در آینده انحراف معیار دیده شد!
روسریقرمز
سلام به تو روسریقرمز ?
نقدِ شاعرانه!؟
سلام علیکم خواننده جان :)
اینجا و در این لحظه به چی فکر میکنی!؟
به اینکه قرارِ ماجرای پستِ قبلی کِش پیدا کنه؟؟
به اینکه غلبهی احساسات ، همونقدری که در تولّدِ آثار هنریِ بینظیر تاثیر داره؛
به همون میزان هم ممکنِ که در رقمخوردن یک جنایتِ هولناک تاثیر داشته باشه؟
آیا از دیدنِ عکسِ بالا کیفور شدی یا مثل نازگُلی که قهر میکنه ، خودتو غنچه کردی و یک قدم عقب رفتی!؟
شایدم داشتی قبل از این ، به این فکر میکردی که امسال دیگه باید متفاوت باشه و ما از یکسری ماجراها عبور کنیم.. و حالا میبینی که ما هنوزم اندرخمِ همون کوچههای قدیمی هستیم!
حیدرحیدرگویان ، شاید با شنیدن نعرههاشون ، دلت گرم بشه و آرامش بگیری.. شایدم با شنیدنش وحشت کنی و پاهات به لرزه بیفتن!
شاید داشتی به ایرانی آزاد فکر میکردی زیرِ سایهی همینهای فعلی ، شایدم داشتی به ایرانی آزاد فکر میکردی زیر سایهی دیگران! برام سوالِ که چرا هنوز به قیمت این سایهها مشکوک نشدی یا از خودت نپرسیدی آیا هر سایهای ، ارزش این رو داره که زیرش پناه بگیرم!؟ اون هم در برابرِ چی!؟ نورِ روشناییبخشِ خورشید!؟؟؟؟
حالا چی!؟ به این فکر میکنی که دوباره قرارِ شاعرانه و مغرضانه بنویسم!؟ برایِ خوشایندِ اینوریها و سوزاندنِ اونوریها!؟
آااای روسریقرمز..
کاش اینقدر دوقطبی نمیشدیم!
کاش میشد من حسابِ اینها رو از سفاکان جدا کنم!
کاش میشد بیخیال این عبارت میشدم که:
رای سفید ، وجود نداره!
کاش روسریقرمز ، همه به دلبزرگی تو بودن...
حبیبی ، شکمِ گشنه ، آرمان مارمان حالیش نمیشه!
آی حبیبی ، آقایان اصرار دارن که مشکلاتِ ما فقط(بیشتر) مربوط به حوزهیِ اقتصاد هست و در این باره هم سالهاست نظر میدن و به قول خودشون ، کارشناسی میکنن!
اما جانم ، از سفرهی مردم درست مثل موهایِ ما که از غصه داره میریزه ، هر سال کم و کمتر میشه..
از یه طرف به ما آرمان حواله میدن ، از طرفِ دیگه آمار در میاد که..
- اختلاف طبقاتی بالاترین دهک اقتصادی با پایین ترین دهک از 11 برابر به 14 برابر افزایش پیدا کرده.
- نرخ فقر مطلق به 18.4 درصد رسیده ، یعنی تقریبا از هر 5 نفر ، یک نفر دچار فقر مطلق هست.
- اگر ما از سال 99 تا 1405 سالی بین 6 تا 8 درصد رشد اقتصادی داشته باشیم ؛ تازه برمیگردیم به وضعیت سال 90 و این در حالی هست که ما یک دهه هست که رشد اقتصادی 0 رو داشتیم!
- ما از سال 90 رشد جمعیت در حدود 10 میلیون نفر رو داشتیم و تا سال 1405 خواهیم داشت. درحالی که نرخ تورم ما از 15 تا 20 درصد رسیده به 40 درصد در صورتی که در سال 2018 متوسط نرخ تورم سالیانه در جهان ، فقط 2.4 درصد بوده!
- مدام مردم رو به فرزندآوری تشویق میکنن. در حالی که حتی توان تامین نیمی از جمعیت فعلی رو هم ندارن!
- کشور ما در سال 80 ، 80 درصد تجارت خودش رو با 23 کشور داشته در حالی که در سال 97 ، 54 درصد تجارت ما تنها با 3 کشور بوده! (چین ، عراق و امارات)
- بین سال های 90 تا 98 حدود 34 درصد از نرخ درآمد سرانه ی کشور از دست رفته!
- به گزارش مرکز پژوهش های مجلس ، 60 درصد از شاغلان در ایران ، فاقد پوشش بیمه هستن!!!
آااای روسریقرمز ، آماری که در تو به ثبت رسیده ، لرزه به تن میندازه..!
حبیبی آمار ، درد داره
جانم ، ما داریم دور خودمون میچرخیم در حالی که فقط باید در همون ابتدا میپذیرفتیم ، که لباس یک سالگی یک نفر رو نمیشه تنِ چهل و اندی سالگیش کرد! (به نقل از محمد فاضلی)
باید این رو در نظر میگرفتیم که اقتصاد ، فرمایشی و رزمایشی و واکنشی و .. نیست!
اقتصاد قبل از همهی متغیرها و فاکتورهایی که داره ، حاصل ارتباطات و روابط با سایرینه!(فرد به فرد ، نهاد با نهاد ، فرد با نهاد و ..)
هیچ از خودمون پرسیدیم چرا اینقدر برجام بُلد شد!؟
چون گندی بود که در ابتدا حاجآقا بهش چراغسبز نشون داد و در ادامه سعی کرد از زیر بارِ مسئولیتش شونه خالی کنه!؟ حاجیمون تا حالا چند نفرو سپرِ بلای خودش کرده!؟ یکی؟ دو تا!؟ شایدم پنج تا!!؟
باشه باشه روسریقرمز..
فهمیدم که بهشون بر خورد.. الان از جادهخاکی برمیگردم به جاده اصلی :)
اما آیا نباید از خودمون میپرسیدیم که دلیلِ این همه بازیچه شدن و بازی خوردن در طول چهل..! پنجاه..!؟ شایدم صد و خوردهای سال ، چی بوده!؟ تا حالا شده به مزیت رقابتی فکر کنیم؟؟
مزیتِ لامذهبِ ما چیه!؟
پفکِ چیتوز!؟ یا بیسکوییتِ شیرینعسل؟؟ اوه راستی یکی از مهمترین مزیتها میتونه صنعت خودروسازی باشه..
ولی..
اوپس ، موشِ آزمایشگاهی چین در صنعت که نمیتونه حرفِ آنچنانی در این صنعت بزنه!
تازه اون هم نه برایِ اینکه بازخوردی از خودروی مربوطه گرفته بشه و سپس در کشور مبدا طرحی اجرا بشه ، نه نه نه! ما موشهای آزمایشگاهی هستیم که چشمبادومیا سعی دارن با بازیبازی کردن با چارتا آپشنِ مسخره ، ببینن ما بیشتر به چه چیزی واکنش نشون میدیم؛
نه برای اینکه خودشونم برن سراغ اون مدل ماشین ، بلکه تمرکزشون رو بذارن روی همون مدل تا بیشتر از اون داخلِ پاچههای ما جا بدن!
حبیبی اگر این خودکفاییِ(!) ، من ترجیح میدم همون گاوِ شیردهی باشیم که عربستان هست!
آمریکا مانند یک گاو شیرده خشمگین است. منتها ما در مالزی پستانهای او را چسبیدەایم و برخی شاخ آن را !
- ماهاتیر محمد
بیا بریم حرم
روسریقرمز ، من همینجا بودم. از اولش..
کنارِ ضامنِ آهو.
سنِ من اونقدرها قد نمیده اما از بزرگترها زیاد میشنوم..
که زمانی حرم در مشهد بود و حالا کمکم ، مشهد در حرم!
زمانی حرم امامرضا ، محلی نسبتن کوچک و باصفا بود. به دور از هرگونه کارِ تبلیغاتی ، سیاسی ، اقتصادی و ...
محلی بود کوچک و آرام برای خلوت کردن دلدادهها و آدمهایی که دلشون از ملت گرفته بود.
هر کسی گوشهای مینشست و حرفش رو میزد. دعاهاش رو میکرد ، چاکرم مخلصمهاشو میگفت و با خیالی آسودهتر و دلی سبکتر ، رهسپار خانه و کاشانهی خودش میشد.
اما حالا چی!؟؟؟
حبیبی من نمیدونم باید دقیقن از کدوم در وارد بشم!؟ نمیدونم کجا باید دنبال آرامش بگردم!؟ نمیدونم این مکانِ روحانی و عرفانی حالا تبدیل به چه جایی شده!!!
همهجا هتل ، شیوخِ روضهخون و پول بگیر ، صفهای طویلِ گرفتنِ غذایِ حضرت!
و هر سمت و سویی ، عدهای یا مشغول معاملهی گوسفند برای قربونی و طبخ هستن یا مشغولِ دیگر بازیهای تمامن دنیوی که هیچ سنخیتی با اون آرامش و از دنیا کندنِ قدیمی ندارن.
حبیبی من خودم تمامِ دوران بچگیم رو توی همون محله بزرگ شدم؛
کی میتونه بهتر از من میدون شهدا رو برات توصیف کنه!؟
چه زمانی که خرابهای بیش نبود و چه حالا که ورودی و خروجی مترو داره و وسطشم همیشه مراسمات مذهبی که نظر خوشایندی دربارشون ندارم برگزار میشه!
راستی جانم ، هیچ میدونستی چند سال طول کشید تا پروژهی این میدون به سرانجام برسه (که هنوزم نرسیده).
والا تا جایی که من میدونم پونزده سالی میشه!
شاید حکایتِ پارکینگ همون نزدیکی یا خط سه مترو بشه!
بودجههای میلیاردی که گمون نکنم صرفِ پروژه بشن ، چون اگر میشدن ، کار باید تا حالا یا تموم میشد یا حداقل به نصف میرسید!
عزیز جانم ، من حتی از خرج و ریخت و پاشهای شهرداری در انتهای سال هم گلایهای ندارم. برای اینکه سال بعد هم بودجهی همردیف سال قبل رو بهش اختصاص بدن!
گُلِ من ، بنده حتی از کارمندان بیکار و سرگردانِ شهرداری در خیابونهای این شهرِ مقدس هم گلایهای ندارم. همونایی که من وقتی صبحِ زود میرم پیِ زندگی ، توی ماشینشون چرت میزنن و وقتی ظهر برمیگردم ، هنوزم مشغول چرت زدن هستن!!!
من حتی به اینکه حاجی میخواست مجسمهی نادر رو که ما باهاش کلی خاطره داریم رو بزنه خراب کنه؛
اعتراضی ندارم. حتی از سنگاندازیها برای برگزاری بازیهای فوتبالِ سیاهجامگان و پدیده در ورزشگاه امامرضا هم گلایهای ندارم.
زمانی که شورای تامین میگفت شهر آمادگی میزبانی بازیهای این دو تیم در استادیومی در (تقریبن) مرکز شهر رو نداره و جریان ترافیک در ساعاتِ بازی غیرقابلِ مهار هست؛ ولی چند روز بعد جشنی مذهبی وسط همین ورزشگاه برگزار شد و عزیزان همه با خانواده تشریف آوردن و کَک کسی هم نگزید.
حالا که دو تیم شهرِ ما هم منحل شدن و حتی دیگه کسی اسمشونم یادش نیست.
راستی میدونستی حتی با نام ابومسلم و سیاهجامگان هم مشکل داشتن!؟ ما نمیدونستیم به تیم شهرمون بگیم سیاهجامگان یا مشکیپوشان یا سیاهبهتنان یا ..!؟
مومن ، من خیلی حرف دارم..
چی بگم!؟
روسریقرمز ، ببین کار به کجا رسیده که اگر احساساتت رو کنترل کنی دیگه نمیتونی حرف بزنی!
در واقع چیزی نمیمونه برای گفتن!
از چی برات بگم!؟
از زُل زدن به اُرُسیها به وقتِ دلتنگی یا غم!؟ یا از فکرکردن به روحِ آرامِ زیرِ پوستهیِ شیراز که همیشه دوست داشتم در اونجا باشم!؟
راستی ، شنیدم میخوان همون بلایی که سر حرمِ ما آوردن ، سرِ حرمِ اونهام بیارن!
امیدوارم زمیناش غصبی نباشه چون خدا میدونه تا حالا نماز چند نفر به این واسطه حتی تا سقف گنبدم بالا نرفته!
روسریقرمز ، من به دین و مذهب و کیش و پندار هیچکس ایرادی نمیگیرم. من و فلانی کی باشیم که بخوایم ایراد بگیریم یا امر و نهی کنیم!؟
منتها بازیچه شدن..
سو استفاده..
بهرهبرداری..
سیاسیکاری و و و..
شامهی مردمِ ما بسیار قوی شده ، بوی ننگ و ریا رو از چند فرسخی تشخیص میدن..!
مردم
آی روسریقرمز..
صدات رو شنیدم! گفتی کدوم مردم!؟
راستش تشخیصش سخته ، مردمی که یلدا رو جشن میگیرن یا مردمی که فاطمیه رو بها میدن!؟ یا شایدم مردمی که در همین بین ، رفتن سراغ کریسمس!؟
مردمی که از توپ و ترقهی چهارشنبهسوری کیفور شدن یا مردمی که توپ و ترقهی اعیاد شعبانیه رو پسندیدن!؟ مردمی که روزه نمیگیرن ، یا مردمی که روزه میگیرن ، یا هم مردمی که روزهی باآب یا روزهی بیگوشت میگیرن!؟
حبیبی از کی بگم!؟
از حاجآقایی بگم که دو تا آپارتمان شیشطبقه داره و حقوق و بخوربخورش براهه و قد و نیمقدیاش رو صندلیهای پشتی وول میخورن!؟ یا از حاجآقایی که آه نداره با ناله سودا کنه و هر روز با خودش میگه سهمِ من از این سفرهی رنگین چی شد!؟ عمر به چی دادم به فنا!؟
شایدم باید از بالاشهر تهران بگم!؟ شایدم باید بگم قیافه بالاشهرنشینایِ تهران از بیبیهای شستهرفته تبدیل شده به نایسگایزهای یقهبسته با تهریش!؟ حاجی از چی بگم!؟
از معطل کردن کارِ کلِ مملکت برای تارهای مو بگم یا گیرِ سه پیچ دادن به اینکه چادر باید حتمن سیاه باشه!؟ از موجِ گرونیه بعدی در برجِ دو بگم یا بهبه و چهچههای مومنین!؟
از توییتری بگم که شده پاتوقِ آدمای کمسواد!؟ یا اینستایی که به خاطر زرد بودن محتواش دو سالی هست دست ازش شسشتم!؟
از چی بگم!؟
از خاطرهی پرپرشدنِ جوونامون بگم!؟ چه اینوری و چه اونوری!؟
ما قربانی چی شدیم!؟ بازی رسانهای!؟ نه، آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه!
پس ما قربانی چی شدیم!؟ شهوتِ تمامیتخواهیِ سلطان!؟ نه، بعیده!
ما قربانی چی شدیم!؟ کارمایِ گناهانِ خودمون!؟ زیرِ بارِ عذابِ بیرحمی و رذالتهای خودمون جون میدیم یا داریم هزینهی ماجراجویی دیگران رو پرداخت میکنیم!؟
من و تو..
روسریقرمز..
ما کجایِ کاریم؟
اونقدر هست برای گفتن و روایتکردن که آدم نمیدونه از کجا شروع کنه و به کجا ختمش بده!؟
اما روسریقرمز؛
فعلن از من به تو..
خدافس ?
اینارم ببینیم بدک نیست؛
گاهی به تجدید خاطره نیازِ تا شاید یادمون بیاد چی شد که این شد..
پ.ن: میشه به شکلهای گوناگون ادامه داد. نورونهای آیینهای فعالن و در هزارتوی تمامن پوشیدهشده از آیینههای شفاف ، باکی از کنش و واکنش نیست. اما صلاح اینِ که اندکی استراحت و سکوت کنیم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ریاضیدان زن یا ریاضیدان؟ (چگونه با تبعیض جنسیتی برخورد کنیم؟)
مطلبی دیگر از این انتشارات
تبعیض جنسیتی یا سکسیزیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای به پسرم که هرگز زاده نشد