فقط نویسنده
زن شناس آدم شناس

زن شناس
از روزی که خدا حوا را برای ادم افرید، این باور تاریخی در ذهن بشر نقش بست که زن، جنس لطیف است و لابد جنس مرد، خشن و بی بهره از هرگونه لطافت و زیبایی.
اما چگونه می توان این پندار موهوم را باور کرد، در حالی که مرد نیز همچون زن، زیبا و زیباپسند است و بلکه حتی چیزی بیشتر از او در چنته دارد و آن طلب زیبایی در وجود دیگری است، زن.
اگر این فرضیه را بپذیریم که خدا زن را برای مرد آفریده ، باید به نیاز فطری و اولیه مرد به کشف و شهود زیبایی و لطافت، نیز اذعان کنیم.
نیازی که قرار بوده و هست که بخش مهمی از آن با و در وجود زن براورده شود.
مرد خواهان و پی جوی زیبایی است و چشمان دل و احساسش برای دیدن هر زیبایی روحی و جسمانی، تیزتر است.
اری مردان، زیبابین تر از زنانند و این است آن چه که از زنان بیشتر دارند!
مرد کامل آن کسی است که نیاز فطری خود را بخوبی می شناسد و از همین روی، زنی را طلب می کند که سیما و بیش از آن، سیرتی زیبا دارد تا روح تشنه زیبا پسند او را سیراب کند.
مرد کامل، بیش از جسم مادی، به دل و جان زیبای زن توجه دارد، همه زوایای روح پیچیده این جنس لطیف را می کاود و در هزار توی وجودش، زیبایی را می جوید. درست مثل، تشنه ای که در زیر و روی زمینی خشک، آب را می جوید و قدرشناس آب است.
مرد کامل نیز قدر زن را می شناسد زیرا او زن شناس است.
آدم شناس
زن کامل، لاجرم ادم شناس است.
مگر نه اینکه زن، دختر حواست؟ هم او که با ترفند عشق، سیب به دست آدم داد...
بی جهت زن را موجود پیچیده ای دانسته اند.بلکه تنها کمی بیشتر از مرد، سیاست باز است.
جسم ضعیف تر زن، از او جنس توانمندی ساخته چرا که از ابتدا ناچار از آن بوده است تا در برابر مرد قوی بنیه، به جای نیروی تن، از قدرت هوش خود بهره گیرد تا میدان را به این جنس برتر زورمدار و گاه زورگو نبازد.
دختر حوا به یاری خرد و تدبیر انسانی ، هوش خود را بکار بسته تا او نیز در برابر مرد که گل سر سبد افرینش است، حرفی برای گفتن داشته باشد.
در مسیر حیات، نه از پس مرد بلکه همراه با او طی طریق کند.
زن بالذات، هنرمند است.
او در طول زمان،
همچون پیکرتراشی پیر، هوش خود را چون مومی در دست پرورانیده و از آن بتی ساخته است که سخت دلپسند مرد است.
فریب و نیرنگ زن، از نگاه مرد بس زیباست.
زیرا این زن فریبنده، هنرمند یا سیاست باز ، جنس مخالف را بخوبی می شناسد.به پیچ و خم ها و زوایای روح مرد آگاه است.
این همان حکایت دیرینه ترس و نادانی است.
انسان از چیزی می ترسد که بدان جهل دارد.
اما زمانی که پرده نادانی فرو افتاد و شناخت حاصل شد، دیگر ترسی وجود نخواهد داشت.
زن نیز ناگزیر است تا مرد، این موجود بسیار پیچیده را بشناسد تا به جای ترسیدن از او عاشقش باشد تا با او همدل و همراه باشد...
زن هنرمند بناچار مردشناس،
آدم شناس است.
سوسن چراغچی
16 فروردین 1396
مطلبی دیگر از این انتشارات
ویرگول 37؛ غیور مردان بزدل!
مطلبی دیگر از این انتشارات
تابو شکنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک فنجان اعتراض