فمینیسم حقیقی چیست؟


پس از دوربین مخفی‌ای که در مشهد ضبط شد و آنچه که همسر یک ورزشکار اسکی باز انجام داد، بیش از هر بار به این مساله فکر کردم که چقدر همه‌ی منابع آگاهی ساز در این باره بی‌تفاوت اند. چنین مساله‌ای زمانی توجه بیشتر مرا طلب کرد که متوجه شدم در رابطه با دنیای اکادمیک نیز اینگونه است! باور نکردنی اما جالب است که شما نیز بدانید، از میان تمامی مقالات تولید شده در سیستم اکادمیک و دانشگاهی کشور، در زمینه‌ی برابری، سهم مردان تنها 14درصد بوده و هست. یعنی مشکلات نیمی از مردم جامعه‌مان تنها برای 14درصد از دانشجویان موضوع بحث بوده. چنین چیزی برای من خبر از آن داشت که برابری جنسی برای هیچکس حائز اهمیت نیست جز زنانی که مورد ظلم واقع شده اند. در واقع یعنی درد مشترک نیست. در واقع یعنی اگر مرد هستی، پس نباید چنین چیزی اهمیت زیادی داشته باشد، چرا که آسیبی به تو نرسانده.

تمامی مقدمه‌ی فوق باعث شد تا با جدیت بیشتری بیانگر این باشم که مدافع حقوق زنان هستم.


چرا خودم را فمنیست میدانم؟

یکی از خوانندگان، پس از پست سابق که اشاراتی به مسائل فمینیسمی داشت، در قالب ایمیل نکات ارزشنمدی را برایم نگاشته بود که یک بخش آن اینگونه می‌گفت:

خواستن چیزی که من و شما می‌خواهیم (برابری) باعث نمی‌شودما فمینیست شویم، این باعث می‌شود انسانهای شایسته تری باشیم.

و این بخش از جمله، بسیار دلنشین بود، چرا که بیانگر منصف بودن است، نه صرفا پیروی یا همراهی از گروه و یا مکتبی خاص. البته این امکان هم وجود دارد که شما با بنده و آن شخص موافق نباشید، پس من از شما میخواهم که بیاندیشید و بگویید اگر در دوران برده داری مشغول زندگی بودید، مخالفت شما با لغو برده داری -از نگاه فعلی‌تان- چگونه تلقی میشد؟ بله، ظالمانه، نابخردانه و ناشایست. و من حامل این ایده هستم که اکنون، مخالفت با فمنیسم نیز اینگونه است.

من در درجه‌ی اول به عنوان یک فمینیست شناخته نمی‌شوم -یعنی این موضوع محور اصلی تلاشها و زندگی من نیست- اما من بعنوان یکی از انها هستم چرا که چنین جریانی به پیش‌آهنگ هایی احتیاج دارد برای معرفی شدن و گسترش.

و توضیح کوتاه تر من این است که من فمنیست هستم چرا که فمینیست ها به من نیاز دارند، و دنیای ما به آنها نیاز دارد، برای اینکه موقعیت بهتری یاشد برای زندگی. عجیب است که این ظلم به 50درصد از ادمهای دنیا در جریان است و اینچنین نامحبوب است.

اگر مرد هستید به این سوالات پاسخ دهید:

  • اطلاعات مردم راجع به پریود چقدر است؟
  • دانسته های شما جز از جک های ساخته شده در این باره، چه مقدار است؟
  • اگر به خاطر همدردی با پارتنرتان نبود -آن هم به واسطه احساسات-، چند درصد امکان داشت به پیرود اهمیت دهید؟
  • آیا معتقد هستید برخی از کارها مخصوص مردان است؟ -اگر نه- قطعا دوستانی دارید که بر این باور باشند.
  • فمنیسم را پدیده‌ی مضحکی میدانید؟ -اگرنه- قطعا دوستانی دارید که بر این باور باشند.

و...

اگر پاسخ‌تان به سوالات بالا رضایت بخش بوده، شما قابل ستایش هستید و باید پذیرای تبریک من باشید، چرا که بسیار استثنایی هستید، و اگر نه، پس لازم است تا انتهای این مقاله با من همراهی کنید.

و مجددا توصیه میشود حتی اگر زن هستید، بخوانید تا بلکه مفید باشد در آگاهسازی  تان

فمینیسم حقیقی چیست؟

امیدوارم طی چند دقیقه‌ی اینده شما را در مورد دو چیز متقاعد کنم.

  1. شکلی از فمینیسم هست که عامل شکل گیری همان جنبه منفی است و چنین چیز مضحکی را باید مرد ستیزی دانست.
  2. نوعی از فمنیست که سعی میکنم باشم، شما نیز باید سعی کنید باشید. در واقع از هر دریچه‌ای عاقلانه و بالغانه بنظر میرسد.
عمدتا موضوعی که درباره‌ی تفاوتها مطرح می‌شود، تکامل است. شاید در مخالفت های جدی تر شنیده باشید که تکامل باعث زیبایی و ضعف زنان شد و آنها به همین دلیل است که باید در کارهایی با جدیت کمتر گمارده و مشغول به کار شوند.

نفرت انگیز است!

یک استدلال واقعی در رابطه با اینکه چرا تکامل بر رفتار تاثیر میگذارد این است که ما ترجیحات را ببینیم یا قابلیت ها؟ که خب از قضا تقریبا میتوان گفت همه‌ی آنانی که از این استدلال استفاده میکنند، چیزی از تکامل نمیدانند.

شما به هیچ وجه نمیتوانید تمام عمر کسی، چیزی -مثلا ظرافت- را به آن القا کنید و سپس انتظار داشته باشید او  همانگونه رفتار نکند. قطعا که بخش قابل توجهی از تفاوت های حاصل، محصول القای محیط اند و کلیشه سازی های صورت گرفته، چهارچوب معیارات جامعه و خواسته‌های اجتماع.


حال میخواهم چیزی را با شما درمیان بگذارم که خیالتان را از مساله‌ی تکامل راحت کند.

در اوایل، ان هنگام که اجداد من و شما مجبور بودند برای بقا با حیوانات بجنگند، معیار های تعیین کننده‌ی روابط چگونه بود؟

- زنان باید میتوانستند مادران خوب و همسران خوبی باشند،

دو ویژگی روحی، خلقی، و ذاتی!

- و برای مردان چگونه؟

مردان باید می‌توانستند مبارزان خوب و تامین کنندگان خوبی باشند.

و اگر شما ویژگی های فوق را دارا نبودید بدین معناست بود که توسط جنس مخالف برای سکس انتخاب نمیشدید. اجاق شما کور و نسلتان منقرض میشد.

حال باید به این پرداخت که واقعا چه چیزی به چه کسانی القا شده؟ ایا توانایی مادر شدن و همسری خوب بودن امری در حد اعلا اکتسابی بوده یا مبارز و جنگجو بودن برای بقا؟

حتی امروزه نیز برای یک زن با داشتن سطح متوسط، اجتماعی نبودن و تحصیلات -حتی- پایین، امکان بودن با یک مرد مطلوب، فراهم است. اما برای یک مرد متوسط و به دور از اجتماع که تحصیلات عالی هم ندارد، امکان بودن با همسری مطلوب بسیار کمتر است. متوجه آنچه که میخواهم بگویم شده اید؟

هدفم از شرح چنین چیزی این است تا به شما بگویم که آنچه مایه‌ی اختلاف است، امری اکتسابیست، نه ذاتی و شکل گرفته توسط تکامل. در واقع میخواهم بگویم شروط لازم برای زنان جهت تشکیل خانواده، آسانتر بوده به نسبت مردان.   و سپس چه اتفاقی افتاده؟ با توجه به جوامع مرد سالاری که داشتیم، در طول سالیان اینگونه عنوان شده که

-   زنان ظریف - ضعیف تر هستند.

این عبارت یک نکته‌ی اساسی دارد. و آن، واژه‌ی (تر) است. به راستی ضعیف "تر" و ظریف "تر" از چه کسانی؟ مردان؟ مگر مردان ملاک و معیار برای تصمیم گیری هستند؟

من میخواهم به این نتیجه برسم که زنان تا حد زیادی به نرمال نزدیک هستند و اگر تحمیل شدن این همه آرایش را به آنها نادیده بگیریم، آنها بیشتر معمولی هستند تا یک مرد. و دلیل این مسائله نیز در بالا شرح داده شد، چرا که مردها برای اثبات توانمندی خود، به تلاش بیشتری نیاز داشته اند. اکنون نیز همانگونه! یک مرد فقیر شاید هرگز نتواند ازدواج کند و این درحالیست که چنین مانعی برای یک زن فقیر وجود ندارد. یک زن ناموفق میتواند همسر مطلوبی داشته باشد، اما برای یک مرد ناموفق چنین چیزی امکان پذیر نیست.

- توجه داشته باشید که در اینجا بحث جنسیتی نداریم و نیت تمامی این گفته ها چنین نیست که به شما اثبات کند مرد ها فقیرترند یا زنها، بلکه لازم است بدانیم کدام یک به نرمال و معمولی بودن نزدیک ترند و باید ملاک قیاس باشند.

همچنین من قصد ندارم به معنای واقعی تکامل را نادیده بگیرم و معتقدم تاثیراتی نیز داشته که چشم پوشی از آنها به نوعی جبهه گییری و نامنصفانه است.


و این نگاه معتدل ترین شیوه‌ای بود که توانایی مطرح کردن آن را داشتم، پس به همین دلیل است که می‌خواهم آنرا به شما نیز توصیه کنم. متاسفانه از آنجایی که فمنیسم توسط افرادی غیرمتخصص میان فارسی زبانان رواج یافته، چنین معرفی را لازم میدانم برای جبران تمامی نگاه های منفی. برای بیان اینکه فمنیسم با مرد ستیزی متفاوت است و صد البتهُ نسخه‌ای که بخواهد برای جامعه‌ی ایران کارآمد باشد بسیار ملایم تر است و قطعا که هیچ کس از جامعه‌ی فعلی انتظار پذیرش چیزی مشابه آنچه که در غرب در حال رخداد است را ندارد. یک فمنیسم ایرانیزه شده.

-          فمینیسم سربازی را وظیفه برای پسران نمیداند

-          فمینیسم خواهان خدمت مردان به زنان نیست

-          فمینیسم به عذرخواهی کسی یا کسانی نیاز ندارد

-          فمینیسم محل مطالبه چرا، اما جایی برای عقده گشایی نیست.

-          فمنیست ها افراد آنرمال و عجیبی نیستند

-          فمنیست ها علائم و نشانه های خاصی با خود حمل نمیکنند

-          فمنیست ها پوشش خاصی که آنها را از سایر افراد متمایز کند، ندارند

-          فمنیست ها به دنبال خرید توجه و نگاه دیگران نیستند

-          فمنیست ها نمیخواهند متفاوت و انگشت نما باشند بلکه بدنبال حقوق خود هستند

-          فمنیست ها موهای زائد خود را مثل سایر انسانها میتراشند

-          فمنیست ها فحاش، بد دهن، تند خو و تند گو نیستند

-          فمنیست ها سعی ندارند مثل مردان باشند

-          فمنیست ها با هیچ گروهی دشمنی ندارند و تنها بدنبال حقوق خود هستند

-          فمنیست ها به‌خاطر مطالبه‌گر بودن، جسور هستند اما هتاک نه

-          فمنیست ها هدف سیاسی ندارند که به دنبال موافقت/مخالفت با دولت و حکومتی باشند

-          و...

اینها چند اصل مهمی بود که در رابطه با یک فمنیست نرمال به ذهنم رسید، که تقریبا شمار زیادی از آنها به شکل معیوبی در ذهن مردم جامعه جای گرفته اند.

به یاد داشته باشید که محل زندگی ما کشور های توسعه یافته نیست که دغدغه‌مان میزان مشارکت زنان در ادارات و امور کاری باشد، حتما لزومی ندارد که یک مرتبه به همان میزان مطالبه صورت گیرد و چنین رویکردی لازم است به شکل مرحله به مرحله پیش رود تا به نتیجه برسد.

فمنیسم روندی بنیادین است و این به معنای زمانبر بودن آن است.

مطالبه گری درحالی میتواند مفید موثر باشد که ذهنیت های صحیحی از این امر در جامعه رواج پیدا کرده باشد، و پس از آنکه بستر مناسب شکل گرفت، ادامه‌ی روند نیز میتواند با سرعت بیشتری پیش رود.

مسئله ای که معمولاً مطرح می شود این است که فمینیسم و  اغالب با مفهومی چرکین و منفی قلمداد میشود  و بیش از اینکه مفید باشند مضر قلمداد شده.  این درست است، اما چرایی ان هم مهم است. و نکته قابل توجه در مورد واژگان این است که حتما شما لازم نیست متعصبانه آن را بیان کنید و سپس با مشاهده‌ی برخورد ناخوشایند دیگران، از این بدرفتاری گله‌مند باشید، خیر. بر شما هم لازم است تا رفتار منصفانه ای داشته باشید و با توجه به حساسیت های شکل گرفته در جامعه ، به شکلی محطاطانه تر چنین چیزی را اعلام کنید. پس این یعنی که شما می توانید در زمان های مختلف چنین چیزی را به صورت متفاوت بیان کنید.  اگر برچسب فمنیست شخص مقابلتان را تحریک می‌کند( تحریک به هر رفتار، تفکر و قضاوت زودهنگامی) و با در نظر گرفتن اینکه هر عاملی که باعث پیش داوری شود میتواند بحث را در مسیری بی نتیجه یا منفی سوق دهد، در آن هنگام ایده‌ی من این است که چنین چیزی را به روش دیگری بیان کنیم، به شکلی نرم تر، یا به جای اینکه صرفا گروه خاصی را معرفی کنیم،  ایده‌ی آنها را معرفی کنم و استدلال های مطرح را ارائه دهیم. سپس اگر کمکی کرد، من انتخابم این است که آن‌هنگام بگویم چنین تفکراتی متعلق به چه گروهی است و آنها را نیز معرفی کنم. اینگونه قطعا موضوعی برای بحث باقی نمیماند.




پی‌نوشت: با توجه به درجه اهمیت این مساله، روند نگارش مقالاتی با محوریت این موضوع، اگر خدا بخواهد ادامه خواهد داشت.