نامه‌ای به پسرم که هرگز زاده نشد (قسمت دوم)

نور ندیده‌ام پسر نداشته‌ام

خواهرت سوالاتی می‌پرسد که نمی‌دانم چگونه جوابش را بدهم؟

می‌پرسد: چه ربطی دارد وقتی مردی در خیابان آلتش را میخاراند می‌گویند حتما تنِ زن خاریده ....

یا اینکه می‌پرسد چرا مدیر مدرسه‌مان ما را بر خط می‌کند و می‌گوید کِرم از شما دختران است

و ما را مجبور به پوشیدن لباسی شبیه به گونی کرده تا جلب توجه نکنیم.

پس فرزندم مراقب دستانت، چشمانت و دهانت باش که هرز نرود، آزار نرساند نترساند و....

دلبندم

اعتماد به نفس با اعتماد به سقف فرق دارد اگر زنی، دختری آراسته می‌کند برای تو نیست توهم نزن که همه‌ی زنان به تو چشم دارند.آن‌ها برای دل خودشان است که لباس رنگی می‌پوشند و آرایش می‌کنند.

کمی فیزیولوژی بخوانی متوجه می‌شوی همانطور که همه‌ی آدم‌ها معده دارند

قلب دارند و...

زنان هم همان‌قدر نیاز جنسی دارند که تو

همان‌قدر نیاز به عشق که تو

همان‌قدر حق که تو

پس تو حق نداری او را به خاطر حق طبیعیش سرزنش یا از آن منع کنی...

اسم این غیرت نیست، پَستی و خودخواهی‌ست. قدرت نیست عین زورگویی‌ست.

اگر آدامس تجدد را می‌جوی بدان این عین تحجر است.

باز هم می‌گویم جانم

تو مالک هیچ زنی نیستی حتی همسر و دخترت

حتی اگر قدرت داشته باشی....

ادامه دارد.....