ظاهر زنان، عرصه‌ای برای جولان عوام و خواص


می‌گوید: "موهات سفید شده، نمی‌خوای رنگشون کنی؟"

می‌خندم: "نه دوست ندارم"

چشم‌هاش از تعجب گرد می‌شود.

نمی‌شناسمش. توی ایستگاه اتوبوس نشسته بودم که آمد کنارم.

-"منتظر دوست‌پسرتی؟"

باز می‌خندم: "نه منتظرم دوست‌دخترم بیاد"

فاطیما توی ترافیک گیر کرده و حالا من مجبورم به حرف‌های این خانم فضول گوش بدهم که دارد نصیحتم می‌کند: "دختر باید آرایش کنه"

من هم خیلی چسخل‌وار نشسته‌ام با خونسردی جوابش را می‌دهم: "بایدی نیست؛ هر کسی دوست داشته باشه آرایش می‌کنه"

چشم‌هاش گردتر می‌شود: "نه تو دختری، دختر باید به خودش برسه، آدم خودشو برا کسی که دوسش داره زیبا می‌کنه"

حوصله‌ام را سر برده، در جوابش فقط لبخند میزنم از پشت ماسک.

خب این فقط گوشه‌ای از دُرفشانی‌های این خانم بود. خیلی چیزها گفت و چیزهایی هم از من شنید که اصلا برایش قابل‌درک نبود.

فاطیما که رسید قضیه را برایش تعریف کردم و کلی خندیدیم. آخرش هم گفتیم چقدر دنیای آدم‌ها با هم فرق دارد و تمام!

اما الان دارم به یک ورِ دیگر قضیه نگاه می‌کنم. اینکه ما زن‌ها بابت ظاهرمان مدام در حال قضاوت شدنیم.

از یک طرف گشت ارشاد و آتش‌به‌اختیاران را داریم که مدام دلواپس دیده شدن تار مو و ساق دست‌وپایمان هستند.

از آن طرف خیلِ مردانِ توی خیابانی که با نظرات مشعشعشان درباره‌ ظاهرمان، دهانمان را صاف کرده‌اند.

و از طرف دیگر افرادی مثل این خانم که کلیشه‌های جنسیتی را می‌خواهد به‌زور فرو کند توی آدم.

بدبختی اینجاست که این قضاوت‌ها و نگاه‌ها فقط از جانب عوام نیست.

پزشک متخصص زنان هم به خودش اجازه می‌دهد درباره‌ی موی بدن و شکل‌وشمایل اندام خصوصی‌مان نظر بدهد. آن ور هم متخصص گوش و حلق و بینی که از قضا کیلویی بینی عمل می‌کند، به‌جای تمرکز روی مشکل اصلی می‌گوید: "بیا یه دستی هم به سر و روی دماغت بکشم، یه‌کم جمع‌وجور شه!"

حالا ممکن است بگویید دارم زیادی شلوغش می‌کنم یا شاید هم به "فمینیست‌بازی" متهمم کنید اما شما آقا یا خانم محترم، برای یک لحظه‌ یک زن و تمام این فشارهایی را که فقط و فقط روی ظاهرش تمرکز دارد، در نظر بگیرید و آن وقت اگر رویتان شد بگویید: "مبارزه با حجاب اجباری اولویت زنان نیست" یا با نگاه قضاوتگرانه و توبیخ‌کننده بپرسید: "چرا مصرف لوازم آرایش بیشتر از خرید کتاب است؟" یا "چرا آمار عمل‌های زیبایی سربه‌فلک کشیده؟"