو دوباره متولد شوم، کافیست!
حالا ﻣﻦ دختر ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ♡
اگر عاشقی بلدی،ابتدای پی اغنای خویش باش... :)
بریم چندتا موزیک ویدیو خفن تقریبا دخترانه و انگیزشی طور ببینیم ؛)
مطلبی دیگر از این انتشارات
_ دختر بودن اینجا جرمه آقای قاضی
مطلبی دیگر از این انتشارات
علیه فرهنگ ناموسکش (3): نقش مدرسه
مطلبی دیگر از این انتشارات
سخن گفتن از پریود