لزوم «سرپیچی»


اما دقيقاً منظورتان از «سرپیچی» (Revolt) چیست؟

کار من با ریشه‌شناسی این واژه آغاز شد که به معنای بازگشت، بازگرداندن، کشف کردن، پرده برداشتن و نوسازی است. وقتی کل این حوزه را رصد می‌کنید حتماً متوجه تکرارهایی می‌شوید اما فراتر از این، تأکید من بر قابلیت آن برای ایجاد شکاف‌ها، ایجاد گسست و بازسازی است.

عصیان، شرط حیاتی زندگی ذهن و جامعه است، اما یقیناً نمی‌توان گفت شرایطی که موجب عصیان‌های این چنینی می‌شوند صرفاً وضعیت‌هایی هستند که در متن‌شان هیچ مفهومی از «امر ممنوعه» وجود ندارد یا به هر طریق امر ممنوعه‌ی ساده و مشخصی در کار نیست، و وقتی «اشخاص موروثی» (Patrimonial Persons) افسرده می‌شوند، از «ناخوشی‌های جدید روح» رنج می‌برند. زیرا عصیان از نقطه‌ای اشتباه آغاز می‌شود.. با این همه منازعه تنها شكل سرپیچی نیست.

تاریخِ دو قرن اخیر، ما را به فهم «سرپیچی» به معنای سیاسیِ «انقلاب» خو داده است که با یک هنجار رودررو شده و با وعده‌ی بهشت از آن تخطی می‌کند. می‌دانید که بعد چه اتفاقی می افتد. باید به سرچشمه های درونی سرپیچی بازگردیم - به معنای عمیق پرسش از خویش و سنت پرسشگری، تفاوت‌های جنسی، طرح‌هایی برای زندگی و مرگ، قیدهای جدید جامعه‌ی شهری و غیره.

سرپیچی مسئله‌ای مربوط به بازکاوی و باز-جستن خویش است که ما را به سرپیچی به معنای آگوستینیِ کلمه نزدیک‌تر میکند - se quaerere یعنی خود را به خطر انداختن برای شوراندن و برانگیختن متقابلِ حافظه، اندیشه و خواست.

اما سرپیچی یک معنای روان‌کاوانه هم دارد: بینش فروید به معنای دعوت به سرپیچی بیشتر (از تاریخچه‌ی بیمار، میل، عشق و نفرت) برای پرده‌برداشتن از خویشتن (برای خلق و بازخلق) خود است. اگر سرپیچی را این گونه فهم کنیم اَشکالی به خود می‌گیرد که پیچیده‌ترند و وجه تخطی‌گرانه‌ی آنیِ کمتری دارند. خودکارسازی مدرن موجب می‌شود تکنولوژی را هضم و جذب کنیم، اما برای مقابله با آن، باید حافظه را بازسازی و حال و گذشته را تفسیر کنیم؛ ما پرسش کرده و هنرِ وارسی ارزش‌های پیرامونمان را به کار می‌گیریم؛ باید به این منطق استدلالی منطق بازی را نیز اضافه کنیم (و آنها را ضد هم ندانیم). روایت، داستان، آفرینشِ تصویری و موسیقیایی جنبه های دیگر و ظاهراً جزئی این سرپیچی را تشکیل می‌دهند، اما در واقع جملگی بخش ناآشکارتر و تأثیرگذارتر جهان مدرن هستند. تجربیات ادبی مورد بحث مان نیز در این دسته قرار می‌گیرند.

ژولیا کریستووا - حق عصیان